تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَز معنی: سبک موسیقی ریشه دار آمریکایی با بداهه نوازی و ریتم های پیچیده که معمولاً با ساکسیفون، ترومپت و پیانو اجرا می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

راک معنی: سبک موسیقی پرانرژی با گیتار برقی و درامز که معمولاً برای کنسرت ها و فستیوال ها استفاده می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – rock تکان دادن، راک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاپ معنی: سبک موسیقی محبوب و تجاری با ملودی های ساده و ریتمی که به راحتی در ذهن می ماند. مشتقات: فعل ( verb ) – pop ترکیدن، پاپ کردن اسم ( noun ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قنادی جایی که انواع کیک، شیرینی و نان های خوشمزه پخته و فروخته می شه. مثال: The local bakery makes the best croissants in town. قنادی محلی بهترین ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد داخل شیرینی موادی که داخل شیرینی ها یا کیک ها قرار می گیرن، مثل کرم یا مربا. مثال: The apple filling in this pie is sweet and tangy. مواد سیب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روکش کیک لایه ای از شکر یا کرم که روی کیک ها کشیده می شه. مثال: Vanilla icing adds sweetness and beauty to the cake. روکش وانیلی به کیک طعم و ظاهر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خمیر شیرینی ترکیب آرد، آب و مواد دیگه که پایه شیرینی و نان هست. مثال: Good dough is soft and elastic for perfect pastries. خمیر خوب نرم و کشسانه بر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

لعاب روکش براق و شیرینی که روی شیرینی ها یا کیک ها زده می شه. مثال: The donut's shiny glaze makes it look irresistible. لعاب درخشان دونات باعث می ش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خامه زده شده خامه ای که با همزن زده شده تا سبک و پفکی بشه، برای تزیین کیک ها. مثال: Top your cake with fresh whipped cream for extra flavor. کیک رو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همزن برقی ابزاری که مواد شیرینی رو به خوبی با هم مخلوط و هم می زنه. مثال: Using a mixer makes dough preparation much faster. استفاده از همزن برقی، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوندانت خمیری شیرین و صاف که روی کیک ها کشیده می شه تا ظاهری زیبا داشته باشن. مثال: The wedding cake was covered in smooth white fondant. کیک عروسی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینی فر سینی فلزی که شیرینی ها روی آن در فر پخته می شن. مثال: Place cookies evenly on the baking sheet for uniform baking. کوکی ها رو یکنواخت روی س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوکی یک نوع شیرینی کوچک و خشک که معمولا با شکلات یا مغز تهیه می شود. مثال: Chocolate chip cookies are everyone's favorite snack. کوکی شکلاتی محبوب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براونی شیرینی نرم، شکلاتی و مربعی شکل که معمولا کمی چسبنده است. مثال: I love having a warm brownie with ice cream. من عاشق خوردن براونی گرم با بستن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کیک شیرینی نرم و حجیم که معمولاً با آرد، شکر و تخم مرغ درست می شود. مثال: She baked a chocolate cake for the birthday party. او برای تولد کیک شکلات ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیرینی خشک نوعی شیرینی با خمیر لایه لایه که معمولا ترد و شکننده است. مثال: The bakery sells delicious almond pastries every morning. قنادی هر صبح ش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارت شیرینی با پوسته خمیر و داخل پر شده از میوه یا کرم. مثال: Blueberry tarts are perfect for summer desserts. تارت بلوبری برای دسر تابستانی عالی ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لعاب روکش براق و شیرین که روی شیرینی ها زده می شود. مثال: The donuts were covered in a shiny sugar glaze. دونات ها با لعاب شکر براق پوشیده شده بودن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد داخل شیرینی موادی مثل مربا، کرم یا شکلات که داخل شیرینی ها قرار می گیرند. مثال: The strawberry filling inside the pastry was sweet and fresh. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کرم روی کیک کرم نرم و شیرینی که روی کیک کشیده می شود. مثال: Vanilla frosting makes the cake even tastier. کرم وانیلی کیک را خوشمزه تر می کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی کره ای شیرینی خشک و ترد که معمولا با کره زیادی درست می شود. مثال: Shortbread cookies are perfect with a cup of tea. شیرینی کره ای با یک فنجا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقلوا شیرینی لایه لایه ای با مغز گردو یا پسته و شهد شیرین که در خاورمیانه و ترکیه خیلی محبوبه. مثال: Baklava is a rich, sweet pastry enjoyed during ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی شکری کوکی نرم و شیرین که معمولاً با شکر روی آن تزیین می شود. مثال: Sugar cookies are popular during holidays. کوکی شکرپاشی در تعطیلات خیلی م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماکارون شیرینی فرانسوی رنگی و نرم با لایه ای از کرم یا مربا بین دو پوسته. مثال: She bought colorful macarons for the party. او برای مهمونی ماکارون ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیرامیسو دسر ایتالیایی که از لایه های بیسکویت خیس شده در قهوه، پنیر ماسکارپونه و کاکائو ساخته شده. مثال: Tiramisu is a perfect mix of coffee and cre ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاولووا دسر سبک با پوسته بیرونی ترد و داخل نرم که معمولا با میوه های تازه تزیین می شود. مثال: Pavlova topped with fresh berries is a summer favorite ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موچی شیرینی ژاپنی نرم و چسبناک که با خمیر برنج درست می شود و داخلش گاهی بستنی یا فیلینگ های دیگه ست. مثال: Mochi ice cream is a popular fusion desse ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاخرتورت کیک شکلاتی اتریشی با لایه ای مربا و روکش شکلاتی. مثال: Sachertorte is a classic Austrian chocolate cake loved worldwide. زاخرتورت یه کیک ش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانولی شیرینی ایتالیایی لوله ای شکل با داخل پر شده از پنیر شیرین. مثال: Cannoli shells filled with sweet ricotta are a Sicilian delight. کانولی پر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوروس شیرینی سرخ شده اسپانیایی با بافت ترد و داخل نرم، معمولا با شکر یا شکلات سرو می شود. مثال: Churros dipped in chocolate are a tasty treat. چورو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاون سرآشپز دست راست سرآشپز. وقتی سرآشپز نیست، همه چی دست اونه. روی اجرای درست دستورات و هماهنگی بین بخش ها نظارت داره. مثال: The sous chef made su ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرآشپز رئیس کل آشپزخانه! مسئول طراحی منو، نظارت بر همه مراحل پخت، مدیریت کارکنان آشپزخانه و حفظ کیفیت غذاست. مثال: The chef created a seasonal menu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز خط پخت آشپزی که مسئول یه قسمت خاص از خط پخت غذاست، مثلاً گریل، سالاد یا سس. مثال: The line cook handled the grill station during the busy dinne ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قناد حرفه ای استاد شیرینی و دسر! کیک، تارت، موس و شیرینی های خاص رو اون طراحی و آماده می کنه. مثال: The pastry chef made a stunning raspberry cheese ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستیار آشپز آشپز مبتدی که تازه کار رو یاد می گیره. بیشتر کارهای آماده سازی ( مثل خرد کردن، شستن، اندازه گیری ) با اونه. مثال: The commis helped prep ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئول ارسال غذا ( اکسپدایتور ) پل ارتباطی بین آشپزخونه و سالن. مطمئن می شه سفارش ها کامل و به موقع تحویل گارسون ها بشه. مثال: The expediter coordin ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شور قهرمان خاموش آشپزخونه! مسئول شستن ظروف، قابلمه ها، وسایل پخت و تمیز نگه داشتن محیط. مثال: The dishwasher worked non - stop during dinner rus ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز آماده سازی کسیه که قبل از شروع سرو غذا، مواد لازم مثل سبزیجات، گوشت، سس ها و. . . رو آماده می کنه. مثال: The prep cook sliced all the onions an ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک کار آشپزخانه دست یار همه فن حریف! از تمیزکاری و آوردن وسایل گرفته تا کمک به آماده سازی مواد اولیه. مثال: The kitchen porter kept the workstation ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز سالاد و غذاهای سرد مسئول آماده کردن سالاد، ساندویچ، مزه، دسرهای سرد و غذاهایی که پخت نمی خوان. مثال: The garde manger arranged a beautiful char ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

قصاب آشپزخانه تخصصش در برش، تکه کردن، پاک کردن و آماده سازی انواع گوشت، ماهی و مرغ برای آشپزیه. مثال: The butcher cut the steaks exactly to the chef ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستیار قناد کمک به قناد توی درست کردن دسرها، کیک ها، و آماده سازی خمیرها و مواد شیرین. مثال: The pastry assistant piped the frosting onto cupcakes. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع کن میز ( کمک گارسون ) میزها رو بعد از رفتن مشتری تمیز و مرتب می کنه، لیوان ها و کارد و چنگال رو می آره. مثال: The busser cleared the table quic ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sommelier – کارشناس نوشیدنی ( معمولاً شراب ) در رستوران های لوکس هست. تخصصش انتخاب و سرو نوشیدنی متناسب با غذاست. مثال: The sommelier paired the st ...