تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کامپیوتر وسیله اصلی کار در بیشتر دفاتر و اتاق های کار. مثال: I spend most of my workday in front of my computer. بیشتر روز کاری ام را جلوی کامپیوتر ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانیتور صفحه نمایش کامپیوتر که تصاویر و متن ها را نشان می دهد. مثال: A large monitor improves productivity by showing more information. یک مانیتور ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیبورد صفحه کلید برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر. مثال: I prefer a wireless keyboard for more comfort. برای راحتی بیشتر، کیبورد بی سیم را ترجیح ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

موس وسیله ای برای حرکت دادن نشانگر روی صفحه کامپیوتر. مثال: Using a wireless mouse keeps my desk tidy. استفاده از موس بی سیم میز کارم را مرتب نگه م ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چاپگر دستگاهی برای چاپ اسناد و مدارک. مثال: The office printer is out of ink again! چاپگر اداره دوباره جوهرش تمام شده! مشتقات: اسم: printer – چاپگر

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه یادداشت دفترچه ای برای نوشتن یادداشت ها و ایده ها. مثال: I always carry a notebook to jot down important points during meetings. همیشه یک د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوازم تحریر وسایل مختلف مثل خودکار، مداد، پاک کن و دفتر که برای نوشتن و کارهای اداری استفاده می شوند. مثال: Make sure you have all the stationery yo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فایل کابینت کمدی برای نگهداری و آرشیو اسناد و مدارک کاری. مثال: I keep all my contracts organized in the file cabinet. تمام قراردادهایم را در فایل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخت کودک تخت کوچک و مخصوص نوزادان و کودکان خیلی کوچک برای خوابیدن. مثال: The baby sleeps peacefully in her crib every night. بچه هر شب با آرامش تو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسباب بازی اشیایی که کودکان برای بازی و سرگرمی استفاده می کنند. مثال: The child was playing with her favorite toy car. بچه با ماشین اسباب بازی مورد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیوان عروسکی عروسک نرم و پشمالویی که بچه ها دوست دارند باهاش بازی کنند و بغلت کنند. مثال: He always sleeps with his stuffed animal teddy bear. او ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز تعویض پوشک میزی مخصوص برای تعویض پوشک نوزاد، با فضای ذخیره سازی. مثال: Parents keep diapers and wipes on the changing table for convenience. و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چراغ خواب چراغ کوچکی که برای روشنایی ملایم شبانه در اتاق کودک استفاده می شود. مثال: A soft nightlight helps the baby feel safe in the dark. یک چرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آویز کودک آویزی که معمولاً بالای تخت نوزاد آویزان می شود و با حرکت یا صدا کودک را سرگرم می کند. مثال: The colorful mobile spins slowly above the cr ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز بازی زیراندازی نرم و رنگی برای بازی و تمرین کودک روی زمین. مثال: The baby enjoys crawling and playing on the colorful play mat. بچه از خزی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی غذاخوری کودک صندلی مخصوص کودکان برای نشستن و غذا خوردن روی میز بزرگسالان. مثال: The toddler sat happily in her high chair during lunch. کودک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندوق اسباب بازی جعبه یا صندوقی برای نگهداری و مرتب کردن اسباب بازی ها. مثال: After playtime, the kids put all their toys back in the toy chest. ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برچسب دیواری تصاویر و نقش های چسبان قابل نصب روی دیوار برای تزئین اتاق کودک. مثال: Colorful wall decals made the room more fun and lively. برچسب ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حفاظ ایمنی در یا نرده ای برای جلوگیری از ورود کودک به مناطق خطرناک مثل پله ها. مثال: We installed a safety gate at the top of the stairs to keep the ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرده پرده ها از عناصر کلیدی زیبایی و نورپردازی هستن. بسته به جنس ( حریر، کتان، مخمل ) ، رنگ و طرحش می تونه فضا رو رسمی یا دنج کنه. مثال: The white c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز کنار مبلی میز کوچیکی که کنار مبل گذاشته می شه؛ جای مناسبی برای لیوان چای، کتاب، آباژور یا شمع. مثال: She placed a lamp on the side table. او یک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبل تک نفره دسته دار برای نشستن راحت یک نفر. گاهی در کنار مبل های بزرگ میاد، گاهی کنار پنجره یا شومینه. مثال: He sat in the armchair reading a newsp ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسایل تزئینی از شمع و مجسمه گرفته تا قاب عکس و گلدان. نقش مهمی توی شخصیت دادن به اتاق دارن. مثال: The decorative items made the room feel more perso ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شمع قطعه ای از موم که با شعله روشن می شود و برای نور یا تزئین استفاده می شود. مثال: The room looked cozy with the soft glow of the candle. اتاق با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مبل یک صندلی بزرگ و نرم برای نشستن چند نفر، معمولاً بخش اصلی اتاق پذیرایی. مثال: They bought a new leather sofa for their living room. آنها یک مبل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرش یک تکه پارچه ضخیم که کف اتاق را می پوشاند، نرم و گرم کننده است. مثال: The living room had a large Persian carpet. اتاق پذیرایی فرش بزرگ ایرانی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرده پارچه ای که پنجره ها را می پوشاند و برای کنترل نور و حفظ حریم استفاده می شود. مثال: She drew the curtains to block out the sunlight. او پرده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لامپ / چراغ وسیله ای برای روشنایی، شامل پایه و حباب است. مثال: She turned on the lamp to read a book. او چراغ را روشن کرد تا کتاب بخواند. مشتقات: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز وسط میز کوتاهی که جلوی مبل قرار می گیرد و برای قرار دادن نوشیدنی یا وسایل دکوری است. مثال: They placed a vase and magazines on the coffee table ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ساعت دیواری وسیله ای برای نمایش زمان که معمولاً روی دیوار نصب می شود. مثال: The antique clock was the centerpiece of the room. ساعت عتیقه مرکز توج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز تلویزیون میز یا کابینتی برای قرار دادن تلویزیون و وسایل مرتبط در اتاق پذیرایی. مثال: They chose a wooden TV stand that matched the decor. آنها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راهرو فضایی باریک که اتاق ها را به هم وصل می کند، معمولاً بین درها و اتاق ها قرار دارد. مثال: The children ran down the hallway to reach the living ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ورودی خانه / پیش درب فضایی کوچک در جلوی در اصلی خانه که معمولاً برای استقبال مهمان و گذاشتن کفش و کت استفاده می شود. مثال: They decorated the foyer ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جالباسی وسیله ای برای آویزان کردن کت و لباس ها در هال یا ورودی خانه. مثال: She hung her coat on the coat rack by the door. او کت خود را روی جالباسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لابی فضای ورودی ساختمان های بزرگ مانند هتل یا اداره، معمولاً جایی برای نشستن موقت. مثال: The hotel lobby was spacious and filled with comfortable c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جا چتری ظرف یا قفسه ای برای گذاشتن چتر در هال یا ورودی. مثال: An umbrella stand by the door kept the wet umbrellas organized. یک جا چتری کنار در، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاکفشی قفسه یا محفظه ای برای قرار دادن کفش ها در ورودی یا هال. مثال: They kept all their shoes neatly on the shoe rack near the door. تمام کفش های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیمکت صندلی کوتاه و بدون پشتی که معمولاً در هال یا ورودی برای نشستن هنگام پوشیدن کفش قرار می گیرد. مثال: She sat on the bench to put on her shoes. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلاب دیواری قلاب هایی که روی دیوار نصب می شوند برای آویزان کردن کلاه، کیف یا لباس. مثال: They hung their hats on the wall hooks near the entrance. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ سقفی یا دیواری وسایل نورپردازی که روی سقف یا دیوار هال نصب می شوند. مثال: The light fixture in the hall gave off a warm glow. چراغ سقفی هال نو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادری فرشی کوچک کنار در ورودی برای پاک کردن کفش قبل از ورود به خانه. مثال: Please wipe your feet on the doormat before coming inside. لطفاً قبل از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باغچه / گلکاری فضایی از حیاط که برای کاشت گل، گیاه و سبزیجات استفاده می شود. مثال: She spends hours watering her garden every morning. او هر صبح سا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چمن قسمتی از حیاط که با چمن طبیعی یا مصنوعی پوشیده شده است. مثال: The kids played soccer on the lawn all afternoon. بچه ها تمام بعدازظهر روی چمن ف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسیو فضای باز در حیاط که معمولاً برای نشستن، غذا خوردن یا تفریح ساخته شده است. مثال: They had dinner on the patio under the stars. آنها زیر ستاره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حصار / نرده دیوار یا حفاظی که دور حیاط کشیده می شود برای حفظ امنیت یا جدا کردن فضا. مثال: The white fence surrounds the entire backyard. حصار سفید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب وسیله ای برای تاب خوردن، معمولاً به پایه ای متصل شده و در حیاط نصب می شود. مثال: The children love playing on the swing in the yard. بچه ها دو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیلنگ باغبانی ابزاری برای آب دادن به گل ها و گیاهان حیاط. مثال: He used the garden hose to water the flowers. او از شیلنگ باغبانی برای آب دادن گل ...