پیشنهادهای Coralya (١,١٥٩)
کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...
تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...
میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...
پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...
ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...
ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...
کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...
میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...
صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...
کامپیوتر وسیله اصلی کار در بیشتر دفاتر و اتاق های کار. مثال: I spend most of my workday in front of my computer. بیشتر روز کاری ام را جلوی کامپیوتر ...
کیبورد صفحه کلید برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر. مثال: I prefer a wireless keyboard for more comfort. برای راحتی بیشتر، کیبورد بی سیم را ترجیح ...
مانیتور صفحه نمایش کامپیوتر که تصاویر و متن ها را نشان می دهد. مثال: A large monitor improves productivity by showing more information. یک مانیتور ...
چاپگر دستگاهی برای چاپ اسناد و مدارک. مثال: The office printer is out of ink again! چاپگر اداره دوباره جوهرش تمام شده! مشتقات: اسم: printer – چاپگر
موس وسیله ای برای حرکت دادن نشانگر روی صفحه کامپیوتر. مثال: Using a wireless mouse keeps my desk tidy. استفاده از موس بی سیم میز کارم را مرتب نگه م ...
دفترچه یادداشت دفترچه ای برای نوشتن یادداشت ها و ایده ها. مثال: I always carry a notebook to jot down important points during meetings. همیشه یک د ...
فایل کابینت کمدی برای نگهداری و آرشیو اسناد و مدارک کاری. مثال: I keep all my contracts organized in the file cabinet. تمام قراردادهایم را در فایل ...
لوازم تحریر وسایل مختلف مثل خودکار، مداد، پاک کن و دفتر که برای نوشتن و کارهای اداری استفاده می شوند. مثال: Make sure you have all the stationery yo ...
تخت کودک تخت کوچک و مخصوص نوزادان و کودکان خیلی کوچک برای خوابیدن. مثال: The baby sleeps peacefully in her crib every night. بچه هر شب با آرامش تو ...
اسباب بازی اشیایی که کودکان برای بازی و سرگرمی استفاده می کنند. مثال: The child was playing with her favorite toy car. بچه با ماشین اسباب بازی مورد ...
حیوان عروسکی عروسک نرم و پشمالویی که بچه ها دوست دارند باهاش بازی کنند و بغلت کنند. مثال: He always sleeps with his stuffed animal teddy bear. او ه ...
میز تعویض پوشک میزی مخصوص برای تعویض پوشک نوزاد، با فضای ذخیره سازی. مثال: Parents keep diapers and wipes on the changing table for convenience. و ...
چراغ خواب چراغ کوچکی که برای روشنایی ملایم شبانه در اتاق کودک استفاده می شود. مثال: A soft nightlight helps the baby feel safe in the dark. یک چرا ...
آویز کودک آویزی که معمولاً بالای تخت نوزاد آویزان می شود و با حرکت یا صدا کودک را سرگرم می کند. مثال: The colorful mobile spins slowly above the cr ...
زیرانداز بازی زیراندازی نرم و رنگی برای بازی و تمرین کودک روی زمین. مثال: The baby enjoys crawling and playing on the colorful play mat. بچه از خزی ...
صندوق اسباب بازی جعبه یا صندوقی برای نگهداری و مرتب کردن اسباب بازی ها. مثال: After playtime, the kids put all their toys back in the toy chest. ب ...
صندلی غذاخوری کودک صندلی مخصوص کودکان برای نشستن و غذا خوردن روی میز بزرگسالان. مثال: The toddler sat happily in her high chair during lunch. کودک ...
برچسب دیواری تصاویر و نقش های چسبان قابل نصب روی دیوار برای تزئین اتاق کودک. مثال: Colorful wall decals made the room more fun and lively. برچسب ه ...
حفاظ ایمنی در یا نرده ای برای جلوگیری از ورود کودک به مناطق خطرناک مثل پله ها. مثال: We installed a safety gate at the top of the stairs to keep the ...
پرده پرده ها از عناصر کلیدی زیبایی و نورپردازی هستن. بسته به جنس ( حریر، کتان، مخمل ) ، رنگ و طرحش می تونه فضا رو رسمی یا دنج کنه. مثال: The white c ...
میز کنار مبلی میز کوچیکی که کنار مبل گذاشته می شه؛ جای مناسبی برای لیوان چای، کتاب، آباژور یا شمع. مثال: She placed a lamp on the side table. او یک ...
مبل تک نفره دسته دار برای نشستن راحت یک نفر. گاهی در کنار مبل های بزرگ میاد، گاهی کنار پنجره یا شومینه. مثال: He sat in the armchair reading a newsp ...
وسایل تزئینی از شمع و مجسمه گرفته تا قاب عکس و گلدان. نقش مهمی توی شخصیت دادن به اتاق دارن. مثال: The decorative items made the room feel more perso ...
شمع قطعه ای از موم که با شعله روشن می شود و برای نور یا تزئین استفاده می شود. مثال: The room looked cozy with the soft glow of the candle. اتاق با ...
مبل یک صندلی بزرگ و نرم برای نشستن چند نفر، معمولاً بخش اصلی اتاق پذیرایی. مثال: They bought a new leather sofa for their living room. آنها یک مبل ...
فرش یک تکه پارچه ضخیم که کف اتاق را می پوشاند، نرم و گرم کننده است. مثال: The living room had a large Persian carpet. اتاق پذیرایی فرش بزرگ ایرانی ...
پرده پارچه ای که پنجره ها را می پوشاند و برای کنترل نور و حفظ حریم استفاده می شود. مثال: She drew the curtains to block out the sunlight. او پرده ...
لامپ / چراغ وسیله ای برای روشنایی، شامل پایه و حباب است. مثال: She turned on the lamp to read a book. او چراغ را روشن کرد تا کتاب بخواند. مشتقات: ...
میز وسط میز کوتاهی که جلوی مبل قرار می گیرد و برای قرار دادن نوشیدنی یا وسایل دکوری است. مثال: They placed a vase and magazines on the coffee table ...
میز تلویزیون میز یا کابینتی برای قرار دادن تلویزیون و وسایل مرتبط در اتاق پذیرایی. مثال: They chose a wooden TV stand that matched the decor. آنها ...
ساعت دیواری وسیله ای برای نمایش زمان که معمولاً روی دیوار نصب می شود. مثال: The antique clock was the centerpiece of the room. ساعت عتیقه مرکز توج ...
راهرو فضایی باریک که اتاق ها را به هم وصل می کند، معمولاً بین درها و اتاق ها قرار دارد. مثال: The children ran down the hallway to reach the living ...
ورودی خانه / پیش درب فضایی کوچک در جلوی در اصلی خانه که معمولاً برای استقبال مهمان و گذاشتن کفش و کت استفاده می شود. مثال: They decorated the foyer ...
جالباسی وسیله ای برای آویزان کردن کت و لباس ها در هال یا ورودی خانه. مثال: She hung her coat on the coat rack by the door. او کت خود را روی جالباسی ...
لابی فضای ورودی ساختمان های بزرگ مانند هتل یا اداره، معمولاً جایی برای نشستن موقت. مثال: The hotel lobby was spacious and filled with comfortable c ...
جا چتری ظرف یا قفسه ای برای گذاشتن چتر در هال یا ورودی. مثال: An umbrella stand by the door kept the wet umbrellas organized. یک جا چتری کنار در، ...
جاکفشی قفسه یا محفظه ای برای قرار دادن کفش ها در ورودی یا هال. مثال: They kept all their shoes neatly on the shoe rack near the door. تمام کفش های ...
نیمکت صندلی کوتاه و بدون پشتی که معمولاً در هال یا ورودی برای نشستن هنگام پوشیدن کفش قرار می گیرد. مثال: She sat on the bench to put on her shoes. ...
قلاب دیواری قلاب هایی که روی دیوار نصب می شوند برای آویزان کردن کلاه، کیف یا لباس. مثال: They hung their hats on the wall hooks near the entrance. ...
چراغ سقفی یا دیواری اون نور خوشحال کننده ای که باعث می شه ببینی چی داری می پزی 😄 مثال: The light fixture in the hall gave off a warm glow. چراغ سقف ...
پادری فرشی کوچک کنار در ورودی برای پاک کردن کفش قبل از ورود به خانه. مثال: Please wipe your feet on the doormat before coming inside. لطفاً قبل از ...