پرسش خود را بپرسید

"واپسماندگی فرهنگی " و تاثیر آن بر جامعه

تاریخ
٣ ماه پیش
بازدید
٤٧

"واپسماندگی فرهنگی " 

و تاثیر آن بر جامعه  چیست ؟

٣,٢٤٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٠
برنزی
١١٠

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

واپس‌ماندگی فرهنگی یا شکاف فرهنگی (1) (فکوهی، 1391: 135-134) را عموماً به عنوان نبود انتقال یا رشد بخش غیر مادی فرهنگ نسبت به بخش مادی فرهنگ میان دو جامعه و یا درون یک جامعه تعریف می‌کنند؛ برای مثال اغلب کشورهای در حال توسعه، توانسته‌اند به دلایل اقتصادی و فناورانه و سیاسی، گروه بزرگی از دستاوردهای فرهنگی در این زمینه‌ها مثلاً دستگاه‌ها، نهادها و غیره را در خود وارد کنند یا رشد دهند، ولی فرهنگ غیر مادی مورد نیاز برای استفاده از این دستگاه‌ها و نهادها و غیره به آنها منتقل نشده یا رشد نکرده است و حاصل کار موقعیت‌های بیمار‌گونه یا آسیب‌زا است؛ برای مثال آنچه امروز در سیستم حمل و نقل موتوریزه خود با آلودگی و آثار مخرب تصادف‌های رانندگی مشاهده می‌کنیم که حاصل وجود نداشتن فرهنگ غیر مادی در یک انتقال مادی (وسیله نقلیه) است. مفهوم دیگر «عقب‌ماندگی فرهنگی» از مفهوم نخست نیز بیشتر زیر سؤال رفته است؛ زیرا این مفهوم دقیقاً الگوی قابل استنادی را به عنوان الگوی واحد «پیشرفت» در نظر گرفته است و بر اساس میزان فاصله‌ای که با آن دارد، دست به قضاوتی ارزشی می‌زند.

شکاف فرهنگی، یک واقعیت انکارناپذیر است. جهانی شدن اقتصادی که پایه‌های فکری آن از رنسانس ریخته شد و همان‌گونه که فرنان برودل (1372) در اثر پر ارزش خود درباره تاریخ سرمایه‌داری نشان می‌دهد، در طول قریب به 5 قرن به اجرا در آمد، اصل و اساس را بر انتقال فرهنگ مادی قرار داده بود و تا نیم قرن پیش هنوز تصور عام و به ویژه فن‌سالاران بر آن بود که انتقال مکانیکی فرهنگی مادی به خود خود، فرهنگ غیر مادی معادل و متناسب با خود را به وجود می‌آورد. به عبارت دیگر زمانی که ماشین‌ها وارد شوند، دیر یا زود مردم هر جامعه‌ای فرهنگ رانندگی را به دست می‌آورند. تجربه نشان داد که چنین نیست و برای این کار نیاز به برنامه‌ریزی‌های گسترده فرهنگی وجود دارد و گر نه ما مستقیم به سوی فاجعه حرکت خواهیم کرد. به همین دلیل نیز هست که شاهد گسترش اهمیت و مورد توجه واقع شدن هر چه بیشتر فرهنگ در نیم قرن اخیر هستیم؛ زیرا برنامه‌های صرفاً مبتنی بر رشد و توسعه با اتکا بر فناوری و سیاست‌گذاری‌های مادی با شکست تقریباً مطلق رو به رو شده‌اند. امروزه نیز در این حوزه باید گفت که در برابر یک نظام جهانی تعمیم یافته، دیگر نمی‌توان انتظار هیچ گونه بازگشتی را داشت و چنین امری نه ممکن است و نه مطلوب و بی‌شک باید دست به سیاست‌گذاری فرهنگی زد؛ ولی در عین حال باید دقت داشت که این سیاست گذاری نمی‌تواند با سرعتی که ما اراده می‌کنیم محیط و کنشگران اجتماعی را تغییر دهد. فرهنگ مادی می‌تواند به سرعت تغییر کند ولی تغییر فرهنگ غیر مادی به دلیل ضرورتی که برای درونی شدن آن وجود دارد، نیاز به زمان‌هایی معمولاً طولانی دارد. افزون بر این، تغییر مادی می‌تواند از قالب‌های یکسان یا بسیار شبیه به هم در تغییر استفاده کند در حالی که فرهنگ غیر مادی بنا بر ذات تفسیرپذیر خود، همواره سبب می‌شود قالب‌ها خود به شدت متغیر باشند و نیاز به انطباق یافتن با دیگر سیستم‌های فرهنگی داشته باشند.

برای مثال فرض کنيد که اجتماع قبيله‌اى غيرغربي، تکنولوژى جديد بذرافشانی را که مبلغان مسيحی براى آنها به ارمغان آوردند، با آغوش باز پذيرا گردند. اين تکنولوژى نو، که يک دگرگونی در فرهنگ مادى آنها به‌شمار می‌آيد، می‌تواند آنها را به شيوه‌هاى نوينی در کشاورزى و آبيارى رهنمون شود. اين نيز به سهم خود ممکن است بر برداشت‌هاى آنها از رژيم غذائي، گردآورى غذا و سازمان خانواده، تأثير عميقى بگذارد. بدين‌سان، يک تغيير در فرهنگ مادى می‌تواند بر تحول فرهنگ غيرمادى تأثير داشته باشد. مثلا، اختراع‌هائی چون ماشين چاپ، اتومبيل و موتور جت، اثر عميق و گسترده‌اى بر سبک‌هاى زندگی و ارزش‌هاى ما گذاشته‌اند. اما معمولاً دگرگونی‌هاى فرهنگی غيرمادى بسيار ديرتر از دگرگونی‌هاى مادى فرا می‌رسند.

* باز نشر از دو سایت زیر:

سایت اول 👇

https://rasekhoon.net/article/show/1348586

و سایت دوم 👇

https://vista.ir/m/c/1nc8z

٣٧,٥٤٤
طلایی
٤٦
نقره‌ای
٨٦٨
برنزی
٢٥٤
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما