تاریخ
٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دوره زمانی ( که مفعول باید بی توقف مشغول به کاری باشد، اغلب طاقت فرسا )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

تقلیل یا تضعیف یافتن

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تخریب به صورت عمدی کلمه نزدیک دیگه: devastate ( که لزوما عمدی نیست و می تونه حاصل فاجعه های مختلف باشه )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

در امان ماندن مثلا: The hikers were holed up in the cabin during the blizzard

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

لمبر دادن ( در رابطه با مایعات )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاشیدن ذرات ریز با شدت بالا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح: crude تو انگلیسی کلمه ای به اسم crood وجود نداره. انیمیشنی که به اسم croods ساخته شده، این کلمه رو از خودش درآورده.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

املا صحیح : brief

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرو نشاندن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غیرتی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو بهر ( چیزی ) رفتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو بهر ( چیزی ) رفتگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استراحت گزیدن از زحمت ( به دلایل مختلف مثل بیماری، خستگی، سپری کردن دوره کار )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"محول کردن" "تو پاچه کسی کردن" "خواه، نا خواه گردن کسی انداختن" مثلا: So again, you throw your mistakes at my feet like they're blessings معنی: پس با ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ به اتهام دادن.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

wither / wither away تحلیل رفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جدا کردن / در آورد چیزی پوست مانند از بدنه ای. He peeled off his socks

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سفارش کردن There were restricted zones where no one was allowed entry, but Davood gave the guards instructions not to interfere with them مناطقی بودن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اوراقی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: Balm: ضماد _ مالیدنی، معمولا طبیعی، بسیار غلیظ{گرانروی بالا} ، جنبه سنتی دارد ointment: پماد _ مالیدنی، معمولا صنعتی، نه چندان غل ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: Balm: ضماد _ مالیدنی، معمولا طبیعی، بسیار غلیظ{گرانروی بالا} ، جنبه سنتی دارد ointment: پماد _ مالیدنی، معمولا صنعتی، نه چندان غل ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

دوباره کاری ( طوری که می شد اون امور رو از ابتدا صحیح و بدون مراجعه مجدد انجام داد )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "عجولانه" و اما تفاوتشون: rash: تصمیم عجولانه، ناشی از عجول بودن یا بی توجه بودن. hasty: تصمیم عجولانه، ناشی کمبود ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مورد کمین واقع شده they were suddenly ambushed by bandits at dawn

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قانوناً الزامی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست گرفتن he decided to undertake a research project about a specific local history

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع یا آنی افزایش دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسانه گویی شده ( چیزی که ازش به عنوان افسانه نقل شده )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا بسته ( شخص )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب چیزی به وسیله سرعت اولیه چیزی دیگر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در حالت فعل ) حمایت کردن به صورت عملی. معنیش تا حدی شبیه به advocate هست. مثلا: He championed the idea of wringing out the old ways

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

collapse از لحاظ معنا شبیه به crumble هست با دو تفاوت عمده: 1 ) از لحاظ معنا: collapse بیشتر متمرکز بر "فرو نشت" است و crumble بیشتر مترکز بر "خرد کر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنای "تحسین". admiration: تحسین ( به صورت بیانی شبیه تعریف یا احترام ) acclaim: تحسین ( به صورت شناخت مثبت یا آبرو )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنای "تحسین". admiration: تحسین ( به صورت بیانی شبیه تعریف یا احترام ) acclaim: تحسین ( به صورت شناخت مثبت یا آبرو )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظاره کننده. معنی نزدیک به onlooker داره. "رهگذر" نمی تونه معنی بده چون اون درحال حرکته و معادلش می شه passerby.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرود آمدن، خوابیدن ( به معنای اصابت کردن ) روی چیزی نه همیشه به صورت عمودی. مثلا: The soldier slumped against the wall, struggling to keep standing

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "گمنام": unsung: گمنام به علت بی هیاهو بودن. ( unsung heroes ) obscure: گمنام به علت نبود اطلاعات یا پیچیدگی. ( obs ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "گمنام": unsung: گمنام به علت بی هیاهو بودن. ( unsung heroes ) obscure: گمنام به علت نبود اطلاعات یا پیچیدگی. ( obs ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه گیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر تر ، سر سنگین تر، یا چرب و چیلی ( استعاری ) تر بودن چیزی از چیزی دیگر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

stir up جو دادن incite غرض دار جو دادن یا شوراندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست برداشتن یا موجب دست برداشتن دیگری شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوکلمه بسیار شبیه: consent: رضایت با کاری خاص ( مثل اجازه دادن، نزدیک به کلمه permission ) content: رضایت با شرایطی خاص ( مثل راضی بودن از اوضاع و ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوکلمه بسیار شبیه: consent: رضایت با کاری خاص ( مثل اجازه دادن، نزدیک به کلمه permission ) content: رضایت با شرایطی خاص ( مثل راضی بودن از اوضاع و ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمی شه گفت پیگیری، چون اونقد رسمی نیست. "دنباله روی"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مؤلفه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثابت نظر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اتفاق in conjunction with marine archaeologists به اتفاق باستان شناسان دریایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَو دادن