پیشنهادهای مرجان (١,٠٥٨)
خردکن زباله ( زیر سینک ) یه دستگاه زیر سینکه که بقایای غذایی رو خرد می کنه تا راحت تر بریزن تو فاضلاب ( توی ایران کمتره ) . مثال: He turned on the ...
زیرانداز خشک کننده یه نوع پد نرم که ظرف ها بعد از شست وشو روش قرار می گیرن تا خشک بشن. جایگزین آب چکانه گاهی. مثال: Put the glasses on the drying m ...
دستکش ظرف شویی دستکش های پلاستیکی برای محافظت از پوست دست هنگام شستن ظرف با آب داغ یا مواد شوینده. مثال: She wore gloves to wash the dishes. مشتقا ...
اسفنج یه تیکه نرم و جاذب برای شستن ظرف یا پاک کردن لکه ها از سطح ها. مثال: Wipe the counter with a clean sponge. مشتقات: اسم: sponge – اسفنج فعل: ...
حوله ی آشپزخانه پارچه ای برای خشک کردن دست ها یا ظرف ها بعد از شست وشو. مثال: Dry the dishes with a clean towel. مشتقات: اسم: towel – حوله فعل: to ...
اسکاج / سیم ظرف شویی وسیله ای برای سابیدن چربی ها و لکه های سمج از ظرف و قابلمه. مثال: Use the scrubber to clean the burnt pot. مشتقات: اسم: scrub ...
مایع ظرف شویی مایعی کف دار برای شستن ظروف دستی، با بوی لیمو یا سیب سبز 😋 مثال: Don’t forget to add some dish soap to the water. مشتقات: اسم: soap ...
آب چکان قفسه ای برای قرار دادن ظرف های شسته شده تا خشک بشن. معمولاً کنار سینکه. مثال: Put the clean plates in the dish rack. مشتقات: اسم: rack – ق ...
قالب یخ ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر. مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer. مشتقات: ا ...
یخچال کوچک یخچال کوچیکی که معمولاً توی اتاق خواب یا اداره استفاده می شه. مخصوص نوشیدنی، میان وعده، یا وسایل شخصی. مثال: He has a mini fridge in his ...
ظروف نگهداری غذا ظرف های پلاستیکی یا شیشه ای برای نگه داشتن باقی مانده ی غذا تو یخچال یا فریزر. مثال: Put the leftovers in a food storage container ...
یخدان سنتی یه نوع باستانی تر از کول باکس! برای زمان هایی که هنوز برق نبود یا توی سفرهای بدون برق کاربرد داره. مثال: They kept drinks cold in the ic ...
دستگاه وکیوم هوا رو از بسته بندی غذا خارج می کنه تا مواد غذایی دیرتر خراب بشن، مخصوص فریزر یا نگهداری خشکبار. مثال: I sealed the meat using a vacuu ...
کیف حرارتی کیفی عایق دار که دما رو حفظ می کنه. بسته به نیاز، می تونه سرد یا گرم نگه داره ( مثلاً غذای بیرون بر ) . مثال: She carried the lunch in a ...
کول باکس / یخدان وسیله ای قابل حمل برای نگه داری خوراکی ها و نوشیدنی ها در سفر یا پیک نیک با کمک یخ. مثال: We took a cooler full of drinks to the b ...
یخ ساز این دستگاه کوچولو یا بخشی از یخچاله که تکه های یخ تولید می کنه، مخصوص نوشیدنی های خنک تابستونی! مثال: The ice maker is full of ice cubes. مش ...
فریزر بخش منجمدکننده، معمولاً پایین یا بالای یخچاله، برای نگه داری طولانی تر مثل گوشت، بستنی، سبزیجات فریزری. مثال: We stored the chicken in the fr ...
یخچال وسیله ای ضروری برای خنک نگه داشتن مواد غذایی، نوشیدنی ها، باقی مانده ی غذا و چیزایی که زود فاسد می شن. مثال: I put the milk in the refrigerat ...
گریل برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و هر چیزی که باید یه کم دود بخوره! مثال: He grilled the steak on the electric grill. مشتقات: اسم: grill – گریل فع ...
اجاق القایی نوع مدرنی از اجاق که با آهن ربا کار می کنه و ظرف رو مستقیماً گرم می کنه، نه سطح رو. مثال: The induction cooktop heats up very quickly. ...
سرخ کن بدون روغن برای سرخ کردن غذاها بدون روغن زیاد. سیب زمینی، مرغ و حتی دونات هم توش پخته می شه. مثال: I made crispy fries in the air fryer. مشت ...
زودپز برای وقتی که عجله داری و می خوای خورشت تو نیم ساعت بپزه! مثال: She used a pressure cooker to cook beans faster. مشتقات: اسم: pressure cooker ...
پلوپز برنج درست کردن رو راحت می کنه. یه دکمه می زنی و خودش کارو تموم می کنه! مثال: I cooked perfect rice in the rice cooker. مشتقات: اسم: rice cook ...
پلوپز یا آرام پز غذاهایی که باید مدت طولانی با حرارت کم بپزن رو توی این می ریزن، مثل خورشت یا آش. مثال: I made beef stew in the slow cooker. مشتقا ...
قاشق های اندازه گیری یه قاشق چای خوری این، نصف قاشق اون! توی شیرینی پزی خیلی کاربردیه. مثال: She added one teaspoon of vanilla using measuring spoo ...
پیمانه ها واسه کسایی که با عشق و دقت آشپزی می کنن، اینا ابزار مقدس ان. مثال: I used measuring cups to add the right amount of flour. مشتقات: اسم: ...
آبکش پاستا، برنج، سبزی… تا آب نداشته باشن که خوشمزه نمی شن! آبکش نجات دهنده ست. مثال: She drained the pasta in a colander. مشتقات: اسم: colander – ...
پوست کن پوست هویج، سیب زمینی، سیب و همه چی رو خیلی تمیز و حرفه ای می گیره. مثال: He peeled the potatoes with a peeler. مشتقات: اسم: peeler – پوست ...
رنده وقتی بخوای پنیر یا هویج رو بریزی رو سالاد یا غذا، رنده یار وفاداره. مثال: I grated some cheese on top of the pasta. مشتقات: اسم: grater – رند ...
ملاقه اگه بخوای سوپ یا آش رو مثل آدم بریزی توی کاسه، بدون ملاقه هیچ کاری نمی تونی بکنی! مثال: She served the stew using a ladle. مشتقات: اسم: ladle ...
انبر وقتی نمی خوای دستت بسوزه ولی می خوای گوشت رو بچرخونی، انبر می اد وسط! مثال: I used tongs to flip the chicken. مشتقات: اسم: tongs – انبر فعل ( ...
قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشت ...
قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشتق ...
چاقو ستاره ی بی چون وچرای آشپزی! هر آشپز خوب، یه چاقوی خوب داره. مثال: She used a sharp knife to slice the tomato. مشتقات: اسم: knife – چاقو فعل: ...
تخته برش هیچ چیزی بدون این تمیز نمی مونه! مخصوصاً وقتی داری سبزیجات یا گوشت خرد می کنی. مثال: I chopped onions on the cutting board. مشتقات: اسم: ...
قابلمه کوچک برای درست کردن سس، سوپ، یا پختن یه چیزی در مقدار کم خیلی به دردبخوره. مثال: She heated the soup in a small saucepan. مشتقات: اسم: sauc ...
ماهیتابه پادشاه سرخ کردنی ها! تخم مرغ، سوسیس، پنکیک و هرچی بخوای. مثال: He fried eggs in the frying pan. مشتقات: اسم: frying pan – ماهیتابه فعل: t ...
کتری برقی / کتری آب جوش لازم داری؟ این وسیله کار رو سریع و راحت می کنه. مثال: I boiled water in the kettle for tea. مشتقات: اسم: kettle – کتری فعل ...
توستر برای نون تست، عاشقان صبحونه حتماً باید یکی داشته باشن! مثال: I made two slices of toast in the toaster. مشتقات: اسم: toaster – دستگاه تُست فعل ...
مایکروویو نجات دهنده ی وعده های سریع! غذا رو سریع گرم می کنه، بعضی وقتا هم می پزه. مثال: He microwaved his lunch in two minutes. مشتقات: اسم: micro ...
اجاق گاز مغز متفکر آشپزخونه ست! همه ی غذاهای خوشمزه از اینجا شروع می شن. مثال: I cooked pasta on the stove. مشتقات: اسم: stove – اجاق گاز صفت: sto ...
فر برای پختن کیک، لازانیا، پیتزا و کلی چیز دیگه، فر بهترین رفیقته. مثال: She baked bread in the oven. مشتقات: اسم: oven – فر صفت: oven - safe – من ...
آشپزخانه: یه فضای پر از عشق، روغن، بوی پیاز داغ و احتمالاً یه ظرف نشسته 😅 اینجا هم غذا پخته می شه، هم دل. اگه یکی بگه "من آشپزی دوست ندارم"، شاید فق ...
بالکن سکویی بیرون از دیوار ساختمان، معمولاً در طبقات بالا که به فضای آزاد راه دارد. مثال: She stood on the balcony, watching the sunset. او روی بال ...
نرده نرده ای که اطراف بالکن نصب می شود برای امنیت و زیبایی. مثال: The railing around the balcony was made of wrought iron. نرده ی اطراف بالکن از آه ...
سایبان پوششی بالای بالکن برای جلوگیری از تابش مستقیم نور خورشید یا باران. مثال: They installed an awning to shade the balcony. آن ها یک سایبان نصب ...
گلدان بزرگ گلدان های تزئینی مخصوص بالکن برای کاشت گل یا سبزیجات. مثال: The planters on the balcony are full of colorful flowers. گلدان های روی بال ...
زنگ بادی وسیله ای تزئینی که با وزش باد صداهای ملایمی ایجاد می کند. مثال: The wind chimes on the balcony made a soothing sound. زنگ های بادی روی با ...
صندلی فضای باز صندلی های مقاوم در برابر آفتاب و باران، مناسب نشستن در بالکن. مثال: He relaxed in an outdoor chair with a cup of tea. او با یک فنجان ...
دیواره ی حریم خصوصی صفحه هایی برای ایجاد حریم خصوصی در بالکن، مخصوصاً در آپارتمان ها. مثال: They installed a privacy screen to block the neighbor’s ...