پیشنهادهای Coral (٢٢٧)
ساده بودن استفاده از محصول برای کاربران مثال: اگه یه اپلیکیشن usability خوبی نداشته باشه کاربرا زود رهاش می کنن.
مراحلی که کاربر جدید برای آشنایی با اپ یا سرویس طی می کنه مثال: onboarding رو با اسلایدهای تعاملی طراحی کردیم تا جذاب تر شه
نقطه ای که کاربر با برند یا محصول تعامل می کنه مثال: هر touchpoint مثل ایمیل یا اپ باید حس یکپارچه ای بده
روش بررسی طراحی با استفاده از اصول تجربه کاربری مثال: توی مرحله اول پروژه یه heuristic evaluation انجام دادیم
روشی برای فهمیدن اینکه کاربرا چطور اطلاعات رو دسته بندی می کنن مثال: با card sorting تونستیم ساختار منوی سایت رو بهینه کنیم
شخصیت فرضی بر اساس تحقیقات که نماینده گروهی از کاربران واقعی ه مثال: برای طراحی بهتر سه نوع persona تعریف کردیم
هر چیزی که باعث سختی یا توقف در مسیر کاربر بشه مثال: فرم طولانی checkout باعث friction می شه و خرید رو کم می کنه.
فضای خالی اطراف عناصر که به خوانایی و تمرکز کمک می کنه مثال: با اضافه کردن whitespace کارت های محصول تمیزتر و قابل فهم تر شدن
ترفندهایی در طراحی که کاربر رو گمراه یا مجبور به کاری می کنه مثال: استفاده از dark pattern توی لغو اشتراک واقعاً ناعادلانست
مقایسه دو نسخه مختلف از طراحی برای دیدن اینکه کدوم بهتر عمل می کنه مثال: یه A/B testing برای رنگ دکمه انجام دادیم و نرخ کلیک ۲۵ درصد بالا رفت.
نسخه ی تصویری از طراحی که شبیه نسخه واقعی به نظر می رسه ولی قابل تعامل نیست مثال: مشتری از mockup راضی بود فقط خواست رنگ دکمه عوض شه.
نمونه قابل کلیک یا تعامل از طراحی نهایی برای تست تجربه کاربر مثال: با prototype تونستیم قبل از کدنویسی بازخورد بگیریم
مسیری که کاربر برای رسیدن به هدف در اپ یا سایت طی می کنه مثال: با بهینه سازی user flow ثبت نام سریع تر شد
میزان قابل استفاده بودن طراحی برای همه افراد حتی کسانی با محدودیت مثال: اگه رنگ نوشته کافی نباشه می تونه روی accessibility اثر منفی بذاره
طراحی ای که در همه ی اندازه های صفحه نمایش درست کار کنه مثال: سایت کاملاً responsive بود و تو موبایل هم خیلی خوب نشون می داد
بخش بالایی صفحه که بدون اسکرول دیده می شه مثال: CTA اصلی رو گذاشتیم above the fold تا بیشتر دیده شه.
جزئیات کوچکی مثل انیمیشن یا ویبره که باعث تعامل بهتر می شن مثال: با یه microinteraction ساده تونستیم فرم پرکردن رو جذاب تر کنیم
مخفف call to action یعنی دکمه یا پیام هایی که کاربر رو به عمل دعوت می کنن مثال: اون CTA قرمز کلیک خور بالایی داشت.
چیدمان عناصر به شکلی که مهم ترین چیزها زودتر دیده شن مثال: با تغییر در hierarchy تونستیم توجه کاربر رو بهتر هدایت کنیم.
وقتی کانسیلر یا کرم پودر توی خطوط ریز جمع می شه و چروک نشون می ده مثال: کانسیلرش بدون پودر ست شده بود برای همین بعد چند ساعت شروع کرد به creasing
زدن رنگ محصول آرایشی روی دست یا بازو برای نشون دادن رنگ و بافت مثال: قبل از خرید رژ همه رنگاشو swatch کرد تا مطمئن شه
وقتی آرایش یکنواخت نیست و بعضی قسمت ها خوب نچسبیده یا پخش نشده مثال: اون کرم پودر خیلی patchy شده بود مخصوصاً روی بینی.
ابروهای شونه خورده و طبیعی با ظاهر کرکی و سبک مثال: با صابون ابرو یه مدل feathered brows تمیز درآورد
روشی برای بالا بردن و حالت دادن به مژه ها بدون اکستنشن مثال: بعد از lash lift حتی بدون ریملم مژه هام حسابی مشخصن
وقتی محصول آرایشی رنگ قوی و واضحی داره مثال: این پالت فوق العاده pigmented ـه با یه ضربه کل پلک رنگ می گیره
آرایش هایی که رنگ های گرم و پاییزی دارن مثل قهوه ای، آجری، نارنجی مثال: با اون fall look واقعاً حس نوامبر می داد.
آرایش چشم غلیظ و قوی با خط چشم یا سایه پررنگ مثال: مراسم خاص بود و با dramatic eyes خیلی تو چشم افتاد
آرایش کامل، سنگین و پرجزئیات که برای مهمونی ها استفاده می شه مثال: با full glam رفته بود عروسی، حتی خط لبشم خیلی دقیق کشیده بود
لب هایی با برق لب یا جلوه درخشان که نور رو بازتاب می دن مثال: هیچ وقت از مد نمی افته، glossy lips همیشه جذابه
پوستی که براق، سالم و مرطوب به نظر می رسه ( برخلاف مات ) . مثال: اون فاندیشن یه dewy فینیش طبیعی داره که خیلی پوستو زنده نشون می ده.
وقتی خط لب رو کمی بیرون تر از لب طبیعی می کشی برای جلوه ی حجیم تر. مثال: �با overlined lips لباش خیلی برجسته تر دیده می شد. �
تکنیک ست کردن کانسیلر با پودر زیاد و صبر کردن چند دقیقه. مثال: بعد از baking زیر چشمش کاملاً صاف و بدون چروک شده بود.
تکنیکی در آرایش چشم که با تضاد رنگی، فرم چشم رو برجسته می کنه. مثال: اون cut crease بنفش خیلی چشم هاشو درشت تر نشون داد.
آرایشی که خیلی طبیعی به نظر می رسه، طوری که انگار آرایش نداری. مثال: �با no - makeup makeup رفته بود سر کار، ولی خیلی شاداب دیده می شد. �
ریزش سایه چشم یا گلیتر روی صورت هنگام آرایش. مثال: �با اون پالت کلی fallout داشت و زیر چشم هامو کثیف کرد. �
محو کردن خطوط و رنگ ها برای یه ظاهر یکدست در آرایش. مثال: �راز یه آرایش تمیز، خوب blending کردنه. �
اسپری تثبیت کننده ای که کمک می کنه آرایش موندگار بمونه. مثال: �بدون setting spray، تا ظهر کل آرایشم می پره!�
مرطوب کننده ای که کمی رنگ هم داره؛ ترکیب مراقبت و پوشش ملایم. مثال: �برای روزای معمولی فقط از tinted moisturizer استفاده می کنم. �
برجسته کردن نواحی خاص صورت با هایلایتر برای ایجاد درخشش. مثال: �با strobing استخون گونه هاشو عالی درآورده بود. �
محدود شدن محتوای یک کاربر توسط پلتفرم بدون اطلاع رسمی. مثال: �از وقتی درباره سیاست حرف زد، انگار shadowban شده. �
تیتر یا تصویر وسوسه برانگیز برای جلب کلیک، بدون محتوای واقعی. مثال: �همه ی ویدیوهاش پر از clickbait بود، آخرشم چیزی نداشتن!�
کسی که با محتوای خودش روی مخاطب تأثیر می ذاره، به خصوص در خرید. مثال: �اون الان یه influencer تمیز و کم حاشیه ست تو حوزه ی اسکین کر. �
باز کردن محصول جلوی دوربین و معرفی ویژگی هاش. مثال: �اولین unbox آیفون جدید رو باحال ضبط کرده بود. �
مجموعه ای از قوانین برای نمایش محتوا به کاربر در شبکه های اجتماعی. مثال: �الان دیگه باید با algorithm اینستاگرام بازی بلد باشی. �
ویدیوهای کوتاه و سرگرم کننده در اینستاگرام. مثال: �با اون reels طنز کلی فالوئر گرفت. �
وقتی یه محتوا خیلی سریع همه جا پخش می شه. مثال: �اون صدای بامزه تو یه شب viral شد. �
نرخ تعامل کاربر با محتوا، مثل لایک، کامنت، یا شیر. مثال: �نسبت به فالوئراش engagement بالایی داره. �
یه کمد مینیمال از لباس هایی که همه شون به هم میان و می تونی باهاشون ده ها ترکیب بسازی. مثال: �با یه کپسل واردروب خوب، دیگه هر روز دردسر انتخاب لباس ...
یه آیتم لباس یا اکسسوری که مرکز توجه کل تیپه؛ مثلاً یه کت قرمز یا گردنبند خاص. مثال: �اون چکمه سفید کاملاً استیتمنت پیسه، کل استایل رو بالا برده. �
وقتی کل لباس هات از یه رنگه، اما با تُن های مختلف. مثال: �استایل مونوکروم مشکی همیشه شیک و بی ریسکه. �