پیشنهاد‌های علیرضا حسن زاده (٤٢٦)

بازدید
١٦٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پول زیادی خرج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخت کار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زحمت زیادی کشیدن ، بهدسختی کار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحلیل کردن ، بررسی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از پس کاری برآمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

باغبانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روز بدون کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیش زمینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

روزی که شما به بهانه بیماری سر کار یا مدرسه نمیرید a day when someone uses sickness as a false excuse for missing work or school

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیبت غیر موجه missing work or school without a good reason

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پولی که دولت زمان بیکاری یا بیماری یا فقر به شما پرداخت میکند ، حقوق بیکاری

پیشنهاد
٢

هوشیار بودن گوش بزنگ بودن IDIOM: have/keep ( all ) your wits about you to be ready to think quickly in a situation and react to things that you are n ...

پیشنهاد
١

سعی کسی در گول زدن شما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چاق: He's been looking a bit porky since he gave up smoking. اصطلاح بریتانیایی برای دروغ a lie: Have you been telling porkies again?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبادل عقاید مختلف to improve understanding and communication between people who have different opinions

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کش آمدگی عضله damage to something that is caused by stretching or pulling it

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بافتنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقش کوتاه یا فرعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقشه جایگزین plan B

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحمل یک موقعیت سخت و دردناک ، تحمل کردن یک آدم که ازش خوشمون نمیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

easy to use or learn without any special knowledge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اطلاعات زیادی در خصوص موضوعی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاری را سازماندهی کردن ترتیب کاری را دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای شام یا نوشیدنی به خانه کسی دعوت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظافت عمیق مخصوصا در خصوص خانه a deep clean - usually of a home ( often done at the beginning of spring )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای شروع کردن روز حاضر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پر کردن وام حمام برای حمام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کف آلود کردن بدن هنگام حمام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر از وُسع مالی کسی بودن، بالا بودن قیمت و هزینة چیزی یا جایی، از پس قیمت چیزی برنیامدن

پیشنهاد
١

وسیله امرار معاش، روزگار گذراندن، نان خود را درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس زدن ترافیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

راه فرعی راهی که آزاد راه یا بزرگراه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پر کردن با اجناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در خصوص رابطه ، معنی قرار گذاشتن هم میدهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لذت بردن ( از غذا ) enjoy ( normally used when you are talking about food )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تو کوک چیزی رفتن در خصوص چیزی دقیقاً مطالعه و بررسی کردن studied something carefully to find out more about it

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سرعت و ولع زیاد خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاد عطسه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to suddenly start driving very fast ناگهانی سرعت رو افزایش دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

“To cut someone off” is a two - word phrasal verb meaning to move your car right in front of another car, usually so the other car has to slow down a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیچیدن جلوی کسی در رانندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چاپ شده حک شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسکناس تازه و تا نخورده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

small chat مشورت کردن ، هماهنگ کردن ، صحبت کوتاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

توقف کوتاه در مسیر اصلی برای سر زدن به کسی یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در تماس نبودن از کسی خبر نداشتن ” When you fall out of touch with someone, you no longer call them or email them or communicate with them very freque ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نظر گرفتن فهمیدن to understand or accept an idea or a piece of information example: Banks need to take on board the views of their customers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حین خدمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی عینک آفتابی که دسته های تقریبا پهنی دارد و کمی اسپورت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

انعکاس