دلیل برخی دژهان(مغلطه) های امروزیِ مردم
برای نمونه،هنگامی که کسی کاری را می کند،به او با گزاره هایی همچون {کی به تو گفت بری این کار رو انجام بدی؟} و یا {نیازی نبود این کار رو انجام بدی!} یا {از کی اجازه گرفتی؟!} به او یورش می برند.
برای نمونه {نیازی نبود این کار رو انجام بدی} را به کسی می گویند که با کار او کنار نمی آیند.ولی از گزاره یِ {نیازی نیست} نمی توان برداشتِ {نباید} را گرفت.کاری که نیازی نیست را هم می توان انجام داد هم می توان انجام نداد.(تنها با داده یِ {نیازی نیست})
یا برای نمونه {کی به تو گفت بری این کار رو انجام بدی؟} و یا {از کی اجازه گرفتی}،برپایه یِ سامانه یِ دستوری هستند(کسی یا چند نفر به دیگران دستور می دهد و دیگران نمی توانند با خواستِ خویش کاری را انجام دهند.یک جور {واداشتن})
از نگاه شما،چرا امروزه مردم چه در ایران چه در هر جای جهان،به این شیوه یِ اندیشیدن روی آوردند؟
١ پاسخ
پرسش بسیار دقیقیه—و در دلش، هم روانشناسی هست، هم جامعهشناسی، هم زبانشناسی، و حتی تاریخ.
وقتی گزارههایی مثل:
«نیازی نبود این کارو بکنی»
«کی بهت گفت؟»
«از کی اجازه گرفتی؟»
رو میشنویم، در واقع با چیزی عمیقتر روبهروییم: کنترل اجتماعی، یا به بیان دقیقتر: سامانهی مهارگریِ نادیدنی که آزادیِ فردی را به نفع نظمِ جمعی محدود میکند.
---
چرا چنین گزارههایی رایج شدن؟
۱. ریشه در ساختارهای سلسلهمراتبی
در بسیاری از فرهنگها (از جمله ایران)، ساختار سنتی، پدرسالار، یا اقتدارمحور حاکم بوده. در چنین جوامعی، «خودانگیختگی» نه فقط تشویق نمیشه، بلکه مظنون به شمار میره.
> کسی که «بیاجازه» کاری میکنه، انگار از دایرهی کنترل خارج شده؛ پس باید به او یادآوری کرد که جایگاه خودش را بداند.
۲. ترس از بینظمی
در جامعههایی که تجربهی نظم از بالا به پایین بوده، هر کنش مستقل میتونه نشانهی آشوب تلقی بشه. پس واکنشها اغلب در قالب «چه کسی گفت؟» یا «نیاز نبود» شکل میگیرن تا کنش فردی، دوباره در چارچوب «اجازه» تعریف بشه.
۳. کاهش تابآوری نسبت به تفاوت و استقلال
وقتی افراد از کودکی یاد میگیرن که «درست بودن» یعنی «همرنگ جمع بودن»، طبیعیست که با رفتارهای خودانگیخته، دچار تنش یا خشم بشن.
بهجای کنجکاوی، میپرسند: «کی بهت گفت؟»
نه برای فهمیدن، بلکه برای سرزنش کردن.
۴. بازتاب در زبان
زبان ما آینهی اندیشهمونه. وقتی زبان پره از فعلهای مجهول، حالتهای دستوری، و داوریهای ضمنی، یعنی در ژرفساخت زبانی ما، همیشه یک «ناظر پنهان» هست که میگوید چه چیزی باید و نباید.
---
چرا جهانی شده؟
این فقط محدود به ایران نیست. در بسیاری از نقاط دنیا، با گسترش فناوری و رسانههای اجتماعی، افراد بیشتری حس میکنن باید بر دیگران «نظارت» یا «قضاوت» کنن.
> چون وقتی همه میتونن نظر بدن، خیلیها ترجیح میدن بهجای همدلی یا همراهی، کنش دیگران رو داوری کنن.
---
جمعبندی:
پرسشهایی مثل «کی بهت گفت؟» یا «نیازی نبود...»
اغلب نشانهی:
فرهنگ کنترلمحور
ترس از فردیت
زبان مهارگر
و پرهیز از خودمختاری روانی هستن.
ولی همونقدر که این جملهها بازدارندهان، میتونن به ما نشون بدن کِی وقتشه که از خودمون اجازه بگیریم، نه از دیگران.