tarnished

جمله های نمونه

1. her good name has become tarnished
نام نیک او لکه دار شده است.

2. the silver tray needs to be polished, it is badly tarnished
سینی نقره نیاز به جلا دادن دارد چون بد جوری سیاه شده است.

3. The party needs to clean up its somewhat tarnished image.
[ترجمه گوگل]حزب باید چهره تا حدودی مخدوش خود را پاک کند
[ترجمه ترگمان]این حزب باید تصویر تا حدی لکه دار شده آن را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The brasswork needs polishing it's badly tarnished.
[ترجمه گوگل]برنجی نیاز به پرداخت دارد و به شدت کدر شده است
[ترجمه ترگمان]The نیاز به برق انداختن آن دارد که آن را بد لکه دار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His regime was tarnished by human rights abuses.
[ترجمه گوگل]رژیم او با نقض حقوق بشر لکه دار شد
[ترجمه ترگمان]رژیم او از سو استفاده از حقوق بشر لکه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His bad behaviour has tarnished the good name of the school.
[ترجمه گوگل]رفتار بد او نام خوب مدرسه را خدشه دار کرده است
[ترجمه ترگمان]رفتار بد او نام خوب مدرسه را لکه دار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He says he wants to improve the tarnished image of his country.
[ترجمه گوگل]او می گوید که می خواهد وجهه مخدوش کشورش را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که می خواهد تصویر مخدوش شده کشورش را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mirror had tarnished quite badly.
[ترجمه گوگل]آینه خیلی بد رنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]آینه کاملا کثیف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The silver candlesticks were tarnished and dusty.
[ترجمه گوگل]شمعدان های نقره ای کدر و گرد و غبار شده بودند
[ترجمه ترگمان]شمعدان های نقره کثیف و خاک گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Accusations of tax evasion have tarnished his clean image.
[ترجمه گوگل]اتهامات فرار مالیاتی چهره پاک او را خدشه دار کرده است
[ترجمه ترگمان]اتهام فرار از مالیات تصویر تمیز او را لکه دار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The political scandal tarnished the reputation of the president.
[ترجمه گوگل]رسوایی سیاسی اعتبار رئیس جمهور را خدشه دار کرد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی سیاسی شهرت رئیس جمهور را لکه دار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The firm's good name was badly tarnished by the scandal.
[ترجمه گوگل]نام خوب این شرکت با این رسوایی به شدت خدشه دار شد
[ترجمه ترگمان]نام نیک با آن رسوایی به طرز بدی لکه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His reputation has tarnished in literary circles.
[ترجمه گوگل]شهرت او در محافل ادبی خدشه دار شده است
[ترجمه ترگمان]شهرت وی در محافل ادبی لکه دار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tarnished metal shone through his musculature as he walked through the fire.
[ترجمه گوگل]در حالی که از میان آتش می گذشت، فلز لکه دار در ماهیچه هایش می درخشید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از میان آتش می گذشت، فلز می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The most common method of cleaning tarnished silver-plated cutlery is to use specially formulated cleaning fluids in which the cutlery is immersed.
[ترجمه گوگل]متداول ترین روش تمیز کردن کارد و چنگال کدر شده با روکش نقره استفاده از مایعات تمیزکننده با فرمول خاص است که کارد و چنگال در آن غوطه ور می شود
[ترجمه ترگمان]معمول ترین روش تمیز کردن قاشق و چنگال های نقره رنگ، استفاده ویژه از مایع تمیز کردن خاص است که در آن قاشق و چنگال ها در آن فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stained, smudged

پیشنهاد کاربران

بپرس