تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کامپیوتر وسیله اصلی کار در بیشتر دفاتر و اتاق های کار. مثال: I spend most of my workday in front of my computer. بیشتر روز کاری ام را جلوی کامپیوتر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیبورد صفحه کلید برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر. مثال: I prefer a wireless keyboard for more comfort. برای راحتی بیشتر، کیبورد بی سیم را ترجیح ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانیتور صفحه نمایش کامپیوتر که تصاویر و متن ها را نشان می دهد. مثال: A large monitor improves productivity by showing more information. یک مانیتور ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپگر دستگاهی برای چاپ اسناد و مدارک. مثال: The office printer is out of ink again! چاپگر اداره دوباره جوهرش تمام شده! مشتقات: اسم: printer – چاپگر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

موس وسیله ای برای حرکت دادن نشانگر روی صفحه کامپیوتر. مثال: Using a wireless mouse keeps my desk tidy. استفاده از موس بی سیم میز کارم را مرتب نگه م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه یادداشت دفترچه ای برای نوشتن یادداشت ها و ایده ها. مثال: I always carry a notebook to jot down important points during meetings. همیشه یک د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوازم تحریر وسایل مختلف مثل خودکار، مداد، پاک کن و دفتر که برای نوشتن و کارهای اداری استفاده می شوند. مثال: Make sure you have all the stationery yo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

فایل کابینت کمدی برای نگهداری و آرشیو اسناد و مدارک کاری. مثال: I keep all my contracts organized in the file cabinet. تمام قراردادهایم را در فایل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخت کودک تخت کوچک و مخصوص نوزادان و کودکان خیلی کوچک برای خوابیدن. مثال: The baby sleeps peacefully in her crib every night. بچه هر شب با آرامش تو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسباب بازی اشیایی که کودکان برای بازی و سرگرمی استفاده می کنند. مثال: The child was playing with her favorite toy car. بچه با ماشین اسباب بازی مورد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیوان عروسکی عروسک نرم و پشمالویی که بچه ها دوست دارند باهاش بازی کنند و بغلت کنند. مثال: He always sleeps with his stuffed animal teddy bear. او ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز تعویض پوشک میزی مخصوص برای تعویض پوشک نوزاد، با فضای ذخیره سازی. مثال: Parents keep diapers and wipes on the changing table for convenience. و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چراغ خواب چراغ کوچکی که برای روشنایی ملایم شبانه در اتاق کودک استفاده می شود. مثال: A soft nightlight helps the baby feel safe in the dark. یک چرا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آویز کودک آویزی که معمولاً بالای تخت نوزاد آویزان می شود و با حرکت یا صدا کودک را سرگرم می کند. مثال: The colorful mobile spins slowly above the cr ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز بازی زیراندازی نرم و رنگی برای بازی و تمرین کودک روی زمین. مثال: The baby enjoys crawling and playing on the colorful play mat. بچه از خزی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی غذاخوری کودک صندلی مخصوص کودکان برای نشستن و غذا خوردن روی میز بزرگسالان. مثال: The toddler sat happily in her high chair during lunch. کودک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندوق اسباب بازی جعبه یا صندوقی برای نگهداری و مرتب کردن اسباب بازی ها. مثال: After playtime, the kids put all their toys back in the toy chest. ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برچسب دیواری تصاویر و نقش های چسبان قابل نصب روی دیوار برای تزئین اتاق کودک. مثال: Colorful wall decals made the room more fun and lively. برچسب ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

حفاظ ایمنی در یا نرده ای برای جلوگیری از ورود کودک به مناطق خطرناک مثل پله ها. مثال: We installed a safety gate at the top of the stairs to keep the ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرده پرده ها از عناصر کلیدی زیبایی و نورپردازی هستن. بسته به جنس ( حریر، کتان، مخمل ) ، رنگ و طرحش می تونه فضا رو رسمی یا دنج کنه. مثال: The white c ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز کنار مبلی میز کوچیکی که کنار مبل گذاشته می شه؛ جای مناسبی برای لیوان چای، کتاب، آباژور یا شمع. مثال: She placed a lamp on the side table. او یک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مبل تک نفره دسته دار برای نشستن راحت یک نفر. گاهی در کنار مبل های بزرگ میاد، گاهی کنار پنجره یا شومینه. مثال: He sat in the armchair reading a newsp ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسایل تزئینی از شمع و مجسمه گرفته تا قاب عکس و گلدان. نقش مهمی توی شخصیت دادن به اتاق دارن. مثال: The decorative items made the room feel more perso ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شمع قطعه ای از موم که با شعله روشن می شود و برای نور یا تزئین استفاده می شود. مثال: The room looked cozy with the soft glow of the candle. اتاق با ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مبل یک صندلی بزرگ و نرم برای نشستن چند نفر، معمولاً بخش اصلی اتاق پذیرایی. مثال: They bought a new leather sofa for their living room. آنها یک مبل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرش یک تکه پارچه ضخیم که کف اتاق را می پوشاند، نرم و گرم کننده است. مثال: The living room had a large Persian carpet. اتاق پذیرایی فرش بزرگ ایرانی ...