تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرده نرده ای که اطراف بالکن نصب می شود برای امنیت و زیبایی. مثال: The railing around the balcony was made of wrought iron. نرده ی اطراف بالکن از آه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سایبان پوششی بالای بالکن برای جلوگیری از تابش مستقیم نور خورشید یا باران. مثال: They installed an awning to shade the balcony. آن ها یک سایبان نصب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گلدان بزرگ گلدان های تزئینی مخصوص بالکن برای کاشت گل یا سبزیجات. مثال: The planters on the balcony are full of colorful flowers. گلدان های روی بال ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

زنگ بادی وسیله ای تزئینی که با وزش باد صداهای ملایمی ایجاد می کند. مثال: The wind chimes on the balcony made a soothing sound. زنگ های بادی روی با ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی فضای باز صندلی های مقاوم در برابر آفتاب و باران، مناسب نشستن در بالکن. مثال: He relaxed in an outdoor chair with a cup of tea. او با یک فنجان ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیواره ی حریم خصوصی صفحه هایی برای ایجاد حریم خصوصی در بالکن، مخصوصاً در آپارتمان ها. مثال: They installed a privacy screen to block the neighbor’s ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

چراغ ریسه ای ریسه های نوری تزئینی که در شب فضای بالکن را زیباتر می کنند. مثال: The fairy lights gave the balcony a magical feel. چراغ های ریسه ای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف پوش چوبی پوشش چوبی یا مصنوعی روی کف بالکن برای زیبایی و راحتی بیشتر. مثال: The balcony had elegant wooden decking. بالکن کف پوش چوبی شیکی داشت. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی آویزی نوعی صندلی پارچه ای که از سقف آویزان می شود، برای استراحت. مثال: She curled up in a hammock chair with a book. او با یک کتاب روی صندلی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغچه ی بالکنی سبک کوچکی از باغبانی در بالکن، شامل گیاهان در گلدان یا جعبه. مثال: He grows herbs in his balcony garden. او در باغچه ی بالکنی اش سبز ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توالت وسیله ای برای دفع ادرار و مدفوع. مثال: The toilet is in the corner of the bathroom. توالت در گوشه ی سرویس بهداشتی قرار دارد. مشتقات: اسم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینک محل رسمی ظرف شویی، میوه شویی، دست شویی. . . گاهی هم فکر کردن به زندگی! مثال: She filled the sink with soapy water. مشتقات: اسم و فعل: sink – فر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان ظرف بزرگی برای حمام کردن، معمولاً با آب گرم پر می شود. مثال: The bathtub is filled with warm water. وان با آب گرم پر شده است. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش وسیله ای که آب را از بالا به پایین اسپری می کند برای حمام کردن. مثال: He took a quick shower before dinner. او قبل از شام یک دوش سریع گرفت. م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستمال توالت دستمال مخصوص تمیز کردن پس از استفاده از توالت. مثال: We need to buy more toilet paper. باید دستمال توالت بیشتری بخریم. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسواک وسیله ای برای تمیز کردن دندان ها. مثال: Don’t forget to bring your toothbrush. یادت نره مسواکت رو بیاری. مشتقات: اسم: toothbrush – مسواک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حوله پارچه ای برای خشک کردن بدن یا دست ها بعد از شستن. مثال: She dried her hands with a towel. او دست هایش را با حوله خشک کرد. مشتقات: اسم: tow ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

خمیردندان ماده ای که همراه مسواک برای تمیز کردن دندان استفاده می شود. مثال: He put toothpaste on his toothbrush. او روی مسواکش خمیردندان گذاشت. م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلمبه دستی ابزار لوله بازکن برای باز کردن گرفتگی توالت یا سینک. مثال: He used a plunger to unclog the toilet. او با تلمبه دستی توالت را باز کرد. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

شامپو مایعی که برای شستن موها استفاده می شود. مثال: She bought a new shampoo for her dry hair. او شامپوی جدیدی برای موی خشک خود خرید. مشتقات: اس ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرم کننده مو محصولی که بعد از شامپو برای نرم و لطیف کردن موها استفاده می شود. مثال: Apply conditioner after shampooing your hair. بعد از شامپو زدن، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حوله پوش / روپوش حمام لباسی نرم و گرم برای پوشیدن بعد از حمام. مثال: He put on his bathrobe after getting out of the shower. بعد از بیرون آمدن از ح ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیف وسیله ای برای لایه برداری و تمیز کردن پوست هنگام حمام. مثال: Use a loofah to scrub your skin gently. با لیف پوستت را به آرامی تمیز کن. مشتقات ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صابون محصولی برای شستن بدن یا دست ها. مثال: She prefers liquid soap over bar soap. او صابون مایع را به صابون قالبی ترجیح می دهد. مشتقات: اسم: soa ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کف شور / فاضلاب محل خروج آب از وان یا دوش. مثال: The drain was clogged, so the water didn’t go down. کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد. مشتقات: ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسفنج لیف نوعی اسفنج مخصوص حمام برای لایه برداری پوست. مثال: A loofah sponge helps exfoliate dead skin. لیف اسفنجی به لایه برداری پوست مرده کمک می ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبگرم کن دستگاهی برای گرم کردن آب حمام و شیرها. مثال: The water heater stopped working yesterday. آبگرم کن دیروز خراب شد. مشتقات: اسم: water hea ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لایه بردار محصولی که پوست مرده را از بین می برد. مثال: Use an exfoliator once a week for smooth skin. هفته ای یک بار از لایه بردار استفاده کن تا پو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشو بخشی کشویی در کمد برای نگهداری لباس یا وسایل کوچک. مثال: He keeps his socks in the drawer. جوراب هایش را در کشو نگه می دارد. مشتقات: اسم: dra ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبقه سطحی صاف در داخل کمد برای قرار دادن لباس یا اشیا. مثال: She organized her shoes on the top shelf of the wardrobe. کفش هایش را روی طبقه بالای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب لباسی وسیله ای برای آویزان کردن لباس ها داخل کمد. مثال: Hang your coat on a hanger to keep it wrinkle - free. کوت خود را روی چوب لباسی آویزان ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله لباس آویز میله ای داخل کمد برای آویزان کردن لباس ها. مثال: The closet rod is sturdy enough to hold all her dresses. میله لباس آویز به قدر کافی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه نگهداری جعبه ای برای ذخیره کردن لباس ها یا وسایل داخل کمد. مثال: Seasonal clothes are kept in storage boxes under the bed. لباس های فصلی را در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظم دهنده کمد وسیله یا سیستم هایی برای مرتب کردن لباس ها و وسایل داخل کمد. مثال: She bought a closet organizer to better arrange her shoes and bags ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلطک پرزگیر وسیله ای برای پاک کردن پرز و مو از روی لباس ها. مثال: Use a lint roller before going to an important meeting. قبل از رفتن به جلسه مهم، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...