تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از, از آن زمان، از وقتی که - حرف اضافه، ربط I've been here since Monday. It’s been so much time since I felt free. چون، زیرا - ربط Since you are n ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کابوس - اسم I had a terrible nightmare last night

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش - اسم what is the worth of this painting ارزشمند، به ارزشِ - صفت this painting is worth a million dollars

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساقه، بن ساقه - اسم a stalk of celery کمین کردن، پنهانی تعقیب کردن - فعل The lion was stalking a zebra با تکبر راه رفتن - فعل He stalk around.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٥

گیر افتاده، گیر کرده - صفت the car was stuck in the mud گذشته و شکل سوم فعل stick - فعل stuck is an English word ناتوان برای حرکت - فعل i was stuck ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

گند زدن، خراب کردن - فعل I totally fucked up the exam خراب، داغون، درب و داغون - صفت this car is completely fucked up معتاد - صفت she was completel ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدیده ها، وقایع، امور - اسم ( جمع phenomena، مفرد phenomenon ) natural phenomena like earthquakes are fascinating

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فریفتن، گول زدن، اغفال کردن - فعل don't delude yourself into thinking it will be easy

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

قربانی، فداکاری، ایثار - اسم she made a great sacrifice for her family قربانی کردن، فدا کردن - فعل he sacrificed his career for his children

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهربانی، محبت - اسم thank you for your kindness

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغ مقلد ( نوعی پرنده ) - اسم a mockingbird was singing in the tree آدم مقلد - اسم She is a mockingbird with style

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خفه کردن، خفه شدن - فعل He began to choke on a piece of food راه چیزی را بستن، مسدود کردن - فعل Weeds are choking the stream خفگی - اسم I am not in ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ایمان، اعتقاد، باور - اسم I have faith in you وفاداری - اسم my faith with god دین, مذهب - اسم she has a great faith اعتقادات مذهبی - اسم no matter ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعله، زبانه آتش، درخشش شدید - اسم the blaze was visible for miles سوختن ( با شعله و حرارت زیاد ) ، زبانه کشیدن، درخشیدن - فعل the fire blazed all ni ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسرت بار، مشتاق, ارزومند همراه با غم - صفت He had a wistful look in his eyes

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریختن، سرازیر کردن - فعل ( وجه وصفی/مصدر ) be careful not to spill the juice while you are pouring بارش شدید باران - اسم it's pouring outside

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجسم کننده, ویژوالایزر - اسم this song needs a cool Visualizer کسی که تجسم می کند - اسم he's not the right visualizer

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشویل ( پایتخت ایالت تنسی آمریکا ) - اسم خاص I'm going to Nashville next week

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش از جنگ، دوران پیش از جنگ ( به ویژه جنگ داخلی آمریکا ) - صفت antebellum architecture is beautiful

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوازندگی ارام گیتار - فعل و اسم He enjoys to do light guitar

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بغل، آغوش - اسم ( جمع ) she gave me lots of hugs در آغوش گرفتن، بغل کردن - فعل ( سوم شخص مفرد ) he hugs his mother

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بغل، آغوش - اسم I need a hug در آغوش گرفتن، بغل کردن - فعل hug me tight

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسبت به، از, تا - حرف اضافه، ربط she is taller than her brother than I did - از آنچه که من this room is cleaned better than i did than you like - ن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترجیحا، نسبتا، به جای، بلکه - قید I would rather stay home tonight تا حدی، نسبتا - قید It's rather cold today بلکه - قید he is not stupid but rathe ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وه، وای، عجب - حرف ندا whoa that was a close call

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرزو کردن - فعل Wishing you were here آرزو - اسم My constant wishing is finally real

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه یک شکل غیررسمی و محاوره ای از reaching است. رسیدن، دست یافتن، دستیابی، رسیدن به - فعل try to reachin for that box on the top shelf

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

پراکنده کردن، پخش کردن، پاشیدن - فعل scatter the seeds evenly over the soil متفرق شدن، پراکنده شدن - فعل the crowd began to scatter when the rain st ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مالیخولیایی، افسرده، غمگین - صفت the music had a melancholic melody اندوهگین - اسم he was a thoughtful melancholic

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولید شده به صورت خودکار، تولید خودکار - صفت this is an auto generated response

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارائوکه - اسم lets go sing karaoke tonight کارائوکه ( خواندن روی آهنگ بی کلام ) - فعل i love to karaoke my favorite songs

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سپس، بعد، بعداً، در آن زمان - قید see you then آن وقت، در آن صورت - اسم until then پس، در آن صورت - حرف ربط if you like so then

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشویق، کف زدن، آفرین - اسم give him applause

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سزاوار بودن، لیاقت داشتن، مستحق بودن - فعل you deserve this

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فهمیدن، درک کردن، پی بردن - فعل I realize it محقق کردن، به واقعیت تبدیل کردن - فعل realize their dreams به پول نقد تبدیل کردن - فعل realize assets

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوم - صفت second chance ثانیه - اسم wait a second دومین - اسم the second لحظه، دم - اسم in a second دوم شدن، نفر دوم - فعل I second

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وانمود کردن، تظاهر کردن، جعل کردن - فعل they pretend sleep ادعا کردن، وانمود کردن - صفت pretend gun

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور، به دور - صفت/قید far away بیرون، به خارج - قید go away دور و بر - اسم teams playing away

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشک - اسم she had a teardrop قطره اشک - اسم a teardrop shape

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گرفتار، گیر افتاده - صفت/فعل past tense and past participle of catch گیر انداخت، گرفت - فعل to capture صید کرد، شکار کرد - فعل to capture a fish or ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به تعویق انداختن، طفره رفتن، پشت گوش انداختن - فعل/اسم مصدر delay or postpone action مسامحه کردن، تعلل کردن - فعل be slow or late about doing someth ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعال، کنشگر، کنش ور - صفت/اسم a person who campaigns for political or social change کنشگر، فعال - اسم someone who works hard to achieve political or ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیسکوگرافی، فهرست آثار ضبط شده یک هنرمند یا گروه موسیقی، آثارشناسی موسیقی - اسم The singer's discography includes over 20 albums. ( به طور کلی ) ف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام تولد، نام زمان تولد ( نامی که در هنگام تولد به فرد داده می شود و در شناسنامهاش ثبت می شود ) - اسم Her birth name was Elizabeth, but she changed i ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام، اسم - اسم What is your name? نامیدن، نامگذاری کردن - فعل They named their daughter Mary ( به طور رسمی ) معرفی کردن، منصوب کردن - فعل He was n ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولد، زایش - اسم the birth of a child ( مجازاً ) پیدایش، ظهور، آغاز - اسم the birth of a new nation

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تور، گشت، سفر - اسم We went on a tour of Europe سفر کردن، گشتن، بازدید کردن - فعل We toured the city by bus تور برگزار کردن - فعل I toured a band h ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوگانگی، تضاد، تقابل ( بین دو چیز کاملاً متضاد ) - اسم There is a dichotomy between theory and practice.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

عظیم، بزرگ، هنگفت - صفت a huge building

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دست آوردن، کسب کردن - فعل He gained a lot of experience in his new job سود، فایده، افزایش - اسم a gain in profits افزایش دادن - فعل The company ...