تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اوراقی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: Balm: ضماد _ مالیدنی، معمولا طبیعی، بسیار غلیظ{گرانروی بالا} ، جنبه سنتی دارد ointment: پماد _ مالیدنی، معمولا صنعتی، نه چندان غل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: Balm: ضماد _ مالیدنی، معمولا طبیعی، بسیار غلیظ{گرانروی بالا} ، جنبه سنتی دارد ointment: پماد _ مالیدنی، معمولا صنعتی، نه چندان غل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوباره کاری ( طوری که می شد اون امور رو از ابتدا صحیح و بدون مراجعه مجدد انجام داد )

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "عجولانه" و اما تفاوتشون: rash: تصمیم عجولانه، ناشی از عجول بودن یا بی توجه بودن. hasty: تصمیم عجولانه، ناشی کمبود ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مورد کمین واقع شده they were suddenly ambushed by bandits at dawn

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

قانوناً الزامی

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

دست گرفتن he decided to undertake a research project about a specific local history

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سریع یا آنی افزایش دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افسانه گویی شده ( چیزی که ازش به عنوان افسانه نقل شده )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا بسته ( شخص )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب چیزی به وسیله سرعت اولیه چیزی دیگر

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( در حالت فعل ) حمایت کردن به صورت عملی. معنیش تا حدی شبیه به advocate هست. مثلا: He championed the idea of wringing out the old ways

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

collapse از لحاظ معنا شبیه به crumble هست با دو تفاوت عمده: 1 ) از لحاظ معنا: collapse بیشتر متمرکز بر "فرو نشت" است و crumble بیشتر مترکز بر "خرد کر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنای "تحسین". admiration: تحسین ( به صورت بیانی شبیه تعریف یا احترام ) acclaim: تحسین ( به صورت شناخت مثبت یا آبرو )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنای "تحسین". admiration: تحسین ( به صورت بیانی شبیه تعریف یا احترام ) acclaim: تحسین ( به صورت شناخت مثبت یا آبرو )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نظاره کننده. معنی نزدیک به onlooker داره. "رهگذر" نمی تونه معنی بده چون اون درحال حرکته و معادلش می شه passerby.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرود آمدن، خوابیدن ( به معنای اصابت کردن ) روی چیزی نه همیشه به صورت عمودی. مثلا: The soldier slumped against the wall, struggling to keep standing

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "گمنام": unsung: گمنام به علت بی هیاهو بودن. ( unsung heroes ) obscure: گمنام به علت نبود اطلاعات یا پیچیدگی. ( obs ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "گمنام": unsung: گمنام به علت بی هیاهو بودن. ( unsung heroes ) obscure: گمنام به علت نبود اطلاعات یا پیچیدگی. ( obs ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همه گیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر تر ، سر سنگین تر، یا چرب و چیلی ( استعاری ) تر بودن چیزی از چیزی دیگر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

stir up جو دادن incite غرض دار جو دادن یا شوراندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست برداشتن یا موجب دست برداشتن دیگری شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوکلمه بسیار شبیه: consent: رضایت با کاری خاص ( مثل اجازه دادن، نزدیک به کلمه permission ) content: رضایت با شرایطی خاص ( مثل راضی بودن از اوضاع و ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوکلمه بسیار شبیه: consent: رضایت با کاری خاص ( مثل اجازه دادن، نزدیک به کلمه permission ) content: رضایت با شرایطی خاص ( مثل راضی بودن از اوضاع و ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمی شه گفت پیگیری، چون اونقد رسمی نیست. "دنباله روی"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مؤلفه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثابت نظر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اتفاق in conjunction with marine archaeologists به اتفاق باستان شناسان دریایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَو دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساحل محصور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نواحی مجاور با دریا یا اقیانوس. این نواحی کلی هستند، طوری که اجزای دیگه مثل ساحل ( beach ) خلیج ( bay ) ، مصدر ( estuary ) و صخره ها ( cliffs ) را د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم در دو به معنی پر پیچ و تاب: 1. meandering: پیچ و خمی که آرامش در آن جاری است. ( مثل جریان آرامش بخش آب در مسیری پر پیچ و خم ) 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم در دو به معنی پر پیچ و تاب: 1. meandering: پیچ و خمی که آرامش در آن جاری است. ( مثل جریان آرامش بخش آب در مسیری پر پیچ و خم ) 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: union و syndicate. هر دو به معنی "اتحادیه". و اما تفاوتشون: union اتحادیه است که حدفش منافع خودش نیست، بلکه منافع هم حرفه هاست. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو زمینه تحقیقات هم معنی با lead ( به معنی سر نخ ) میتونه باشه و اما تفاوتش با lead: از clue برای اشاره به راهنمائی فیزیکی استفاده میشه ( مثلا اثر ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رد کسی یا چیزی را زدن فرق track down با track به صورت عادی اینجاست که از track down برای رد گیری از چیزی استفاده می شه که به سادگی در دسترس نباشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فعل ) بالا رفتن از چیزی Scaling the wall was a daunting task بالا رفتن از دیوار کار دلهره آوری بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عمدتا به دو صورت استفاه می شه در هر دو به معنی "در رفتن". 1. در رابطه با کلمات. مثلا فلان حرف از دهنم "در رفت". 2. در رابطه با فرار. مثلا زندانی از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی مصمم یا ثابت قدم resolute مصمم در رسیدن به هدفی خاص steadfast مصمم در حفظ اصول و وفا داری determined مصمم در حفظ ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم، همگی به معنی مصمم یا ثابت قدم resolute مصمم در رسیدن به هدفی خاص steadfast مصمم در حفظ اصول و وفا داری determined مصمم در حفظ ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو کلمه شبیه به هم: conduct مجموع رفتار هایی که از منطق به وجود میاد. ( این یک کلمه رسمی است ) behavior به طور عمومی تمام رفتار ها رو در بر میگیره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل کردن ( مشکل )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برپا نگه داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجمع نوازندگان با ساز های مختلف به رهبری شخصی که بهش conductor گفته میشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیمت کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگرمی