تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغچه ی بالکنی سبک کوچکی از باغبانی در بالکن، شامل گیاهان در گلدان یا جعبه. مثال: He grows herbs in his balcony garden. او در باغچه ی بالکنی اش سبز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توالت وسیله ای برای دفع ادرار و مدفوع. مثال: The toilet is in the corner of the bathroom. توالت در گوشه ی سرویس بهداشتی قرار دارد. مشتقات: اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینک محل رسمی ظرف شویی، میوه شویی، دست شویی. . . گاهی هم فکر کردن به زندگی! مثال: She filled the sink with soapy water. مشتقات: اسم و فعل: sink – فر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان ظرف بزرگی برای حمام کردن، معمولاً با آب گرم پر می شود. مثال: The bathtub is filled with warm water. وان با آب گرم پر شده است. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش وسیله ای که آب را از بالا به پایین اسپری می کند برای حمام کردن. مثال: He took a quick shower before dinner. او قبل از شام یک دوش سریع گرفت. م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستمال توالت دستمال مخصوص تمیز کردن پس از استفاده از توالت. مثال: We need to buy more toilet paper. باید دستمال توالت بیشتری بخریم. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسواک وسیله ای برای تمیز کردن دندان ها. مثال: Don’t forget to bring your toothbrush. یادت نره مسواکت رو بیاری. مشتقات: اسم: toothbrush – مسواک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حوله پارچه ای برای خشک کردن بدن یا دست ها بعد از شستن. مثال: She dried her hands with a towel. او دست هایش را با حوله خشک کرد. مشتقات: اسم: tow ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خمیردندان ماده ای که همراه مسواک برای تمیز کردن دندان استفاده می شود. مثال: He put toothpaste on his toothbrush. او روی مسواکش خمیردندان گذاشت. م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلمبه دستی ابزار لوله بازکن برای باز کردن گرفتگی توالت یا سینک. مثال: He used a plunger to unclog the toilet. او با تلمبه دستی توالت را باز کرد. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شامپو مایعی که برای شستن موها استفاده می شود. مثال: She bought a new shampoo for her dry hair. او شامپوی جدیدی برای موی خشک خود خرید. مشتقات: اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرم کننده مو محصولی که بعد از شامپو برای نرم و لطیف کردن موها استفاده می شود. مثال: Apply conditioner after shampooing your hair. بعد از شامپو زدن، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حوله پوش / روپوش حمام لباسی نرم و گرم برای پوشیدن بعد از حمام. مثال: He put on his bathrobe after getting out of the shower. بعد از بیرون آمدن از ح ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیف وسیله ای برای لایه برداری و تمیز کردن پوست هنگام حمام. مثال: Use a loofah to scrub your skin gently. با لیف پوستت را به آرامی تمیز کن. مشتقات ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

صابون محصولی برای شستن بدن یا دست ها. مثال: She prefers liquid soap over bar soap. او صابون مایع را به صابون قالبی ترجیح می دهد. مشتقات: اسم: soa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کف شور / فاضلاب محل خروج آب از وان یا دوش. مثال: The drain was clogged, so the water didn’t go down. کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد. مشتقات: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسفنج لیف نوعی اسفنج مخصوص حمام برای لایه برداری پوست. مثال: A loofah sponge helps exfoliate dead skin. لیف اسفنجی به لایه برداری پوست مرده کمک می ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبگرم کن دستگاهی برای گرم کردن آب حمام و شیرها. مثال: The water heater stopped working yesterday. آبگرم کن دیروز خراب شد. مشتقات: اسم: water hea ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لایه بردار محصولی که پوست مرده را از بین می برد. مثال: Use an exfoliator once a week for smooth skin. هفته ای یک بار از لایه بردار استفاده کن تا پو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشو بخشی کشویی در کمد برای نگهداری لباس یا وسایل کوچک. مثال: He keeps his socks in the drawer. جوراب هایش را در کشو نگه می دارد. مشتقات: اسم: dra ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبقه سطحی صاف در داخل کمد برای قرار دادن لباس یا اشیا. مثال: She organized her shoes on the top shelf of the wardrobe. کفش هایش را روی طبقه بالای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب لباسی وسیله ای برای آویزان کردن لباس ها داخل کمد. مثال: Hang your coat on a hanger to keep it wrinkle - free. کوت خود را روی چوب لباسی آویزان ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله لباس آویز میله ای داخل کمد برای آویزان کردن لباس ها. مثال: The closet rod is sturdy enough to hold all her dresses. میله لباس آویز به قدر کافی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه نگهداری جعبه ای برای ذخیره کردن لباس ها یا وسایل داخل کمد. مثال: Seasonal clothes are kept in storage boxes under the bed. لباس های فصلی را در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظم دهنده کمد وسیله یا سیستم هایی برای مرتب کردن لباس ها و وسایل داخل کمد. مثال: She bought a closet organizer to better arrange her shoes and bags ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلطک پرزگیر وسیله ای برای پاک کردن پرز و مو از روی لباس ها. مثال: Use a lint roller before going to an important meeting. قبل از رفتن به جلسه مهم، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...