پیشنهادهای مرجان (١,١٢٤)
بارمن نوشیدنی های سرد، کوکتل، اسموتی و بعضی وقتا نوشیدنی های الکلی رو آماده می کنه. مثال: The bartender mixed a refreshing mojito in seconds. بارمن ...
مدیر رستوران مسئول کل عملیات رستوران؛ از مدیریت کارکنان گرفته تا رضایت مشتری و حساب و کتاب ها. مثال: The restaurant manager handled a customer compl ...
سرپرست شیفت مدیریت رستوران رو در یک بازه ی مشخص ( مثلاً نوبت شب ) بر عهده داره؛ از نظم کاری تا کنترل عملکرد تیم. مثال: The shift supervisor made sur ...
Front of House Manager ( FOH Manager ) – مدیر سالن غذاخوری بر کار کارکنان بخش خدمات ( مثل گارسون ها، میزبان و متردی ) نظارت داره تا مشتری تجربه خوبی ...
مدیر آشپزخانه بر کار تیم آشپزی نظارت می کنه، سفارش مواد اولیه، برنامه ریزی منو و حفظ کیفیت غذاها. مثال: The kitchen manager ordered fresh ingredient ...
مدیر موجودی ( انباردار ) مواد غذایی، تجهیزات و نوشیدنی ها رو کنترل و مدیریت می کنه تا هیچ چیز تموم نشه یا فاسد نشه. مثال: The inventory manager not ...
Back of House Manager ( BOH Manager ) – مدیر پشت صحنه ( آشپزخانه ) مثل مدیر آشپزخانه، ولی گسترده تر؛ همه چیز از انبار تا تمیزی و نظم آشپزخانه تحت نظ ...
مدیر بازاریابی برای تبلیغات، تخفیف ها، کمپین های ویژه و جذب مشتری برنامه ریزی می کنه. مثال: The marketing manager created a social media campaign to ...
Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...
مدیر منابع انسانی استخدام، آموزش، قراردادها و رسیدگی به مشکلات کارکنان به عهده ی اونه. مثال: The HR manager organized a team - building workshop for ...
Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...
منو لیستی از غذاها و نوشیدنی هایی که رستوران ارائه می ده. مثال: Can I see the menu, please? می تونم منو رو ببینم لطفاً؟
رزرو رزرو میز از قبل برای اطمینان از داشتن جا در زمان مشخص. مثال: We have a reservation for two at 7 PM. ما برای ساعت ۷، میز دو نفره رزرو کردیم.
پیش غذا غذاهای سبک قبل از غذای اصلی، مثل سالاد، سوپ یا مزه. مثال: The hummus appetizer was delicious! پیش غذای حمص خیلی خوشمزه بود!
غذای اصلی غذای اصلی وعده، معمولاً شامل گوشت، مرغ، ماهی یا پاستا. مثال: For my main course, I’ll have the grilled salmon. برای غذای اصلی، ماهی سالمو ...
دسر چیزی شیرین بعد از غذا: کیک، بستنی، چیزکیک و. . . مثال: We shared a slice of chocolate cake for dessert. برای دسر یه برش کیک شکلاتی با هم خوردیم.
نوشیدنی هر چیزی که نوشیدنی باشه، مثل آب، آبمیوه، نوشابه، چای. . . مثال: Would you like a beverage with your meal? نوشیدنی همراه غذاتون میل دارین؟
انعام پولی اضافه که به گارسون بابت خدمات خوب داده می شه. مثال: Don’t forget to leave a tip. The service was great! یادت نره انعام بذاری، خدمات عالی ...
Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟
Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟
بیرون بر غذاهایی که می گیری و می بری بیرون، نمی مونی بخوری. مثال: Is it for here or to - go? برای اینجاست یا بیرون بر؟
غذای ویژه غذای خاص روز یا پیشنهادی سرآشپز. مثال: Today's special is beef stroganoff. غذای ویژه امروز استروگانف گوشت هست.
فر صنعتی فر بزرگ و قوی برای پخت انواع غذاها در حجم بالا. مثال: The chef baked all the lasagnas at once in the industrial oven. سرآشپز همه لازانیاها ...
اجاق گاز صنعتی اجاق چند شعله ی قدرتمند برای سرخ کردن، جوشاندن و پخت سریع. مثال: Every station has its own gas range in this restaurant kitchen. توی ...
گریل بالایی ( سالاماندر ) دستگاه گریل کوچیک، معمولاً برای برشته کردن یا گراتینه کردن. مثال: The chef melted the cheese on top using the salamander ...
یخچال اتاقی یخچال بزرگ و قابل ورود برای نگهداری مواد غذایی در حجم زیاد. مثال: The meat is stored in the walk - in refrigerator to keep it fresh. گو ...
غذا ساز یه ماشین همه فن حریف برای خردکردن، پوره کردن، رنده کردن و بیشتر! مثال: I chopped the vegetables in the food processor. مشتقات: اسم: food – ...
میز آماده سازی میز بزرگ با سطح استیل، برای خرد و آماده کردن مواد. مثال: Vegetables are chopped on the prep table before cooking. سبزیجات روی میز آم ...
چراغ گرم کننده برای گرم نگه داشتن غذا تا زمان سرو. مثال: The fries waited under the heat lamp until the burger was ready. تا همبرگر آماده شه، سیب ز ...
قفسه استیل قفسه های مقاوم، بهداشتی و قابل شست وشو برای نگهداری تجهیزات یا مواد خشک. مثال: Dry ingredients are organized neatly on stainless steel sh ...
ماشین ظرفشویی صنعتی شست وشوی سریع و قدرتمند ظرف ها در حجم زیاد. مثال: All the dishes from lunch service went straight into the commercial dishwasher ...
تمپر ابزاری برای پرس کردن قهوه داخل پرتافیلتر دستگاه اسپرسو. مثال: Using the tamper evenly ensures a good espresso shot. تمپر زدن یکنواخت باعث می ش ...
پرتافیلتر دسته ای که پودر قهوه توش قرار می گیره و روی دستگاه اسپرسو قفل می شه. مثال: The barista filled the portafilter before locking it in the mac ...
قهوه ساز قطره ای دستگاهی که قهوه را با عبور آب داغ از روی پودر قهوه تهیه می کند. مثال: He brewed morning coffee with the drip coffee maker. صبح ها ...
ترازوی قهوه ترازویی دقیق برای اندازه گیری میزان قهوه و آب. مثال: The barista used a coffee scale to get the perfect ratio. بارستا برای نسبت دقیق قه ...
زیر تمپر سطح نرم و مخصوصی که زیر تمپر می ذارن تا میز آسیب نبینه. مثال: Place the portafilter on the tamper mat before pressing. قبل از پرس کردن، پر ...
جعبه تمپر زدن برای پرت کردن تفاله های قهوه بعد از عصاره گیری. مثال: He knocked the used coffee grounds into the knock box. تفاله قهوه رو تو جعبه ت ...
قلم هنر لاته ابزاری برای طراحی روی کف شیر و خلق شکل های زیبا. مثال: The barista drew a heart with the latte art pen. بارستا با قلم هنر لاته یه قلب ...
همزن ایستاده همزن برقی بزرگ برای خمیر، خامه و مایه ی کیک. مثال: The baker used a stand mixer to knead the dough perfectly. قناد از همزن ایستاده بر ...
قیف شیرینی پزی وقتی می خوای خامه رو حرفه ای بزنی یا بیسکوییت فرم دار درست کنی. مثال: The pastry bag helped her create perfect swirls on the cupcake ...
وردنه برقی برای صاف کردن خمیر در اندازه یکنواخت، مخصوص شیرینی یا خمیر هزارلا. مثال: Croissant dough was flattened using the dough sheeter. خمیر کرو ...
ماسوره ها سَری های فلزی یا پلاستیکی برای ایجاد طرح های مختلف با خامه یا کرم. مثال: Different piping tips make different frosting patterns. ماسوره ه ...
سینی فر همون صفحه ای که کوکی ها، شیرینی ها و نون ها روش می رن داخل فر. مثال: She placed the cookies on a baking tray. مشتقات: فعل: to bake – پختن ...
کابین گرمخانه محفظه ای گرم و مرطوب برای عمل آوردن خمیر نان یا شیرینی. مثال: The dough rose beautifully in the proofing cabinet. خمیر توی گرمخانه عا ...
قالب های سیلیکونی برای شکل دادن دسرها، شکلات یا شیرینی ها به شکل های خاص. مثال: Mini mousse cakes were made using silicone molds. کیک های موس کوچی ...
صفحه چرخان کیک ابزار چرخان برای تزئین راحت تر و دقیق تر کیک. مثال: She decorated the cake evenly using a cake turntable. با صفحه چرخان، کیک رو خیلی ...
ترازوی دیجیتال مثال: She measured flour precisely with the digital scale. آرد رو دقیق با ترازوی دیجیتال اندازه گرفت.
گریل برگر یه دستگاه مهم که گوشت ها و برگرها رو روی اون می ذارن تا خوب بپزن و خط های خوش رنگ گریل روشون بمونه. بدونش فست فود مثل همبرگر، طعم کاملش رو ...
مخزن سس ابزاری که برای راحتی تو رستوران های فست فود استفاده میشه تا سس ها مثل کچاپ یا مایونز رو راحت تر بریزن. مثال: The condiment dispenser helps c ...
سرخ کن عمیق ظرف بزرگی که روغن داغ توش می ریزند و سیب زمینی، مرغ سوخاری یا چیزهای دیگه رو توش می ذارند سرخ بشه. مثال: The deep fryer crisps the fries ...