tomb

/ˈtuːm//tuːm/

معنی: خاک، مقبره، مزار، ارامگاه، قبر، گور، در گرو قرار دادن
معانی دیگر: آرامگاه، مرقد، مدفن، گور سرباز گمنام، بنای یادبود (برای مردگان مفقود)، (نادر) دفن کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: tomblike (adj.)
(1) تعریف: a hole dug in earth or rock for the burial of one or more dead persons; grave.
مترادف: grave, sepulcher
مشابه: catacombs, mausoleum, repository

(2) تعریف: a structure built to contain the remains of, or to memorialize, one or more dead persons; mausoleum.
مترادف: vault
مشابه: crypt, mastaba, mausoleum, pyramid, reliquary, shrine

(3) تعریف: a structure or place that contains remains of the dead or that has a funereal aspect or air.
مترادف: grave
مشابه: cemetery, churchyard, golgotha, graveyard, mausoleum, wasteland

جمله های نمونه

1. the tomb of the unknown soldier
آرامگاه سرباز گمنام

2. the tomb
مرگ

3. finally an egyptian tomb yielded its secrets to the eyes of man
بالاخره یک قبر مصری اسرار خود را به انظار بشریت ارزانی داشت.

4. the desecration of somebody's tomb
بی حرمتی نسبت به آرامگاه کسی

5. the head of a tomb and the foot of it
سر (سرگاه) قبر و پای (پاگاه) قبر

6. they knelt around his tomb
آنان در اطراف آرامگاه او زانو زدند.

7. from the womb to the tomb
از بطن مادر تا دل خاک،از تولد تا مرگ،از آغاز تا پایان

8. it depressed me to visit her tomb
رفتن به آرامگاه او مرا افسرده کرد.

9. we laid a wreath at his tomb
یک تاج گل بر آرامگاه او قرار دادیم.

10. droves of people came to see his tomb
دستجات مردم برای دیدن آرامگاه او آمدند.

11. the map indicates the location of his tomb
نقشه،محل قبر او را نشان می دهد.

12. they banked dirt on top of the tomb
روی قبر (مقداری) خاک انباشته کردند.

13. gold and silver artifacts found in a prehistoric tomb
ابزار زرین و سیمین یافته شده در یک قبر ماقبل تاریخ

14. her eyes hazed over when she sawe the tomb
وقتی که قبر را دید چشمانش اشک آلود و گرفته شد.

15. they laid a garland of roses on his tomb
حلقه ای از گل سرخ را روی آرامگاه او قرار دادند.

16. she placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb
یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.

17. Hallam's tomb had been defiled and looted.
[ترجمه گوگل]مقبره هالام نجس و غارت شده بود
[ترجمه ترگمان]مقبره s مورد تجاوز و غارت قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We found the tomb perfectly intact.
[ترجمه گوگل]مقبره را کاملاً سالم یافتیم
[ترجمه ترگمان] قبر رو کاملا دست نخورده پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Tourists queue in thousands to see the tomb.
[ترجمه گوگل]گردشگران هزاران نفر برای دیدن مقبره صف می کشند
[ترجمه ترگمان]توریست ها در صف هزاران نفر صف می کشند تا مقبره را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The tomb was inscribed with a short poem.
[ترجمه گوگل]روی قبر شعر کوتاهی نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]این آرامگاه با شعری کوتاه حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. When they opened up the tomb they found treasure beyond their wildest dreams.
[ترجمه گوگل]وقتی مقبره را باز کردند، گنجی فراتر از وحشیانه ترین رویاهایشان پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی که مقبره را باز کردند، گنج را در آن سوی رویاهای wildest پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. They dug many ancient coins out of the tomb.
[ترجمه گوگل]آنها سکه های باستانی زیادی از قبر بیرون آوردند
[ترجمه ترگمان] اونا سکه های قدیمی رو از معبد بیرون آوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاک (اسم)
country, ground, land, earth, soil, grave, tomb, territory, clod, dirt, dust, glebe

مقبره (اسم)
bier, tomb, mausoleum, monument, sepulcher, graveyard, sepulture, tumulus

مزار (اسم)
bier, tomb, sepulcher, sepulchre

ارامگاه (اسم)
tomb, cemetery

قبر (اسم)
grave, tomb, sepulcher, sepulchre

گور (اسم)
tomb, sepulcher, sepulchre

در گرو قرار دادن (فعل)
tomb

انگلیسی به انگلیسی

• vault, grave
a tomb is a stone structure containing the body of a dead person.

پیشنهاد کاربران

ترافکس داش اصلا هم اینطور نیست فرق دارن
Grave معادل فارسیش قبر
ولی tomb مقبره
مقبره معمولا برای جمع است
و مقبره معمولا مصلا مقبره ی سه شخص مهم اینجوری استف میشه .
بطور دقیقتر
tomb : مقبره ( سازه ای روی / زیر - زمین )
grave : قبر ( همواره زیر زمین هست؛ و محل دفن )
tomb ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: آرامگاه
تعریف: هر سازۀ مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگان
Tomb و grave هر دو یکی هستن به معنی قبر و آرامگاه
Gravestone به معنی سنگ قبر
Grave به معنی قبر
Tomb هم به معنی قبر
ولی یه فرقی که این دو دارن اینه که grave زیرزمینه و tomb بر آمده است.
قبر یعنی چی؟ یعنی یک سوراخی که روی زمین ایجاد میشه ( زمینو میکنن ) تا جنازه و یا تابوت را درون آن قرار دهند. ولی tomb برآمده است و اکثرا آدمای خیلی معروف و بزرگ و پولدار تاریخ tomb دارن مثل فرعون ها و پادشاهان در حالیکه اکثر مردم عادی grave دارن.
توی ایران grave مرسومه.
همینطور tomb raider اسم یک بازی کامپیوتری است
تعریف انگلیسی tomb و فرقش با ground :
A tomb is a structure above ground, and a grave is below ground. The body would be placed in a coffin or casket and then put into a tomb or grave. . . . Any hole in the ground can be a grave.
نکته تلفظی : b آخر خونده نمیشه درست مثل dumb و numb. پس تلفظش میشه توم
البته یه نکته رو در آخر اضافه کنم : tomb میتونه به آرامگاه های باکلاس و بزرگ هم اشاره کنه که صرفا مرتبط با قبر بیردن زده نیست. یه مثال معروف :
Tomb of Cyrus : مقبره و آرامگاه کوروش
همینطور گاهی tomb ها زیر زمین قرار دارن. اگه صما سرچ کنید tomb مقبره های بزرگ هم براتون میاره جاهایی شبیه به تاج محل
ولی نکته اصلی اینه که tomb یعنی مزار و آرامگاهی که برجسته هست چه از لحاظ بیرون زدگی قبر چه از لحاظ جایگاه اون فرد و . . .
نوعی صندلی که معمولا در اداره ها قرار دارد۵

بپرس