عناصر بصری مانند نورپردازی، زاویه دوربین، و طراحی صحنه برای ایجاد یک حس یا حال خاص
یک کارگردان چگونه از عناصر بصری مانند نورپردازی، زاویه دوربین، و طراحی صحنه برای ایجاد یک حس یا حال خاص در یک صحنه استفاده میکند؟
٢ پاسخ
Mise en Sène یا میزانسن اصطلاحی است که برای توصیف چیدمان هر صحنه در یک نمایش یا فیلم استفاده میشود و به هر چیزی که روی صحنه یا جلوی دوربین قرار می گیرد – از جمله کاراکترها و بازیگرها – اشاره دارد. به عبارت دیگر، میزانسن یک اصطلاح فراگیر، برای همه چیزهایی است که به ارائه بصری و «ظاهر» کلی یک اثر کمک میکنند، این عبارت وقتی از فرانسوی ترجمه شود، به معنای “قرار دادن روی صحنه” است.
۱۰ مولفه میزانسن در فیلم:میزانسن برای مخاطب حسی از مکان و زمان ایجاد میکند، خواه متوجهش شوند یا نه. این کار با استفاده از این مولفه ها انجام می شود:
بازیگران:بازیگران، بازیهایشان و سبکهای اجراییشان، بخشهای مهمی از میزانسن هستند. هنگامی که یک بازیگر روی پرده است، معمولاً نقطه کانونی آن تصویر یا اجراست، بنابراین حضور او اهمیت زیادی برای ظاهر کلی اثر دارد.
مکان و محیط داستان:مکان یک صحنه، حال و هوای کلی آن را مشخص میکند و به کنش داستان کمک میکند. به عنوان مثال، در صحنهای که در آن مردی از خانمی خواستگاری میکند، یک محیط خانوادگی، حال و هوای کاملاً متفاوتی نسبت به یک فضای عمومی ایجاد میکند.
طراحی صحنه:طراحی صحنه به هر چیزی که مخاطب در یک صحنه بخصوص میبیند اشاره دارد. این جزئیات به ساختن دنیای مکان داستان کمک می کنند و بافت بیشتری را به داستان اضافه می کنند. اگر صحنه، اتاق خوابگاه باشد، آیا روی میز کتاب و دفتری برای نشان دادن مطالعه کردن وجود دارد؟ یا شاید یک سری جعبه های پیتزا و فنجان های قرمز برای اشاره به یک مهمانی ؟
نورپردازی:نورپردازی اغلب ابزاری است که حال و هوا و اتمسفر بخصوصی را در صحنه ایجاد میکند. نورپردازی با مایه بالا یا روشن، که اغلب در موزیکال ها و کمدی های عاشقانه استفاده می شود، برای به حداقل رساندن سایه ها به نور شدید متکی است. نورپردازی کم نور یا تیره مایه، که اغلب در فیلمهای ترسناک استفاده میشود، دارای الگوی نورپردازی با کنتراست بالا است که برخی قسمتهای کادر را روشن و برخی را تاریک میکند.
دکوپاژ نماها و قرارگیری دوربین :بلاکینگ یا دکوپاژ یعنی کار با بازیگران و تعیین نحوه قرارگیری هرکدام از آن ها، و اینکه چه حالت و حرکاتی در صحنه داشته باشند. در سینما، بلاکینگ شامل کار کردن روی محل قرارگیری و حرکات دوربین هم هست و میتواند بر نور، طراحی صحنه و موارد دیگر تأثیر بگذارد. هم دکوپاژ نماها و هم تعیین محل قرار گیری دوربین ابزارهای موثری هستند که چیزهایی مانند وضعیت و روابط شخصیت ها را به مخاطب منتقل می کنند.
ترکیب بندی:ترکیب بندی، انتخاب آگاهانه هر فریم و زوایای دوربین و عناصری است که یک نما را تشکیل می دهند. بازی با ترکیب بندی های مختلف میتواند مضامین احساسی داستان را برجسته کند و حس (یا کمبود) معنا را به مخاطب منتقل کند.
عمق فضاها:عمق فضا، فاصله بین افراد، وسایل و مناظر است، هم در ارتباط با یکدیگر و هم در ارتباط با دوربین. درست مانند دکوپاژ نماها ، این هم میتواند چیزهای زیادی را در مورد لحن صحنه و وضعیت شخصیت ها به مخاطب بگوید. فاصله بین این دو کاراکتر زیاد است یا کم؟ آیا این به درستی حقیقت روایت را نشان میدهد؟
نوع فیلمبرداری:سبک فیلم به ظاهر فیلم بر روی پرده اشاره دارد. سیاه و سفید است یا رنگی؟ آیا فیلم بدون دانه (گِرِین) است یا دانه دار؟ هر کدام داستان متفاوتی را بیان می کنند!
طراحی لباس:لباسهایی که بازیگران میپوشند و اینکه چگونه به تناسب آنها طراحی شدهاند هم خیلی مهم است. برای اینکه لباسها مؤثر باشند، یک طراح لباس باید بداند که کدام رنگها روی یک شخصیت بهتر به نظر میرسند، و سپس آن را با رنگهای مناسب بازیگر نقشآفرین و پالت رنگی اثر تطبیق دهد.
مو و گریم:مو و گریم، کارهایی هستند که به بازیگران کمک می کنند تا به شخصیت های خود تبدیل شوند، چیزهایی مثل گریم پروستتیک برای صورت یا بدن، خون مصنوعی، یا پیر کردن بازیگر با گریم ! مو و گریم هم مثل لباس از اجزای اساسی داستانی هستند که گفته میشود.
همانطور که 4 سال در دانشکاه درسشه خوانده و یاد گرفته.