تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظرف مخروطی شکل سنتی مراکشی برای پخت خوراک های ادویه دار؛ غذا در بخار خودش می پزه. مثال: The lamb tagine was slow - cooked with spices. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تابه گریل تابه ای با کف شیاردار برای گریل کردن گوشت و سبزیجات روی گاز. مثال: She grilled vegetables in a grill pan. مشتقات: اسم: grill pan – تابه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تابه چینی عمیق و گِرد برای سرخ کردن سریع ( stir - fry ) یا بخارپز کردن غذا. مثال: They cooked stir - fry noodles in a wok. مشتقات: اسم: wok – واک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظرف برشته کردن ظرف گود و مقاوم در برابر حرارت، مناسب پخت مرغ، گوشت، سیب زمینی در فر. مثال: He roasted the turkey in a large roasting pan. مشتقات: ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظرف گراتن / خوراک پزی ظرفی مقاوم در برابر حرارت که معمولاً برای غذاهای لایه ای یا پخت آهسته در فر استفاده می شه. مثال: The casserole dish was fille ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Baking tray / Sheet pan : سینی فر سینی فلزی برای پخت شیرینی، بیسکوییت، پیتزا یا سبزیجات در فر. مثال: Place the cookies on a baking tray. مشتقات: اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیگ بزرگ قابلمه ای حجیم با دو دسته، برای پخت سوپ، آش، آبگوشت یا مقدار زیادی غذا. مثال: The stockpot was full of bubbling soup. مشتقات: اسم: stockpo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Frying pan / Skillet : تابه ظرف کم عمق برای سرخ کردن تخم مرغ، گوشت، سبزیجات و. . . مثال: He cooked the omelet in a non - stick frying pan. مشتقات: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظروف پخت و پز اینا همون وسایلی ان که مستقیماً روی شعله یا توی فر استفاده می شن. هم غذا توشون می پزه، هم خاطره! 🍳🍲

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برس شیرینی پزی برسی کوچیک برای مالیدن تخم مرغ، کره یا شیر روی نون و شیرینی پیش از پخت. مثال: Use a pastry brush to apply egg wash on the dough. مش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورقه کن وسیله ای دقیق برای برش نازک و یکنواخت سبزیجات مثل سیب زمینی یا خیار. مثال: She used a mandoline to slice cucumbers thinly. مشتقات: اسم: sl ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکوپ بستنی ابزار گرد برای درآوردن بستنی به شکل توپ، یا حتی استفاده در شیرینی پزی. مثال: He served the dessert with an ice cream scoop. مشتقات: اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطره چکان آشپزی وسیله ای برای ریختن آب یا سس روی غذاهای در حال پخت، مثلاً مرغ توی فر. مثال: He used a baster to moisten the turkey. مشتقات: اسم: b ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیچی آشپزخانه قیچی های محکم مخصوص بریدن گوشت، سبزی، یا باز کردن بسته بندی. مثال: She used kitchen scissors to cut fresh herbs. مشتقات: اسم: scisso ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوره ساز / له کن برای له کردن سیب زمینی یا سبزیجات پخته شده تا پوره نرم و لطیف درست کنی. مثال: He mashed the potatoes with a masher. مشتقات: اسم: m ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیر له کن وسیله ای برای له کردن سیر بدون اینکه دستت بوی سیر بگیره 😅 مثال: Use a garlic press to crush garlic quickly. مشتقات: اسم: press – دستگاه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دربازکن قوطی برای باز کردن قوطی های کنسرو، مخصوصاً وقتی ناخن هات کوتاهه یا قوطی لج بازه! مثال: I used a can opener to open the tomato paste. مشتقات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چاقوی سرآشپز یه چاقوی بزرگ و همه کاره برای برش گوشت، سبزیجات، و تقریباً هرچیزی تو آشپزخونه! مثال: A sharp chef's knife makes chopping vegetables muc ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وردنه غلتک مخصوص صاف کردن خمیر؛ دوست صمیمی خمیر شیرینی و نون. مثال: She used a rolling pin to flatten the dough. مشتقات: فعل: to roll – غلتاندن اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفگیر سیلیکونی / چرخاننده وسیله ای نازک و صاف برای هم زدن، برگردوندن یا درآوردن غذا از تابه یا قالب. مثال: I used a spatula to flip the pancake. مش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزارهای دستی آشپزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خردکن زباله ( زیر سینک ) یه دستگاه زیر سینکه که بقایای غذایی رو خرد می کنه تا راحت تر بریزن تو فاضلاب ( توی ایران کمتره ) . مثال: He turned on the ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز خشک کننده یه نوع پد نرم که ظرف ها بعد از شست وشو روش قرار می گیرن تا خشک بشن. جایگزین آب چکانه گاهی. مثال: Put the glasses on the drying m ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اسفنج نرم، قابل انعطاف، گاهی هم پر از باکتری اگه زیاد نگهش داری! برای شستن ظرف یا پاک کردن سطوح عالیه. مثال: Wipe the counter with a clean sponge. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حوله ی آشپزخانه پارچه ای برای خشک کردن دست ها یا ظرف ها بعد از شست وشو. مثال: Dry the dishes with a clean towel. مشتقات: اسم: towel – حوله فعل: to ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دستکش ظرف شویی دستکش های پلاستیکی برای محافظت از پوست دست هنگام شستن ظرف با آب داغ یا مواد شوینده. مثال: She wore gloves to wash the dishes. مشتقا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسکاج / سیم ظرف شویی وسیله ای برای سابیدن چربی ها و لکه های سمج از ظرف و قابلمه. مثال: Use the scrubber to clean the burnt pot. مشتقات: اسم: scrub ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مایع ظرف شویی مایعی کف دار برای شستن ظروف دستی، با بوی لیمو یا سیب سبز 😋 مثال: Don’t forget to add some dish soap to the water. مشتقات: اسم: soap ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آب چکان قفسه ای برای قرار دادن ظرف های شسته شده تا خشک بشن. معمولاً کنار سینکه. مثال: Put the clean plates in the dish rack. مشتقات: اسم: rack – ق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

قالب یخ ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر. مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer. مشتقات: ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یخچال کوچک یخچال کوچیکی که معمولاً توی اتاق خواب یا اداره استفاده می شه. مخصوص نوشیدنی، میان وعده، یا وسایل شخصی. مثال: He has a mini fridge in his ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخدان سنتی یه نوع باستانی تر از کول باکس! برای زمان هایی که هنوز برق نبود یا توی سفرهای بدون برق کاربرد داره. مثال: They kept drinks cold in the ic ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظروف نگهداری غذا ظرف های پلاستیکی یا شیشه ای برای نگه داشتن باقی مانده ی غذا تو یخچال یا فریزر. مثال: Put the leftovers in a food storage container ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه وکیوم هوا رو از بسته بندی غذا خارج می کنه تا مواد غذایی دیرتر خراب بشن، مخصوص فریزر یا نگهداری خشکبار. مثال: I sealed the meat using a vacuu ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف حرارتی کیفی عایق دار که دما رو حفظ می کنه. بسته به نیاز، می تونه سرد یا گرم نگه داره ( مثلاً غذای بیرون بر ) . مثال: She carried the lunch in a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کول باکس / یخدان وسیله ای قابل حمل برای نگه داری خوراکی ها و نوشیدنی ها در سفر یا پیک نیک با کمک یخ. مثال: We took a cooler full of drinks to the b ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

یخ ساز این دستگاه کوچولو یا بخشی از یخچاله که تکه های یخ تولید می کنه، مخصوص نوشیدنی های خنک تابستونی! مثال: The ice maker is full of ice cubes. مش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریزر بخش منجمدکننده، معمولاً پایین یا بالای یخچاله، برای نگه داری طولانی تر مثل گوشت، بستنی، سبزیجات فریزری. مثال: We stored the chicken in the fr ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخچال وسیله ای ضروری برای خنک نگه داشتن مواد غذایی، نوشیدنی ها، باقی مانده ی غذا و چیزایی که زود فاسد می شن. مثال: I put the milk in the refrigerat ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

گریل برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و هر چیزی که باید یه کم دود بخوره! مثال: He grilled the steak on the electric grill. مشتقات: اسم: grill – گریل فع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجاق القایی نوع مدرنی از اجاق که با آهن ربا کار می کنه و ظرف رو مستقیماً گرم می کنه، نه سطح رو. مثال: The induction cooktop heats up very quickly. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرخ کن بدون روغن برای آدمایی که غذای سرخ شده دوست دارن ولی نمی خوان وجدانشون درد بگیره! مثال: He cooked crispy fries in the air fryer. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زودپز برای وقتی که عجله داری و می خوای خورشت تو نیم ساعت بپزه! مثال: She used a pressure cooker to cook beans faster. مشتقات: اسم: pressure cooker ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلوپز برنج درست کردن رو راحت می کنه. یه دکمه می زنی و خودش کارو تموم می کنه! مثال: I cooked perfect rice in the rice cooker. مشتقات: اسم: rice cook ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پخت آرام پز همه چی رو بنداز توش، برو سر کارت، برگرد یه غذای خوش عطر منتظرته. مثال: I made beef stew in the slow cooker. مشتقات: فعل: to cook slowl ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاشق های اندازه گیری یه قاشق چای خوری این، نصف قاشق اون! توی شیرینی پزی خیلی کاربردیه. مثال: She added one teaspoon of vanilla using measuring spoo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمانه خشک برای اندازه گیری دقیق مواد خشک مثل آرد و شکر – یه اشتباه کوچیک، یه فاجعه بزرگ! مثال: Use measuring cups to get the right amount of flour. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبکش پاستا، برنج، سبزی… تا آب نداشته باشن که خوشمزه نمی شن! آبکش نجات دهنده ست. مثال: She drained the pasta in a colander. مشتقات: اسم: colander – ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست کن پوست هویج، سیب زمینی، سیب و همه چی رو خیلی تمیز و حرفه ای می گیره. مثال: He peeled the potatoes with a peeler. مشتقات: اسم: peeler – پوست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنده وقتی بخوای پنیر یا هویج رو بریزی رو سالاد یا غذا، رنده یار وفاداره. مثال: I grated some cheese on top of the pasta. مشتقات: اسم: grater – رند ...