پیشنهادهای اسکندر شهبازی گهرویی (٣٤٣)
خرسک به کسره خ در گویش بختیاری نوعی دستباف از قالی بی کیفیت تر می باشد
در گویش بختیاری به بیضه تخم ، خایه و گوند می گویند
مافه گه یا مافیه به سازه ای گفته می شود که برای یاد بود افرادی که در غربت فوت می کنند در محل سکونت یا ملک شخصی متوفی ساخته می شود
گزه گرفتن به گویش بختیاری یعنی گاز گرفتن
دینشگ به گویش بختیاری یعنی اسفند
نهنگ در گویش بختیاری یعنی نزدیک مثال روز شادی نهنگ هست یعنی روز شادی نزدیک هست
آموخته کردن به گویش بختیاری یعنی به کار یا صفتی عادت دادن است
بنیرم به گویش بختیاری یعنی نگاه کنم
تنگ و تفاق به گویش بختیاری کنایه از اتفاقات ناگوار در زندگی انسان هست
روز جر در گویش بختیاری یعنی روز جنگ و نبرد
آرنگ به گویش بختیاری یعنی آهنگ مثال: مو آرنگ شادیم آبید گاگریو
کد وا کرده یا کد گشاده به گویش بختیاری یعنی عریان که کنایه از بدون پرده و شفاف کاری را انجام دادن هست
دک زیدن به گویش بختیاری یعنی لرزیدن
جمست به گویش بختیاری یعنی لرزید مثل زمین جمست
شرنیدن به گویش بختیاری یعنی پاره کردن
خشخاری به گویش بختیاری یعنی بی دلیل، بیخودی
روموندن به گویش بختیاری یعنی خراب کردن
فیچیدن به گویش بختیاری یعنی پریدن
گنج شیر به ضمه گ به گویش بختیاری یعنی زنبور
جمندن به گویش بختیاری یعنی ضربه زدن ، جمند بهش یعنی بهش یک ضربه زد
چپه به گویش بختیاری یعنی دسته، مشت مثل یک چپه گل یا یک چپه علف
اوسا به گویش بختیاری یعنی آنوقت
پوز به گویش بختیاری یعنی دهان مانند تفنگ پوز پر که از دهان لوله پر از باروت و ساچمه یا پاره می شد
کلنگچی نام یکی از ارتفاعات زرد کوه بختیاری است
چرشت به گویش بختیاری یعنی صدای داد و فریاد
شورکش در گویش بختیاری یعنی طرف شور و مشورت
آفتاب مل به کمر به گویش بختیاری کنایه از زمان غروب آفتاب است
یراق به گویش بختیاری یعنی ادوات و سلاح و ساز و برگ جنگی آهنین مثل خنجر و شمشیر و شش پر سر گرز و . . . و یراق پوش یعنی مسلح شدن است
مل به گویش بختیاری یعنی کتف
هرسا به گویش بختیاری یعنی هر وقت
دال به گویش بختیاری یعنی کرکس پرنده لاشخور آ علیداد خدر سرخ نه دال را بایک فشنگ زد
گبه نوعی فرش هست که از پشم گوسفند بافته می شود ولی کیفیتش پایین تر از قالی می باشد
لیر به خانه های قدیمی که از سنگ بصورت خشکه چین ساخته می شوند لیر می گویند
کلیجه نوعی تن پوش هست که توسط نمد مال ها از پشم گوسفند مالیده و درست می شود
فرگ به گویش بختیاری یعنی فکر
بر به ضمه ب به گویش بختیاری یعنی گله ، دسته و گروه مثال یک بر گوسفند یعنی یک گله گوسفند
بلا کردن به گویش بختیاری یعنی گم کردن
بغ کردن به ضمیه ب به گویش بختیاری یعنی اخم کردن و ناراحت شدن
لگاره یا لقاره در گویش بختیاری یعنی جنس دست دوم، کهنه، قراضه و پاره شده مثال کفش لگاره یعنی کفش پاره شده و لگاره فروش یعنی کسی که جنس دست دوم را خرید ...
لیش به گویش بختیاری یعنی زشت بد قیافه
لیز گرفتن به گویش بختیاری یعنی آرام گرفتن
چیل به گویش بختیاری یعنی دهان مثال کسی چیلش باز کردن یعنی دهان باز کردن، خندیدن
چزم ایخای به گویش بختیاری یعنی چه چیزی ازم می خواهی
سوا در گویش بختیاری یعنی جدا کردن، تقسیم کردن مثل ماترک کسی را بین وراث تقسیم کردن
خور یا هور به گویش بختیاری نوعی دستبافته دو لنگه هست برای حمل گندم و آرد و جو
حوش به گویش بختیاری یعنی حیاط
خورزا به گویش بختیاری یعنی خواهر زاده
شال و قوا کردن در گویش بختیاری کنایه از آماده شدن برای کاری هست
شنگل در گویش بختیاری یعنی گاو جوان
زونی زید در گویش بختیاری کنایه از ناتوانی هست
ری به گویش بختیاری یعنی صورت
تی به ره به گویش بختیاری یعنی چشم انتظار
تلمیت به گویش بختیاری یعنی آراستن
ترانه به گویش بختیاری یعنی گیسوی زنان
تروکون تروکون به گویش بختیاری یعنی یواش یواش راه رفتن
ببخشین به گویش بختیاری یعنی ببخشید
خش خاری به گویش بختیاری یعنی بی دلیل
تلغندن به گویش بختیاری یعنی له کردن
بترک به ضمه ت و ر به گویش بختیاری یعنی آهسته حرکت کن یواش یواش برو
برگ به ضمه ب یعنی ابرو و برگ جمندن به گویش بختیاری یعنی ابرو تکان دادن
مافیه در گویش بختیاری به مکانی گفته می شود که برای یاد بود میت در جاوارگه وی ساخته می شود که در زبان عربی مافیه یا ما بیه یعنی داخل آن چیزی نیست و به ...
سنگ سنگ کردن به کسره س در گویش بختیاری یعنی دست دست کردن می باشد
دا بر کردن در اصطلاح گویش بختیاری یعنی از شیر گرفتن، یا هر بچه ای را از مادر جدا کردن مانند بره یا بزغاله یا هر بچه ای را از شیر مادر گرفتن است
مندال به گویش بختیاری یعنی بزغاله ای که از شیر مادر گرفته شده است یا به اصطلاح دا بر شده
رف در گویش بختیاری طاقچه با عمق کم در ارتفاع بالا هست برای نگهداری وسایل زینتی و دکوری
تاشقه به گویش بختیاری همان طاقچه هست
پوزار به گویش بختیاری یعنی کفش یا همان پا افزار
بلا کردن در گویش بختیاری یعنی گم کردن
ترگلو خوردن به گویش بختیاری یعنی غلط خوردن است
هیاری به گویش بختیاری یعنی همکاری و همچنین کارگری کردن هست
شکنی بهش به گویش بختیاری کنایه با عصبانیت چیزی را به کسی گفتن می باشد
داغم سیت به گویش بختیاری کنایه افسوس برای تو هست
قرقری با ضمه ق به گویش بختیاری یعنی حنجره ، حلقوم
سرقمبلی به گویش بختیاری یعنی ملق زدن
کا به گویش بختیاری یعنی لگن پا
شی در گویش بختیاری مخفف شوهر کردن هست
یک گرفتن به گویش بختیاری یعنی جمع و متحد شدن
وریس به گویش بختیاری یعنی طنابی که از موی بز بافته شده
نفت به گویش بختیاری یعنی دماغ
لشکه به گویش بختیاری یعنی شاخه درخت
گرت لیله به گویش بختیاری یعنی گرد باد
ملار به گویش بختیاری یعنی پایه مشک و میل ملار یعنی میلی که پایه های مشک را به هم وصل می کند
لرکس برد به گویش بختیاری یعنی لیز بردن مثال: پام لرکس برد ورکولستم خوردم به گل
وستن به گویش بختیاری یعنی افتادن وستم به گل یعنی خوردم به زمین
ورکولستن به گویش بختیاری یعنی گیر کردن پا به مانعی و زمین خوردن
لال در گویش بختیاری به لباس های عروسک دختر ها لال می گویند
دوالالی: در گویش بختیاری به خواندن ترانه و آوازه در مراسم عروسی دوالالی گویند
مالکنون به گویش بختیاری یعنی موسم کوچ ، یا زمان کندن بهونه ها
چی به گویش بختیاری یعنی مانند مثال چی شاهین بالا سرم دائم ایزنه بال یعنی مانند شاهین
نشم به گویش بختیاری یعنی ناز و کرشمه، دلبری کردن هنگام راه رفتن می باشد مثل بیو با نشم و ناز و نشمین یعنی کسی که با ناز و کرشمه راه می رود و دلربایی ...
بلاز به گویش بختیاری یعنی شعله ور شدن یا گر گرفتن آتش
پاکش به گویش بختیاری یعنی زیر شلواری زنانه
بنیر به گویش بختیاری یعنی نگاه کن
بلگه به گویش بختیاری یعنی هدیه یا کادویی که برای نو عروس می برند
اوقورایی به گویش بختیاری یعنی پولی که بعنوان کمک هزینه سفر به مسافر دهند، هدیه ای که به مسافر اماکن زیارتی دهند
لنگ شدن به گویش بختیاری یعنی منتظر ماندن لنگ کردن یعنی الاف کردن کسی ، وقت کسی را تلف کردن
کله شکار به گویش بختیاری یعنی کمینگاه شکار پرندگان
منگ منگ کردن به گویش بختیاری یعنی توی دماغی صحبت کردن
نفت به گویش بختیاری یعنی بینی یا دماغ
ملیل به گویش بختیاری یعنی ولرم مث آب ملیله یعنی آب ولرم
قسر به گویش بختیاری یعنی نازا
فرز به گویش بختیاری یعنی تند و تیز ، چابک
طوفان به گویش بختیاری یعنی آبشار
شلیف به گویش بختیاری یعنی گونی بزرگ جهت کاه و علوفه
شانه به گویش بختیاری یعنی صدای اسب شیهه
لت به گویش بختیاری یعنی تار مثال یک لت مو یعنی یک تار مو
مو کشت به گویش بختیاری یعنی کسی را تعارف لفظی کردن
تلین به گویش بختیاری یعنی شکم گنده
تنگر به گویش بختیاری یعنی یک قطعه سنگ ریز
تلاپه به گویش بختیاری یعنی یک مشت مثلا یک تلاپه گندم یا برنج
خیگ به گویش بختیاری نوعی ظرف است از پوست بز یا گوسفند جهت نگهداری روغن حیوانی یا شیره انگور و . . .
چو انداختن به گویش بختیاری یعنی شایعه کردن
دابور به گویش بختیاری یعنی از شیر بریدن بره یا بزغاله
دالو به گویش بختیاری یعنی پیر زن
سهرو به ضمه سین به گویش بختیاری یعنی سرخ رو یا بور
ریت به گویش بختیاری یعنی بدون چیزی ، خالی بودن مثل زمین ریت یعنی بدون علف
دال به گویش بختیاری یعنی نوعی پرنده لاشخور
سرسا گرفتن به گویش بختیاری یعنی سرگیجه گرفتن
سر و پوک به گویش بختیاری یعنی سر و صورت
داری به گویش بختیاری یعنی وارانه
زمند به گویش بختیاری یعنی خسته
تاسیدن به گویش بختیاری یعنی حالت خفگی به کسی دست دادن
خاگینه به گویش بختیاری یعنی تخم مرغ نیمرو
ترکه به گویش بختیاری یعنی شاخه نازک درخت
بوی ترز به گویش بختیاری یعنی بوی سوختگی
جلد به فتحه ج به گویش بختیاری یعنی سریع ، تند
ایتری به گویش بختیاری یعنی می توانی
تنگ به کسره ت به گویش بختیاری یعنی سفت ، محکم
انجه انجه به گویش بختیاری یعنی تکه تکه
بهل به گویش بختیاری یعنی بگذار ، فرصت بده
دستم به شالت به گویش بختیاری کنایه دستم به دامانت می باشد
پل به فتحه پ به گویش بختیاری یعنی گیسو مثال زنان در عزای عزیزان خود پل می برنند
چوم و چیت برداشتن به گویش بختیاری یعنی کسی را از هستی ساقط کردن
چو و چپ به گویش بختیاری یعنی هم همه کردن و خبر مرگ کسی را دادن که خبر موثق نیست
چو به گویش بختیاری یعنی شایعه، چو انداختن یعنی شایعه پراکنی کردن
کیس کمر یا کیز کمر به گویش بختیاری یعنی کیسه کوچکی از جنس چرم که جنگاوران یا شکارچی ها برای مسلح کردن تفنگ پوز پر در آن باروت می ریختن و آنرا همراه د ...
کل به کسره ک به گویش بختیاری یعنی پهلو مثال به دلم نشستی کی به کلم اینشینی
کلور به گویش بختیاری یعنی ساقه های خشک شده گندم و جو و جا کلور یعنی جای درو گندم و جو
کرکیت وسیله ای قالیبافی است که دسته آن معمولا چوبی و شانه های آن فلزی است
قصون به گویش بختیاری یعنی استفراغ و بالا آوردن
کلگه به گویش بختیاری یعنی ساختمان خرابه و فرسوده
کوه ریز به گویش بختیاری یعنی تجمع گوسفندان بخاطر گرمای شدید هوا
مور به گویش بختیاری یعنی چمن طبیعی، مرغزار
نونی به گویش بختیاری یعنی نمیدانی
نا خشوم به گویش بختیاری یعنی حالم خوش نیست
نیترم به گویش بختیاری یعنی نمی توانم
شوک نیدن به گویش بختیاری یعنی بالا انداختن مثال برگ شوکنیدی یعنی ابرو بالا انداختی همچنین شوکنیدن یعنی اشاره کردن
سهده به گویش بختیاری یعنی سوخته مثال سهده دل یعنی دل سوخته
تیشنی به گویش بختیاری یعنی پیشانی
وندس به گویش بختیاری یعنی انداختش
لیش به گویش بختیاری یعنی بداخلاق یا بد رفتار یا بد کردار مثال زن یا مرد لیش و همچنین بمعنای بد و زشت هست
ایاره به گویش بختیاری یعنی می آورد
انگشت به کسره الف و گاف در گویش بختیاری یعنی زغال سرخ شده
یورقه به گویش بختیاری یعنی یورتمه رفتن اسب
ترات به گویش بختیاری یعنی چهار نعل رفتن اسب
نرقه به گویش بختیاری یعنی نقره
نال به گویش بختیاری یعنی نعل اسب
ورکش به گویش بختیاری یعنی بکن پات مثل گیوه هات ورکش
نوزین به گویش بختیاری یعنی اسب جوان تازه زین شده
مونه به گویش بختیاری یعنی بهانه گرفتن
آلشت دگشت به گویش بختیاری یعنی معامله و معاوضه کردن دو کالا با هم
پتی به گویش بختیاری یعنی خالی و تهی از هر چیزی مثل دست پتی یا نون خالی خوردن
هردمبیل به گویش بختیاری یعنی بدون نظم و قاعده، نامنظم
کندال به گویش بختیاری یعنی گودال
هیاری به گویش بختیاری یعنی همکاری و کمک یکدیگر کردن
ویر به گویش بختیاری یعنی خاطره و ذهن، حافظه مثال تو ز ویرم نیری یعنی از یاد و خاطرم پاک نمی شوی
آلشت کردن به گویش بختیاری یعنی عوض کردن معامله کردن
نیمداری به گویش بختیاری یعنی دست دوم ، کهنه و فرسوده
دل شیوه به گویش بختیاری یعنی حالت تهوع و استفراغ داشتن
دک زیدن به گویش بختیاری یعنی لرزیدن
مورشت به گویش بختیاری یعنی احساس لرز کردن
بلا کردن به گویش بختیاری یعنی گم کردن
کفت به گویش بختیاری یعنی گردنه مثل کفت مغول کش منطقه روگر شهرستان اردل
اشکفت به گویش بختیاری یعنی غار
قیس نکشید به گویش بختیاری یعنی چیزی نگفت، حرفی نزد
چرست به گویش بختیاری یعنی حال کسی یک دفعه بد شدن
دنگ در آوردن به گویش بختیاری یعنی نقش بازی کردن
تش و تنگ به گویش بختیاری یعنی آتش و هیزم
لیک و لاک به گویش بختیاری یعنی جیغ و داد
دیار به گویش بختیاری یعنی معلوم و پیدا بودن
کش به گویش بختیاری یعنی کنار مثل کش جوب یعنی کنار جوی آب
تمره به گویش بختیاری یعنی مسخره کردن
تی به ره به گویش بختیاری یعنی منتظر کسی یا چیزی بودن
چول به گویش بختیاری یعنی فلج بودن
درگن ورگن به گویش بختیاری یعنی زیر و رو کردن
بلا کردن به گویش بختیاری یعنی گم کردن چیزی
چال به گویش بختیاری یعنی لانه و آشیانه حیوانات یا پرندگان
تک دادن به گویش بختیاری یعنی اولین بار بچه گاو یا گوسفند و . . . را شیر دادن
تک به ضمه ت به گویش بختیاری یعنی چکه کردن
خش خاری به گویش بختیاری یعنی بدون دلیل، بدون علت
هنی به گویش بختیاری یعنی هنوز
چواسه به گویش بختیاری یعنی برعکس
تور به کسره ت و واو به گویش بختیاری یعنی بی حس شدن
تلواس به گویش بختیاری یعنی ترسیدن
مل به گویش بختیاری یعنی مو بدن
رمب به گویش بختیاری یعنی موهای زائد عورت
فغر به گویش بختیاری یعنی بی ارزش، سبک سر
جختی به گویش بختیاری یعنی الان هم اکنون،
کش به گویش بختیاری یعنی کنار مثال نشستن کش یک یعنی نشستن کنار یکدیگر یا راه رفتن کش جوب یعنی کنار جوی آب رفتن
آرک برک به گویش بختیاری یعنی کسی که حرف های دو نفر را برای هم می برد و می آورد یا همان نمام و سخن چین
ریواتی به گویش بختیاری یعنی ظاهری، صوری
ترنه به ضمه ت به گویش بختیاری یعنی موهای بافته شده که جلو سینه انداخته می شود
ره پات به گویش بختیاری یعنی ریخته شده به پای تو فردا فلان کار پات هست یعنی نوبت تو است
سرگه به گویش بختیاری یعنی سرچشمه مانند سرگه کارون
شردادن به گویش بختیاری یعنی پاره کردن و جر دادن است
پیا به گویش بختیاری یعنی مرد لایق
خورزمار به گویش بختیاری یعنی خواهر زاده
بلست به گویش بختیاری یعنی وجب مانند یک بلست زمین یعنی یک وجب زمین
تاته زا در گویش بختیاری بمعنای عموزاده هست
سرباره در فرهنگ بختیاری یکی از رسوم مراسم عزاداری است که مدعوین مبلغی یا کالای را جهت مشارکت در هزینه های مراسم تقدیم صاحبان عزا می کنند
سی چنمه به گویش بختیاری یعنی برای چی می خواهم
نهنگ با کسره ن و ه به گویش بختیاری یعنی نزدیک متضاد دور
بلاتش به گویش بختیاری یعنی بلا تشبیه، غیر قابل قیاس
پرچل به گویش بختیاری یعنی کثیف
برخی دیگر اعتقاد دارند کیار ابتدا کیارا بوده و از دو کلمه تشکیل شده است یکی کی به معنای پادشاه و دیگری آرا به معنای آراستن و زینت و زیبایی است که معن ...
انسان پیرامون خود با اسامی مکان های رو برو می شود که علت و انگیزه نام گذاری آنها برای وی پوشیده و پنهان است و یکی از مسائلی که ذهن بشر کنجکاو را به خ ...
دشگه در گویش بختیاری به معنای نخ خیاطی است، دشکه و سوزن
لامردون به گویش بختیاری یعنی مهمان خانه مانند مضیف شیوخ عرب
مندیر به گویش بختیاری یعنی منتظر ماندن
بندار به کسره ب در گویش بختیاری یعنی بلندی، سربالایی
ور به گویش بختیاری یعنی تن و بدن
بنگ با ضمه ب به گویش بختیاری یعنی اذان و صدای خروس
هف کردن به گویش بختیاری یعنی فوت کردن، دمیدن
دراهه به گویش بختیاری یعنی در می آید
شیم به گویش بختیاری یعنی نحس و بد یمن
آرمون به گویش بختیاری آرزو
نرفین به گویش بختیاری همان نفرین هست
منال به گویش بختیاری یعنی سر و صدا مکن
به گل زدن به گویش بختیاری همان به زمین زدن هست
تیغشت افتوبه گویش بختیاری همان اشعه خورشید است
بالنده به گویش بختیاری یعنی پرنده
تش و برق به گویش بختیاری یعنی رعد و برق
پار و پیرار به گویش بختیاری یعنی پارسال و سال های گذشته
نیدراه به گویش بختیاری یعنی در نمی آید
آسمون غرومنه به گویش بختیاری یعنی صدای رعد و برق
غرمنیدن به گویش بختیاری یعنی صدا کردن داد زدن
شوخین به گویش بختیاری یعنی شبیخون
آلازنگی یعنی دیو سیاه یا موجود اساطیری که برای ترساندن بچه های بکار می رود مانند اینکه آلایندگی سایه ونده یعنی آلازنگی دارد می آید
به داره به گویش بختیاری یعنی پا برجاست در حال انجام هست مانند مجلس بداره یعنی مجلس در حال انجام هست
چوپی به گویش بختیاری نوعی رقص با دستمال است که توسط زنان ایل در مراسم عروسی است
دینم به گویش بختیاری یعنی دنبالم مانند: غم وسته دینم
چمستن به گویش بختیاری یعنی درد گرفتن مانند: شاهد چمستن زحم کلار آویدمه یعنی شاهد درد و رنج زخم کوه کلار شده ام
خین به گویش بختیاری یعنی خون
لار به گویش بختیاری یعنی لاش و تن
چوبار ابزاری است از جنس چوب، مانند دسته بیل که بوسیله آن بار یا بنه بوته های خار را بار چهارپایان می کنند تا خار دستشان نرود
خش به گویش بختیاری یعنی خوب حالم نه خشه یعنی حالم خوب نیست
در گویش بختیاری به سر شیر قیماق گفته می شود
پل با کسر پ به گویش بختیاری یعنی گوساله نر دو ساله
سوده دل به گویش بختیاری یعنی سوخته دل
سی چینو به گویش بختیاری یعنی چرا، به چه علت
دلگرون به گویش بختیاری یعنی نگران، ناراحت
سرگرون به گویش بختیاری یعنی سر سنگین
تهنا به گویش بختیاری یعنی تنها
هنارس در گویش بختیاری یعنی با عجله و نفس نفس زنان کاری را انجام دادن مثال فلانی هنارسون به خانه برادرش رفت، معنای فریاد رس هم می دهد
رک به گویش بختیاری یعنی چوب زیر حمال جلو خانه یا ستون زیر حمال
حمال به گویش بختیاری به چوب بزرگ و قطور جلو ایوان حمال گفته می شود
اشکنده به گویش بختیاری یعنی شکسته
به بز یک تا دو ساله در گویش بختیاری چپش گفته می شود
به بز شش تا یکساله در گویش بختیاری تیشتر می گویند
در گویش بختیاری به بز نر بالغ تگه گفته می شود
در گویش بختیاری به بچه بز کهره گفته می شود یا همان بزغاله
به بزه کوهی به گویش بختیاری پازن گفته می شود که قدرت و مهارت خاصی جهت عبور از صخره ها و مکان های صعب العبور را دارد
به گوسفند شش ماه تا یکساله به گویش بختیاری شیشک گفته می شود
بردگوری به گویش بختیاری یعنی حفره های دست ساز در دل صخره ها و کوه که قبل از اسلام مردگان را در آنها دفن می کردند
گپ به گویش بختیاری یعنی بزرگ مثال گپ مال یا طایفه و همچنین گپ به معنای گفتگو و صحبت کردن است مثل گپ زیدن یعنی گفتگو کردن
فراش به گویش بختیاری یعنی پیشخدمت خان و سرایدار اداره یا مدرسه
گوگری با کسره گ به گویش بختیاری یعنی برادری و اخوت
لیوه به گویش بختیاری یعنی دیوانه، بدون فکر و اندیشه کاری را انجام دادن ، بی باک و سرمست، لیوه گری یعنی دیوانگی کردن
کلو با فتحه ک به گویش بختیاری یعنی دیوانه
کلوس به گویش بختیاری یعنی کرفس
کر با ضمه ک به گویش بختیاری یعنی پسر، چغله
گدار به گویش بختیاری یعنی محل کم عمق رودخانه که آب آن تنک هست جهت عبور افراد یا احشام از آب و اصطلاح بی گدار به آب زدن یعنی بدون فکر و اندیشه کاری را ...
چندار از دو قسمت تشکیل شده است یکی چن مخفف درخت چنار و دیگری دار بمعنی درخت است که به گویش بختیاری یعنی درخت چنار
تاته به گویش بختیاری یعنی عمو و تاته زا به معنای عموزاده می باشد
اوشناری به گویش بختیاری یعنی جوی یا نهر کوچک آب که از بین حیاط ها عبور می کرد
اورچینه به گویش بختیاری یعنی نردبان. پله
چینه به گویش بختیاری یعنی دیوار
نفت به گویش بختیاری یعنی بینی، دماغ
مرزنگ به گویش بختیاری یعنی مژه چشم
کوت کوتی به گویش بختیاری یعنی دولا و خمیده مثال: سوار شتر و کوت کوتی یعنی سوار شتر و خم شدن یا سوار شتر و دولا دولا
بهونه به گویش بختیاری یعنی سیاه چادر
مله به فتح میم به گویش بختیاری یعنی شنا
جار به گویش بختیاری یعنی صدا زدن و جار کردن یعنی کسی را صدا کردن
هی جار به گویش بختیاری یعنی آوای طلب کمک و امداد و همکاری کردن موقع مال کنون
افتو به گویش بختیاری یعنی آفتاب
دیندا به گویش بختیاری یعنی پشت سر، عقب دینداس یعنی پشت سرش
سیل به گویش بختیاری یعنی نگاه کردن سیل کن یعنی ببین
جووه به گویش بختیاری یعنی پیراهن
دهرست به گویش بختیاری یعنی پاره شد
تل به گویش بختیاری یعنی تپه و ماهور
بارت به گویش بختیاری یعنی عادت، راه و رسم نهادینه شده
کندن به گویش بختیاری یعنی بلعیدن
تیل به گویش بختیاری یعنی جوجه پرنده و بچه سگ یا گرگ
سیلا به گویش بختیاری یعنی سوراخ
تیکه به گویش بختیاری یعنی لقمه
بیزیدن به گویش بختیاری یعنی الک کردن
روند به گویش بختیاری یعنی دنبال کردن، فراری دادن
کول به گویش بختیاری یعنی پشت، کمر ، بیو به کولم یعنی بیا رو پشتم سوار شو
سر تمداری به گویش بختیاری یعنی پیشکش یا هدیه ای که به قالی باف می دهند
تمدار به گویش بختیاری یعنی دار قالی بافی
بنگ به گویش بختیاری یعنی صدا، بنگ کردن یعنی صدا کردن
هالو به گویش بختیاری یعنی دایی، هالو خورزا یعنی دایی و خواهر زاده
خورزا به گویش بختیاری یعنی خواهر زاده، خورزه مال
لیش به گویش بختیاری یعنی بد، زشت، نارا،
همدرونگ به گویش بختیاری یعنی همدم، مونس، همراه، هم صحبت
لامردون به گویش بختیاری یعنی مهمان خانه، محل پذیرای مهمانان
مجال به گویش بختیاری یعنی موقع، زمان مثل دیر مجال یعنی دیر موقع یا هر مجال یعنیهر زمان
دیندا به گویش بختیاری یعنی دنبال، عقب مثل سواری ز دیر اییا آرایش به دیندا یا کسی دیندا کسی رفتن
نیم دری به گویش بختیاری یعنی پنجره اتاق یا دریچه دربی که بچه بتواند از آن داخل اتاق شود
هینم دراره به گویش بختیاری یعنی خونم را می ریزد
جغله به گویش بختیاری یعنی پسر نوجوان
تیه به گویش بختیاری یعنی چشم مثل تیه کال
برد به گویش بختیاری یعنی سنگ
گاله به گویش بختیاری صدای است که هنگام بزم یا رزم غالبا توسط مردان نواخته می شود
گاله به گویش بختیاری نوعی خورجین است که دهانه گشادی دارد و برای حمل خاک یا فضولات حیوانات و . . . استفاده می شود
نو بهیگ به گویش بختیاری یعنی نو عروس
وردلنگ به گویش بختیاری یعنی گم شو یا گورت گم کن
زواله به گویش بختیاری یعنی پایین یا انتهای سراشیبی
مافگه به گویش بختیاری به مکانی گفته می شود که جهت یاد بود متوفی در ملک شخصی وی بنا می گردد
به گویش بختیاری جاوارگه یعنی محل سکونت و زیست موقت عشایر در مکانی خاص که هر خانوار یک وارگه مشخصی دارد
داک به گویش بختیاری یعنی حامی و پشتبان
دوگه به گویش بختیاری یعنی محل و میدان شور و مشورت و تصمیم گیری جهت مسائل سیاسی و اجتماعی
پرچل به گویش بختیاری یعنی کثیف و غیر بهداشتی
گرده له به گویش بختیاری گرد کوچک مثال کوه گرده له یعنی گوه گرد کوچک
هیرده به گویش بختیاری یعنی خرده مانند هیرده برنج
به گویش بختیاری یعنی پاشنه کفش مانند برچیدن خرده برنج از نعل کفش
به معنی بشقاب
بهانه دادن به کسی
سوده به گویش بختیاری یعنی سوخته مانند سوده دل یعنی سوخته دل
تلس به گویش بختیاری یعنی بهش مانند: برگ تلس نموده
به گویش بختیاری لم یعنی پایین
به گویش بختیاری یعنی جنگ و دعوا، نوعی کارابزار که خیش یا چم را به جفت وصل می کندو به ضمه ج یعنی جوان و سرحال و جریدن یعنی کج شدن
خل با فتح خ به گویش بختیاری یعنی کج و با ضمه خ یعنی دیوانه و خاکستر می باشد.
چل، محلی که سنگ ها روی هم انباشته شده اند
وسیله ای که از سیم بوکسل ساخته مشود برای عبور از رودخانه، نوعی پل
به گویش بختیاری یعنی تابدار شدن
جوان، توانمند، سرحال بودن، ریلکس
دل و جیگر داشتن، شهامت داشتن، توانمد بودن
به گویش بختیاری یعنی دعوا کردن، جنگ کردن
یعنی پاره کردن چیزی
وسیله ای که از پوست گاو ساخته می شد که خیش را به جفت وصل می کرد
به گویش بختیاری زهله ترک شدن یعنی احساس ترس شدید که همان واژه زهره ترک می باشد
به گویش بختیاری به معنای دانه و قطره است مثال تیریکه انگور و قطره باران