webbing

/ˈwebɪŋ//ˈwebɪŋ/

نوار بافته (از نخ پنبه یا کتان و غیره)، تسمه ی بافته، کمربند بافته، (پای اردک و غیره) پرده، حاشیه ضخیم پارچه ای که وسط ان نازک ترباشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strong, closely woven fabric used for belts, straps, upholstery, and the like.

(2) تعریف: any woven structure or material similar to a web.
مشابه: web

- the webbing of a duck's feet
[ترجمه گوگل] بافته شدن پای اردک
[ترجمه ترگمان] در بند کفش اردک،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the webbing of a baseball mitt
[ترجمه گوگل] بافته شدن دستکش بیسبال
[ترجمه ترگمان] با یه دستکش بیسبال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the webbing of a tennis net
[ترجمه گوگل] بافته شدن یک تور تنیس
[ترجمه ترگمان] بند یک تور تنیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Rear seat belts each consisted of a two-piece webbing lap strap anchored to the aircraft structure.
[ترجمه گوگل]کمربندهای ایمنی عقب هر کدام از یک بند دو تکه بافته شده تشکیل شده است که به ساختار هواپیما متصل شده است
[ترجمه ترگمان]کمربندهای صندلی عقب هر کدام شامل یک بند کفش دو تکه طناب دار هستند که به ساختار هواپیما متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company also produce webbing and stretch neoprene straps.
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین تسمه های نئوپرن بافته شده و کششی تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت همچنین نوارهای پارچه ای و stretch را نیز تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pouches are sewn on to 2in wide webbing, which is fully adjustable to fit from 30in to 46in girth.
[ترجمه گوگل]کیسه ها روی تارهای پهن 2 اینچی دوخته شده اند که به طور کامل قابل تنظیم است تا از 30 اینچ تا 46 اینچ جا بگیرد
[ترجمه ترگمان]The به طور کامل به ۲ متصل می شوند، که به طور کامل قابل تنظیم است که از ۳۰ تا ۴۶ اینچ قطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attach webbing tape to the top edge of tails on the lining side, in the same way as for the swag.
[ترجمه گوگل]نوار تار را به لبه بالای دم در سمت آستر وصل کنید، به همان روشی که برای سواگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نوار چسب دار را به لبه بالایی دم وصل کنید، به همان شکل که در طرف پرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Torn webbing between his right ring and middle fingers and a torn knee cartilage in 199
[ترجمه گوگل]پارگی تار بین حلقه راست و انگشتان میانی و پارگی غضروف زانو در سال 199
[ترجمه ترگمان]بین حلقه دست راست و بین انگشت های میانی و غضروف پاره در ۱۹۹،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is due to stiff webbing running along the full length of the zip.
[ترجمه گوگل]این به دلیل تارهای سفت در تمام طول زیپ است
[ترجمه ترگمان]این به خاطر این است که در امتداد خط سیر کار کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Delaney unbuckled his webbing and stood up, picking his way forward past the life rafts racked ready for the drop.
[ترجمه گوگل]دیلینی تارهایش را باز کرد و از جایش بلند شد و از کنار قایق‌های نجات که آماده سقوط بودند، راهش را برداشت
[ترجمه ترگمان]پره های بینی اش را باز کرد و بلند شد و راه خود را پیش کشید و جلو آمد و آب را از روی آب بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A nylon webbing strap is wrapped around the frame and is then tightened using a ratchet action of the clamp head.
[ترجمه گوگل]یک تسمه بافته نایلونی دور قاب پیچیده شده و سپس با استفاده از ضامن دار سر گیره سفت می شود
[ترجمه ترگمان]یک بند پارچه ای پلاستیکی در اطراف کادر پیچیده شده و سپس با استفاده از شکل گیره سر سفت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Easy - to - carry webbing haul handles and a removable adjustable shoulder strap promote comfortable carrying.
[ترجمه گوگل]دستگیره های تاردار با قابلیت حمل آسان و یک بند شانه ای قابل تنظیم قابل جابجایی باعث حمل راحت می شود
[ترجمه ترگمان]حمل حمل و نقل، حمل و نقل، حمل و نقل حمل و نقل آسان و یک نوار شانه قابل تنظیم قابل تنظیم، حمل و نقل راحت را ارتقا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. High Tenacity Elastic Webbing: Mainly used for sofa, beach bed, beach chair and sports.
[ترجمه گوگل]بافته شده الاستیک با مقاومت بالا: عمدتاً برای مبل، تخت ساحل، صندلی ساحلی و ورزش استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]tenacity الاستیک بلند: به طور عمده برای کاناپه، تخت خواب ساحلی، صندلی ساحلی و ورزش استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Musette bag with ammo, my webbing, my. 4 canteen. . .
[ترجمه گوگل]کیف موزت با مهمات، تار و پود من، من 4 غذاخوری
[ترجمه ترگمان]کیسه Musette، webbing، عشق من ۴ تا قمقمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its polypropylene yarn, straps and consumer webbing products are used to produce bags for global brands including Dell, IBM, Samsonite, Columbia, Nintendo, Disney, Apple, Fila, Umbro and Sony.
[ترجمه گوگل]نخ پلی پروپیلن، تسمه ها و محصولات بافته شده مصرفی آن برای تولید کیف برای برندهای جهانی از جمله دل، آی بی ام، سامسونایت، کلمبیا، نینتندو، دیزنی، اپل، فیلا، آمبرو و سونی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای تولید کیسه های مارک های جهانی از جمله دل، IBM، Samsonite، کلمبیا، نینتندو، دیزنی، اپل، fila، Umbro و سونی از محصولات پارچه ای پلی پروپیلن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Harness - A webbing belt and leg - loop system that attaches a climber to a rope a climber.
[ترجمه گوگل]مهار - یک کمربند بافته و سیستم حلقه پا که یک کوهنورد را به یک طناب کوهنورد متصل می کند
[ترجمه ترگمان]تسمه مهار بند و یک سیستم حلقه پایه که یک کوهنورد را به طناب یک کوهنورد متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some adults experience a webbing between fingers or toes, or a crippling form of arthritis in which fingers and toes twist around one another.
[ترجمه گوگل]برخی از بزرگسالان یک تار بین انگشتان دست یا پا، یا یک شکل فلج کننده آرتریت را تجربه می کنند که در آن انگشتان دست و پا به دور یکدیگر می پیچند
[ترجمه ترگمان]برخی از بزرگسالان از مفاصل بین انگشتان یا انگشتان پا یا یک نوع ورم مفاصل رنج می برند که در آن انگشتان و انگشتان پا به دور هم می چرخند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. AbFabric, webbing band or strap getting discoloration.
[ترجمه گوگل]رنگ آب پارچه، نوار تار یا بند تغییر رنگ می دهد
[ترجمه ترگمان]AbFabric، بند یا تسمه در حال تغییر کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] پارچه ای محکم و باریک با نخ های لاستیکی در تار
[] نوار

انگلیسی به انگلیسی

• strong tightly woven fabric used for fortifying straps (i.e. seat belts, upholstery straps, etc.); membrane attaching the digits (as of amphibians); net-like weave
webbing is strong material which is woven in strips and used to make belts or straps, or used in seats to support the springs.

پیشنهاد کاربران

webbing ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: وب‏بازی
تعریف: تخصیص زمان زیادی به استفاده از وب|||متـ . وب‏کاری

بپرس