پیشنهادهای مرجان (١,٠٥٨)
چراغ ریسه ای ریسه های نوری تزئینی که در شب فضای بالکن را زیباتر می کنند. مثال: The fairy lights gave the balcony a magical feel. چراغ های ریسه ای ...
کف پوش چوبی پوشش چوبی یا مصنوعی روی کف بالکن برای زیبایی و راحتی بیشتر. مثال: The balcony had elegant wooden decking. بالکن کف پوش چوبی شیکی داشت. ...
صندلی آویزی نوعی صندلی پارچه ای که از سقف آویزان می شود، برای استراحت. مثال: She curled up in a hammock chair with a book. او با یک کتاب روی صندلی ...
باغچه ی بالکنی سبک کوچکی از باغبانی در بالکن، شامل گیاهان در گلدان یا جعبه. مثال: He grows herbs in his balcony garden. او در باغچه ی بالکنی اش سبز ...
توالت وسیله ای برای دفع ادرار و مدفوع. مثال: The toilet is in the corner of the bathroom. توالت در گوشه ی سرویس بهداشتی قرار دارد. مشتقات: اسم ...
روشویی ظرف یا حوضچه ای با شیر آب، معمولاً برای شستن دست و صورت. مثال: She washed her hands in the sink. او دست هایش را در روشویی شست. مشتقات: ا ...
وان ظرف بزرگی برای حمام کردن، معمولاً با آب گرم پر می شود. مثال: The bathtub is filled with warm water. وان با آب گرم پر شده است. مشتقات: اسم: ...
دوش وسیله ای که آب را از بالا به پایین اسپری می کند برای حمام کردن. مثال: He took a quick shower before dinner. او قبل از شام یک دوش سریع گرفت. م ...
دستمال توالت دستمال مخصوص تمیز کردن پس از استفاده از توالت. مثال: We need to buy more toilet paper. باید دستمال توالت بیشتری بخریم. مشتقات: اسم: ...
مسواک وسیله ای برای تمیز کردن دندان ها. مثال: Don’t forget to bring your toothbrush. یادت نره مسواکت رو بیاری. مشتقات: اسم: toothbrush – مسواک
حوله پارچه ای برای خشک کردن بدن یا دست ها بعد از شستن. مثال: She dried her hands with a towel. او دست هایش را با حوله خشک کرد. مشتقات: اسم: tow ...
خمیردندان ماده ای که همراه مسواک برای تمیز کردن دندان استفاده می شود. مثال: He put toothpaste on his toothbrush. او روی مسواکش خمیردندان گذاشت. م ...
تلمبه دستی ابزار لوله بازکن برای باز کردن گرفتگی توالت یا سینک. مثال: He used a plunger to unclog the toilet. او با تلمبه دستی توالت را باز کرد. ...
شامپو مایعی که برای شستن موها استفاده می شود. مثال: She bought a new shampoo for her dry hair. او شامپوی جدیدی برای موی خشک خود خرید. مشتقات: اس ...
نرم کننده مو محصولی که بعد از شامپو برای نرم و لطیف کردن موها استفاده می شود. مثال: Apply conditioner after shampooing your hair. بعد از شامپو زدن، ...
حوله پوش / روپوش حمام لباسی نرم و گرم برای پوشیدن بعد از حمام. مثال: He put on his bathrobe after getting out of the shower. بعد از بیرون آمدن از ح ...
لیف وسیله ای برای لایه برداری و تمیز کردن پوست هنگام حمام. مثال: Use a loofah to scrub your skin gently. با لیف پوستت را به آرامی تمیز کن. مشتقات ...
صابون محصولی برای شستن بدن یا دست ها. مثال: She prefers liquid soap over bar soap. او صابون مایع را به صابون قالبی ترجیح می دهد. مشتقات: اسم: soa ...
کف شور / فاضلاب محل خروج آب از وان یا دوش. مثال: The drain was clogged, so the water didn’t go down. کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد. مشتقات: ...
اسفنج لیف نوعی اسفنج مخصوص حمام برای لایه برداری پوست. مثال: A loofah sponge helps exfoliate dead skin. لیف اسفنجی به لایه برداری پوست مرده کمک می ...
آبگرم کن دستگاهی برای گرم کردن آب حمام و شیرها. مثال: The water heater stopped working yesterday. آبگرم کن دیروز خراب شد. مشتقات: اسم: water hea ...
لایه بردار محصولی که پوست مرده را از بین می برد. مثال: Use an exfoliator once a week for smooth skin. هفته ای یک بار از لایه بردار استفاده کن تا پو ...
کشو بخشی کشویی در کمد برای نگهداری لباس یا وسایل کوچک. مثال: He keeps his socks in the drawer. جوراب هایش را در کشو نگه می دارد. مشتقات: اسم: dra ...
طبقه سطحی صاف در داخل کمد برای قرار دادن لباس یا اشیا. مثال: She organized her shoes on the top shelf of the wardrobe. کفش هایش را روی طبقه بالای ...
چوب لباسی وسیله ای برای آویزان کردن لباس ها داخل کمد. مثال: Hang your coat on a hanger to keep it wrinkle - free. کوت خود را روی چوب لباسی آویزان ک ...
میله لباس آویز میله ای داخل کمد برای آویزان کردن لباس ها. مثال: The closet rod is sturdy enough to hold all her dresses. میله لباس آویز به قدر کافی ...
جعبه نگهداری جعبه ای برای ذخیره کردن لباس ها یا وسایل داخل کمد. مثال: Seasonal clothes are kept in storage boxes under the bed. لباس های فصلی را در ...
نظم دهنده کمد وسیله یا سیستم هایی برای مرتب کردن لباس ها و وسایل داخل کمد. مثال: She bought a closet organizer to better arrange her shoes and bags ...
غلطک پرزگیر وسیله ای برای پاک کردن پرز و مو از روی لباس ها. مثال: Use a lint roller before going to an important meeting. قبل از رفتن به جلسه مهم، ...
جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...
نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...
گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...
خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...
سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...
لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...
تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...
رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...
پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...
کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...
تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...
مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...
بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...
تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...
پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...
کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...
تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...
میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...
پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...
ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...
ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...