تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

قایق ماهیگیری همکار همیشگی ماهیگیرها. از ساده ترین تا حرفه ای ترین مدل هاش هست. مثال: The fishermen set out in their fishing boat early in the morn ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

جت اسکی هیجان خالص! مثل موتور روی آب می مونه، سریع و پر از آدرنالین. مثال: He rode a jet ski along the beach. او کنار ساحل با جت اسکی سواری کرد. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کشتی کروز هتل شناور روی آب! پر از رستوران، استخر و سرگرمی. مثال: They went on a Mediterranean cruise ship vacation. آنها به تعطیلات با کشتی کروز د ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کشتی مسافربری برای جابجایی ماشین ها و آدم ها بین دو ساحل. چیزی شبیه �اتوبوس روی آب�. مثال: The ferry takes cars across the river every day. کشتی م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

قایق بادبانی قایقی که با باد میره جلو. هم رمانتیکه هم ورزشیه! مثال: She learned how to sail a sailboat last summer. او تابستان گذشته یاد گرفت چطور ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

قایق تفریحی ( یَت ) برای آدمای شیک پسند! معمولاً لاکچری، پر از امکانات و مناسب خوش گذرونی. مثال: They spent their holiday on a luxury yacht. آنها ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کانو قایق باریک و سبکی که با پارو حرکت می کنه. بیشتر توی رودخونه ها و دریاچه ها دیده می شه. مثال: We paddled the canoe across the lake. ما کانو را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کشتی غول دریایی! برای سفرهای طولانی، باربری یا کروز لاکچری. مثال: The ship sailed across the Atlantic Ocean. کشتی از اقیانوس اطلس عبور کرد. مشتق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

زیردریایی ماشین مخفی کار در اعماق دریا! هم جذابه، هم یه کم ترسناک چون می ری زیر کلی آب. مثال: The submarine explored the deep sea. زیردریایی اعماق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

قایق وسیله ی پایه ای برای رفتن روی آب. از قایق چوبی کوچیک گرفته تا قایق موتوری تند و تیز. مثال: He crossed the river in a small boat. او با یک قای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسایل نقلیه دریایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پهپاد از فیلم برداری عروسی گرفته تا جنگ، همه جا هست. کوچیک، پر سروصدا، و کنجکاو. مثال: The drone captured amazing aerial photos. پهپاد عکس های هوا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بالن هوای گرم رمانتیک ترین وسیله نقلیه هوایی! 😍 پر از رنگ و حس ماجراجویی. فقط دعا کن باد زیادی نیاد. مثال: They took a ride in a hot air balloon a ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هلیکوپتر همیشه آماده برای نجات یا پرواز روی برج ها. بال هاش مثل پنکه ست، فقط خیلی گرون و پر سر و صدا! مثال: The helicopter rescued the climbers from ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گلایدر ( هواپیمای بی موتور ) این یکی بدون موتور می پره! یعنی مثل پرنده ها سر می خوره توی آسمون. مثال: He enjoyed flying the glider over the valley ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هواپیما شاه راه های آسمون! باهاش می ری سفر، فیلم نگاه می کنی، غذا می خوری، و دعا می کنی تکون نخوره! مثال: The airplane landed safely at the airport. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسایل نقلیه هوایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کامیون غول جاده ها! از میوه گرفته تا وسایل سنگین، همه رو می بره. مثال: The truck delivered fresh fruits to the market. کامیون میوه های تازه را به ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موتور سیکلت همیشه صدای بوق و ویراژش توی کوچه ها میاد. سریع و خفن، ولی یه کم خطرناک. مثال: My brother bought a new motorcycle. برادرم یک موتور سیکل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه قدیمی ترین و سالم ترین وسیله! هم ورزشه، هم وسیله ی نقلیه. فقط بالا رفتن از سربالایی ها یه کم شبیه شکنجه ست. مثال: He rides his bicycle every ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتوبوس اون وسیله ی بزرگ پر از صندلی که یا همه دارن می خوابن، یا یه نفر داره آهنگ با صدای بلند گوش میده! مثال: We took the bus to school. ما با اتوب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماشین رفیق همیشگی آدم ها! چهار چرخ داره، هر کسی بالاخره یه خاطره توش داره ( چه خوب چه بد ) . مثال: She drives her car to work every morning. او هر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسایل نقلیه زمینی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🍌 رژیم غذای خام فقط چیزای خام می خوری: میوه، سبزیجات، آجیل… یعنی اجاق گاز کلاً بیکار می مونه. 😅 مثال: On a raw food diet, people don’t cook their m ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🥛 رژیم داش – مخصوص فشار خون خیلی علمی و دکترپسند! پر از میوه، سبزی، غلات کامل و لبنیات کم چرب. برای کاهش فشار خون ساخته شده. مثال: The DASH diet is ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🍳 رژیم اتکینز یه جورایی بابابزرگ رژیم کتو هست. کربوهیدرات کم، پروتئین و چربی زیاد. مثال: The Atkins diet became popular in the early 2000s. ( رژی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🥬 رژیم فلکستارین / انعطاف پذیر تقریباً گیاه خواریه، ولی بعضی وقتا یه تیکه گوشت یا مرغ هم یواشکی می خوره 😅 مثال: She prefers a flexitarian diet to h ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

⏰ رژیم روزه داری متناوب این یکی خیلی باکلاسه! یعنی یه مدت می خوری، یه مدت نمی خوری. مثلاً ۱۶ ساعت هیچی نمی خوری، ۸ ساعت مجاز به خوردنی هستی. مثال: I ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🥩 رژیم پالئو / غارنشینی یعنی مثل اجدادمون بخوری: گوشت، ماهی، میوه، سبزیجات… ولی خبری از پیتزا و برنج نیست. 🍖 مثال: The paleo diet is based on what ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🍹 رژیم سم زدایی یعنی بیشتر آب، آبمیوه و چیزای سبز سبز بخوری تا حس کنی داری باتریتو شارژ می کنی! 🔋 مثال: She tried a detox diet for three days. ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🥒 رژیم کم کربوهیدرات یعنی بگو خداحافظ به پاستا و پیتزا 😢 مثال: A low - carb diet helped him control his blood sugar. ( رژیم کم کربوهیدرات بهش کمک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رژیم مدیترانه ای پر از روغن زیتون، ماهی، سبزیجات تازه و هوای ساحل 😍 مثال: The Mediterranean diet is known for being very healthy. ( رژیم مدیترانه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🍏 رژیم وگان یعنی خداحافظ گوشت، شیر، تخم مرغ… سلام سبزیجات و آجیل! 🌱 مثال: She follows a vegan diet and doesn’t eat any animal products. ( اون رژی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🥩 رژیم کتو وقتی می خوای نون و برنج رو بفرستی تبعید، ولی با استیک و کره رفیق شی! مثال: He lost weight quickly on the keto diet. ( اون با رژیم کتو س ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رژیم غذایی ( کلاً یعنی همون چیزی که می خوری ) مثال: She is on a diet because she wants to feel healthier. ( اون رژیم گرفته چون می خواد سالم تر باش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه چیزی که پر از کلمه ست و گاهی خیلی آدمو خواب می کنه، گاهی هم آدمو می بره توی یه دنیای دیگه! 🔹 مثال انگلیسی: She bought a new book yesterday. ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دربازکن برقی قوطی چیزی نیست که زیاد استفاده بشه… ولی وقتی لازم میشه، یه نجات دهنده ست. مثال: She used the electric can opener to open the soup can. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وافل ساز یه صبحونه ی شاد با وافل ترد و خوشمزه؟ این دستگاه حرف نداره. مثال: She made Belgian waffles with her waffle maker. مشتقات: اسم: waffle – و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ساندویچ ساز وقتی خیلی گرسنه ای و زمان کم داری، این دستگاه یه غذای گرم و جمع وجور تحویلت می ده. مثال: He grilled cheese sandwiches in the sandwich m ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سینی پخت برقی برای درست کردن پنکیک، تخم مرغ، همبرگر و هر چیزی که سطح صاف بخواد! مثال: The electric griddle cooked pancakes evenly. مشتقات: اسم: gri ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فر تُستری ترکیبی از تُستر و فر کوچیک؛ مناسب گرم کردن یا پختن یه وعده ی کوچیک. مثال: She baked cookies in the toaster oven. مشتقات: اسم: oven – فر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاسه ی مخلوط کردن جاییه که همه مواد با هم آشتی می کنن تا یه شیرینی خوشمزه درست کنن! مثال: She poured the flour and sugar into the mixing bowl. مشتق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخزن نوشیدنی مخصوص مهمونی ها یا خانواده های پرجمعیت! شربت، آب میوه یا حتی چای سرد توش می ریزیم. مثال: The drink dispenser was filled with iced lemo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

قوری نماد خونسردی و مهمونی عصرونه. برای دم کردن چای با کلاس و ناز! مثال: I steeped the tea leaves in a ceramic teapot. مشتقات: اسم: tea – چای اسم: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرنچ پرس برای عاشق های قهوه ی دستی و خاص. فقط دونه آسیاب شده، آب داغ، و کمی صبر! مثال: He made his morning coffee with a French press. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

قهوه ساز دوست وفادار صبح های خواب آلود! با دکمه ای ساده، رایحه ی زندگی رو جاری می کنه. مثال: I can’t start my day without my coffee maker. مشتقات: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سماور برقی نسخه ی مدرن سماور سنتی، مخصوص خونه هایی که چای همیشه باید حاضر باشه! مثال: We use an electric samovar for family gatherings. مشتقات: اسم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسپری تمیزکننده برای نابودی لکه ها و چربی های سمج! بوی بعضی هاش هم واقعاً انگیزه تمیزکاری می ده. مثال: She sprayed the cleaner on the countertop an ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تی وقتی فقط جارو کافی نیست و زمین واقعاً یه شست و شوی اساسی می خواد. مثال: I mopped the kitchen floor after dinner. مشتقات: اسم: mop – تی فعل: to ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاک انداز یار وفادار جارو! بی اون نصف گرد و خاک رو دوباره برمی گردونی تو خونه. مثال: He used a dustpan to collect the crumbs. مشتقات: اسم: dust – ...