پیشنهادهای nader rostami (٦١٦)
دو کلمه شبیه به هم: Intrusion: قطع کردن ( متمرکز بر بی ربط خود را وسط انداختن ) interruption: قطع کردن ( متمرکز بر ایجاد وقفه، حتی برای قطعی برق و غ ...
دو کلمه شبیه به هم: Intrusion: قطع کردن ( متمرکز بر بی ربط خود را وسط انداختن ) interruption: قطع کردن ( متمرکز بر ایجاد وقفه، حتی برای قطعی برق و غ ...
موضوعات، خدمات و مفاهیمی که مربوط به گروه محدود و خاصی می شود.
بیرون زدن ( Chemical discharge ) تخلیه ( Electrical discharge ) ترخیص ( Patient discharge )
4 کلمه شبیه هم همگی به معنی گشت زدن roam: گشت زدن ( آزادانه، بی هدف، در ناحیه ای باز و بزرگ ) meander گشت زدن ( آرام، فراغانه، مسیر غیر مستقیم ) mi ...
4 کلمه شبیه هم همگی به معنی گشت زدن roam: گشت زدن ( آزادانه، بی هدف، در ناحیه ای باز و بزرگ ) meander گشت زدن ( آرام، فراغانه، مسیر غیر مستقیم ) mi ...
4 کلمه شبیه هم همگی به معنی گشت زدن roam: گشت زدن ( آزادانه، بی هدف، در ناحیه ای باز و بزرگ ) meander گشت زدن ( آرام، فراغانه، مسیر غیر مستقیم ) mi ...
4 کلمه شبیه هم همگی به معنی گشت زدن roam: گشت زدن ( آزادانه، بی هدف، در ناحیه ای باز و بزرگ ) meander گشت زدن ( آرام، فراغانه، مسیر غیر مستقیم ) mi ...
سه کلمه شبیه به هم همگی به معنی شرورانه nefarious: شرور ( متمرکز بر خواص حیله گرانه ) notorious: شرور ( متمرکز بر خواص مخالف خواست ) wicked: شرور ...
سه کلمه شبیه به هم همگی به معنی شرورانه nefarious: شرور ( متمرکز بر خواص حیله گرانه ) notorious: شرور ( متمرکز بر خواص مخالف خواست ) wicked: شرور ...
سه کلمه شبیه به هم همگی به معنی شرورانه nefarious: شرور ( متمرکز بر خواص حیله گرانه ) notorious: شرور ( متمرکز بر خواص مخالف خواست ) wicked: شرور ...
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی جو aura: جو ( متمرکز بر انرژی یا هیبت ) vibe: جو ( متمرکز بر احساسات ) atmosphere: جو ( متمرکز بر جنبه مادی یا علمی )
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی جو aura: جو ( متمرکز بر انرژی یا هیبت ) vibe: جو ( متمرکز بر احساسات ) atmosphere: جو ( متمرکز بر جنبه مادی یا علمی )
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی ندرت rare: نادر ( متمرکز بر کمیت کم، اغلب همراه با خاص بودن ) scarce: کمیاب ( متمرکز بر کم بودن چیزی در حال تقاضای زیاد ...
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی ندرت rare: نادر ( متمرکز بر کمیت کم، اغلب همراه با خاص بودن ) scarce: کمیاب ( متمرکز بر کم بودن چیزی در حال تقاضای زیاد ...
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی جو aura: جو ( متمرکز بر انرژی یا هیبت ) vibe: جو ( متمرکز بر احساسات ) atmosphere: جو ( متمرکز بر جنبه مادی یا علمی )
سه کلمه نزدیک، هر سه به معنی ندرت rare: نادر ( متمرکز بر کمیت کم، اغلب همراه با خاص بودن ) scarce: کمیاب ( متمرکز بر کم بودن چیزی در حال تقاضای زیاد ...
فرچه
چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی "جمع آوردی کردن": gather: دور هم جمع کردن افراد و اطلاعات ( افراد و اطلاعات می تونن نسبت به هم بی ربط و متفاوت باشن ...
چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی "جمع آوردی کردن": gather: دور هم جمع کردن افراد و اطلاعات ( افراد و اطلاعات می تونن نسبت به هم بی ربط و متفاوت باشن ...
چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی "جمع آوردی کردن": gather: دور هم جمع کردن افراد و اطلاعات ( افراد و اطلاعات می تونن نسبت به هم بی ربط و متفاوت باشن ...
چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی "جمع آوردی کردن": gather: دور هم جمع کردن افراد و اطلاعات ( افراد و اطلاعات می تونن نسبت به هم بی ربط و متفاوت باشن ...
دو کلمه شبیه هر دو مربوط به محل دفن: tomb: مقبره ( دارای زمینه فرهنگی ) grave: قبر ( ساده )
دو کلمه مربوط به محل دفن: grave: قبر tomb: مقبره
مویی رد شدن پیشامد ها ( طوری که طرف شانس میاره ) مثلا: After his accident, he considered himself lucky to have only had a brush with death.
پر کردن به طور وسیع ( نه فقط برای آب ) مثلا: light flooded the narrow tunnel نور تونل باریک را "به طور وسیع پر کرد".
راه، شیوه، طریق مثلا: We need a means of escape besides the main entrance ما به طریقی ای برای فرار غیر از ورودی اصلی نیاز داریم
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "تمرین کردن". rehearse: تمرین کردن به منظور آمادگی برای یک سناریو یا پروسه. drill: تمرین کردن به منظور حفظ و به خا ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "تمرین کردن": rehearse: تمرین کردن به منظور آمادگی برای یک سناریو یا پروسه. drill: تمرین کردن به منظور حفظ و به خاط ...
در حالت فعل: خود، کسی یا چیزی را سفت چسبیدن ( به حالت بغل کردن )
فیبر پیچ کردن
سردرآوردن
پیاز داغ چیزی رو زیاد کردن ( افسانه وار کردن چیزی یا روایتی )
ضربات ( متوالی ) برنده / قطع کننده مثلا: their guide, chopped a path through the dense undergrowth with practiced swings.
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "مشتاق" و تفاوتشون: fervent: مشتاق ( به یک خواست_غیر عملی_رسمی یا ادبی ) eager: مشتاق ( به یک عمل یا رویداد_عملی_مح ...
این کلمه با کلمه practical ( که به معنی "درست و حسابی" ) هست، هم ریشه است. معنی: کسی که هر مساله ای را با درک و راه حل درست و حسابی حل می کند. مثلا ...
فرمانبرانه
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...
به زیر آوردن ( کسی یا گروهی ) ___ به اصطلاح: پرچم کسی را پایین آودن
بیرون گسترانه مثلا: international outreach partnerships همکاری های بیرون گسترانه بین المللی
این کلمه حالت مصدر دو فعل مختلف با معانی مختلف است: 1. duduce به معنی "استنتاج کردن" 2. deduct به معنی "کاهش دادن"
تقسیم یا تعین وظایف
مطلع
دو کلمه شبیه به هم: illicit: غیر شرعی ( نا مناسب از لحاظ اخلاقی، اجتماعی __ اعمال ضد عرف ) illegal: غیر قانونی ( نا مناسب از نظر قانون _ مجازات دارد ...
ولنگ و باز
پهن کردن مثلا: clients would lay out elaborate spreads مشتریان سفره های مفصلی پهن می کنند
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "مخفی" و اما تفاوت ظریفشون با هم. clandestine مخفی نگهداشتن موضوعی از قانون یا یک مسئول stealth مخفی نگهداشتن خود ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "مخفی" و اما تفاوت ظریفشون با هم. clandestine مخفی نگهداشتن موضوعی از قانون یا یک مسئول stealth مخفی نگهداشتن خود ...