پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٢١)
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
ما در پارسی "یازیدن" را داریم که برابر "قصد کردن، اراده کردن" داریم که بن کنونی اش "یاز" است. با افزودن پسوند "ه" به این بن کنونی، واژه ای در پیوند ...
دستشویی واژه ای پارسی ساخته شده از دست شویی است که به شیوه نادرست در آبادیس، برابر پارسی آن توالت نوشته شده است که دستشویی چون پارسی است برابر پارسی ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
در پارسی پهلوی برابر این واژه چیهریگ نوشته شده است. چیهریگ=چیهر یگ که یگ در پهلوی همان "ی" است پس چیهریگ می شود چیهری. پس طبیعی می شود چیهری. ط ...
واژه ای عربی است. چم برابر خوبی برای آن می باشد. برای برابر یک واژه یا یک گزاره کاربری دارد. پس می توان از "برابر واژه" یا "برابر گزاره" در گزاره خود ...
این واژه "خَشِن" خیلی آشکار است که از "خشم" پارسی آمده است و بنا بر گفته دوستان، در زبان کهن اوستایی نیز بوده است. پس آزاد هستیم که از این واژه به ک ...
واژه ای بسیار شایسته برای واژگان بیگانه و عربی "دلیل، علت، سبب" شاید بتوان بن واژه ای نو از این واژه ساخته به نام "آوندیدن" که از آن نام ستاک ( =اسم ...
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
همانگونه که کاربر /جمشید احمدی/ فرمودند، واژه پارسی "گوهر" برابر "اصل" میباشد و می توان به جای "اصل" از "گوهر" بکار ببریم که خیلی خیلی زیبا تر از "اص ...
"ا" نخستین واج در زبان پارسی است. همچنین این واج، پر کاربرد ترین واج از میان 32 واج الفبای پارسی است. ا می تواند واژه ندا ( حرف ندا ) باشد که پس از ...
دیدگاه شماره 2: نخست بیایید کمی دیدگاه پیشین را پاکیزه تر بکنیم. "ا" می تواند پسوند باشد و به دو شیوه: 1 - می تواند اندازه و تراز ( =میزان ) چیزی را ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
انیرانی از دو بخش "اَن" که امروزه به ریختِ "نا" در آمده است و "ایرانی" ساخته شده است و برابر "نا ایرانی" است. هر کس که ایرانی نیست، یک "انیرانی" است ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
درود بر سرور بزرگوار /مهدی کشاورز/. چیزی که نِوِشتم بیشتر برای آن کسانی بود که از این کار دلسرد شده بودند، ولی بخش هایی از آن نیز درست بود! از این د ...
تعویض کاری است که چیزی را به هر چیز دیگری دگرش دهیم. پس می توان دگرش، دگرگونی، دگراندن را برابر هایش گرفت.
ما واژگانِ {برابر، هم ارز، همتا، یکتا، هم اندازه، هم پیمانه، هَم مایه و. . . . . } را به جایِ {معادل} داریم، این همه واژه داریم، همه پارسی، چرا باید ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
میتوان از واژه "هموند به" بهره برد. "هَموند" برابر "مَنسوب" می باشد و "به" هم که همان "به". "هَموَند" برابر "یکوَند" و برابر "یک ریشه، یک رگ" است ک ...
برتر دانستن گروهی بر گروهی دیگر، برای نمونه سپید پوستان بر رنگین پوستان. این را نباید با بد دانستن و بیزاری جستن از گروهی یکی دانست، برای نمونه، اگر ...
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...
ریختِ دیگری از {لَنجیدن} است به چَمِ {بیرون کشیدن}. بِدرود!
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...
واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...
دیدگاه شماره 2: "سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو داد ...
عینک=عین ک ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است. پس عینک=چشمک این برابر، تنها از روی خود واژه بود. فرهنگستان زب ...
بهترین برابر این واژه "آویختن" است. بدرود!
میتوان واژه "گفته، گفتار" را برابر "ادعا" و "گفتن" را برابر "ادعا کردن" گرفت. بدرود!
"به راستی" برابر این واژه بیگانه است. بروزرسانی: کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ لغزش ( خطا ) من را گزارش دادند و به جای واژه "به راستی" برای ندادن داده ...
از هَمه کسانی که در این تارنما پس سر من زدند و گفتند که این راهی که تو داری پی میگیری برای {ایران} خوب نیست، بسیار سپاسگزارم. تا جایی که می توانید ب ...
در پاسخ به کاربر /salar/: شما می دانستید که در گذشته ایران 10 برابر چیزی که اکنون هست، بود؟ و میدانستید که مردمان یک کشور به جاهای دیگر نیز میتوانند ...
میتوان از کارواژه {هاختَن} با بُنِ کنونیِ {هاز} به جای {هدایت، سوق دادن. . . } بکار برد. پیشوند هایِ {فر، نِ، گُ، در. . . . . } از نِگاه من کاربردی ...
در پاسخ به کاربر /salar/: به هیچ روی آشکار نیست که این بن واژه را از . . . ات درآوردی! "بازلیک" ای در ترکی نیست، ما یک "باسلیک" داریم که آن هم برابر ...
بررسی ساختار این واژه: امیدوار=امید - وار وار پسوندی است که دو کار می کند: همانند امیدوار و سوگوار، واژه ای می سازد که در سان ( حالت ) واژه پیش از ...
کار واژه ای پارسی برابر پیشه است. کار می تواند پسوند هم باشد و واژه کار می شود کسی که واژه را انجام می دهد. این پسوند همانند پسوند "گر" است و می توا ...
نظم برابر هماهنگی و یا آراییده بودن ( آرایش ) است. نظم گویش:nazm ریشه از:عربی برابر پارسی:آرایش، هماهنگی
معروف برابر پارسی:نامدار، شناخته شده
از واژه های "چالش، سختی، سخت، گِرِه" میتوان بعه جای "مشکل" بکار برد. بدرود!
فروغ به پرتو و روشنایی می گویند. فروغ در زبان پهلوی به شیوه فروگ بوده است. ( در آن دوره چیزی به نام غ نبوده است و به جای آن گ می گفتند )
"اِعراب" به وات ( =حرف ) های "اَ، اُ، اِ" میگویند. می توان به جای آن از واژه "نشانه، اَ و اُ" بهره برد. خیلی شنیده ام که به جای "اِعراب" در گویش های ...
تنطیمات=تنطیم ها تنطیم برابر سازماندهی و آراستن و آرایش است. پس تنطیمات می شود سازماندهی ها و یا آرایش ها و یا آراستن ها
تاریک از دو بخش "تار" و "یک" ساخته شده است. "یک" در زبان پهلوی برابر "ی" بوده است پس تاریک می شود "تاری" که در اینجا با نگرش ( =توجه ) به کاربرد "ی" ...
واژه "راحت" میتواند برگرفته از "رها" پارسی باشد، چرا که هم از نگاه آوایی و هم مینه ( =معنی ) ای نزدیک/برابر هستند. بِدرود!
ما در اوستایی پسوندِ {ثَ/ِ ثَ} را داشتیم که برابرِ {ِش} در پارسی کنونی و {یشن} در زبان پهلوی است. برای نِمونه در فرتور ها، {خورِثَ} را به چَمِ {خورِ ...
نوتیفیکیشن واژه ای انگلیسی می باشد. این واژه در انگلیسی به شیوه notification نوشته می شود و چیزی است که شما را "notify" یا آگاه کنه از یک چیزی مانند ...
واژه {خاوَر} همریشه با {خور} است، ولی این به آن چَم ( =معنی ) نیست که این واژه برابرِ {شرق} است، و این واژه، برابرِ {جایِ پایین رفتن خور} است، که نِش ...
کاربر /علی باقری/، اینکه بخواهیم هر واژه ای که به گویش مردم ایران آمده است را به همان گونه که در زبان پایه آن واژه بوده است بگوییم که نمی شود! در تار ...