تیشتر

لغت نامه دهخدا

تیشتر. [ ت ِ ت َ ] ( اِخ ) در اوستا تیشتریه یکی از ایزدان مزدیسنا و نگهبان باران است. رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 58 و تشتر و تیر در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

در اوستا تیشتریه یکی از ایزدان مزدیسنا و نگهبان باران است

فرهنگ معین

(تَ ) (اِ. ) نک تُشتر.

فرهنگ عمید

= تشتر

واژه نامه بختیاریکا

( تیشتَر ) بزغاله یکساله تا دوسال

پیشنهاد کاربران

به بز شش تا یکساله در گویش بختیاری تیشتر می گویند
هو
هر قدمی که سالک بر میدارد حق هم بسوی سالک دو برابر برمیدارد
هو
فقط دو قدم جلوی پامو میبینم نه بیشتر. نوستراداموس هم میدید
https://www. youtube. com/watch?v=MOry0aJC7S0
https://fa. wikipedia. org/wiki/نوستراداموس
هو مدد
ستاره شعرای یمانی نور دیده اشو زردشت سپیتمان است! از سرزمین مقدس باران پاک از پشت ابرها از دریای فراخکرت در آسمانها! آب وضوی سالک !
یا رب این آب حیات از چه وطن می جوشد
یا رب این نور صفات از چه مکان می آید
https://www. youtube. com/watch?v=xiJsgzgQN2E
صوفی ! تیشتر از خودش نوری نداره
https://www. youtube. com/watch?v=ry9q1Pv59qs
صوفی به تیشتر دعا نمیکند
https://www. youtube. com/watch?v=ry9q1Pv59qs
خدای باران. دریای فراخکرت ( سرچشمه همه آبها ) یا دریای وروکشه را بین کشورها تقسیم میکند. دشمن او اپوشه دیو خشکسالی است.
ستاره ی Sirius
از *tri - str - o - m - "group of three stars, "
تیشتر ( teshtar ) : [ اصطلاح چوپانی ] بز ماده ی جوان.
بزماده که هنوز باردار نشده
ستاره باران
تیشتر یعنی بزغاله در زبان لری بختیاری
من پنجاه تا بز و تیشتر در طویله دارم
به قیمت فرشته همه را می فروشم
وسیله خوم داروم
اهورا کروم با مزدا
بزگل و تیشتر ون مفتی به
هونه ی ایسا ابره

ستاره باران ، ستاره باران زایی ، ستاره بارندگی
اعراب بعد از تصرف شوشتر به آن
تستر گفتند
80 درصد
اهالی شوشتر از ایل لر بختیاری هستند.
تیشتر واژه ایی لری بختیاری و به معنی بزغاله است
تیشتَر ( درزبان پهلوی ) تیشتره ( دراوستا ) تیر _تشتر یا ایزد و ستاره باران است؛ ستاره روز آهنگ ( ( شباهنگ ) ) مظهر او است.
هرسال پس از چیرگی بر اپوش ( اَپَوشَه ) ، دیو خشکسالی، مخزن باران در دریای فراخ کرت را باز می کند.
تیشتر /تیشکر/تیشگر= آتش گردان
تیشتر
در گذشته دختران مفلغ یا نا بالغ برای این کار استفاده می شده
امروزه نیز به دختران دم بخت تیشتر می گویند!
تیشتر و شوشتر
تیشتَر درمنابع زرتشتی ایزد و ستاره باران است. او را همچون اهورامزدا صاحب قدرت دانسته اند. تیشتر هرسال پس از چیرگی بر ( اَپَوش ) دیو خشکسالی مخزن باران را در دریای فراخ کرات بازمیکرد!

در زبان لری بختیاری به بزغاله نر
تیشتر می گویند
در زمان باستان مردم الهه های خود
را به شکل موجودات زنده تشبیه
می کردند ( گاو. روباه. مار. اسب. بز. گاو بالدار. عقاب. شاهین. گرگ. میش.
ماهی. . . . )
چیزهای برگرفته شده از نبرد تیشتر و همراهانش و جشن های ایرانی و فرهنگ ایران:
آیین پشت مسافران آب ریختن >>> نماد آبی است که آناهیتا به همراه گل نیلوفر برای پَسواز ( بدرقه ) کردن ایزدان و فرشتگان اهورامزدا ریخت تا پشتیبان آنان باشد که چشم نخورند و به سلامتی و خوشی به هنگام نوروز بازگردند و نیروی آن ها بازیابی شود؛ که این روند تا هنگام رُخ نمودن ( ظهور ) هوشیدر ماه ( امام زمان ) و فرشگرد ( رستاخیز ) ادامه دارد!
آیین شمع نهادن بر روی کیک تولد و فوت کردن آن >>> برگرفته شده از هدیه ویژه اساطیر باستان ( میترا، خورشید و ماه ) که در روز زایش ( زاد روز ) آناهیتا ( 10 آبان ماه ) دادند و پراکندن آرزوهای آن ( اهورایی ) برای از بین بردن آرزوهای اهریمنی است!
شخصیت های شاهنامه و دیوهای آن - هفت خان - جشن کژین >>> نماد شخصیت های اساطیر ایران و دیوهای آنان - هفت سال نبرد آنان با اهریمنان - جشن باران، که از میانه آبان ماه ( 9 تا 11 ) تا نوروز باران بارید!
اساطیر یونان و داستان های پهلوانی ( حماسی ) آن >>> برگرفته شده از اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی است!
آیین های زورخانه ای >>> نماد آماده شدن برای نبرد و تاوان گرفتنِ ایرانیان از تازیان ( اعراب ) و دشمنانشان
ورزش بدنسازی و پرورش اندام که در قرن " نوزدهم " میلادی پدید آمده است >>> برگرفته شده از ورزش پهلوانی ( زورخانه ) در قرن " ششم تا پانزدهم " میلادی است!
پرچم سیاه داعش >>> برگرفته شده از پرچم سیاه ابومسلم در خراسان که تازیان ( اعراب ) را شکست دادند و ایران را پس گرفتند!
جشن هالووین به همراه بیشتر آیین های کهن آن >>> نماد نبرد تیشتر و همراهانش با اهریمنان و آیین های چهارشنبه سوری!
دروغ یک آوریل >>> نماد دروغ سیزده بدر یا همان زخم زبان ناکارامد اهریمن
در بالای " کنگره آمریکا یا ساختمان کاپیتول" در ( واشِنگتُن یا واشینگتُن دی. سی ) :
تندیس ( مجسمه ) تیشتر ( هِرمِس یا پسر زرّین ) قرار دارد که چون یک فرشته است آن را به شکل زن نشان داده است ( فرشتگان زن و مرد ندارند! )
تیشتر در بالای کنگره آمریکا، بر روی گنبدی که نشانه زمین هست قرار دارد و بر روی گنبد این نوشته کنده کاری ( حک ) شده است: ( E pluribus unum: از میان همه یکی یا یکی از میان همه ) >>> نشانه سرپرستی تیشتر بر دیگر ایزدان یا پیروزیِ ایزدانِ اهورامزدا بر اهریمنان؛ با همبستگی و همدلی انجام می پذیرد!
واشنگتن دی. سی در ناحیه کلمبیا قرار دارد >>> تیشتر در آنجا به عنوان " نماد کلمبیا " هم شناخته می شود!
همچنین به نام تندیس آزادی ( Statue of Freedom ) مشهور است:
( ( سنجش شود با مجسمه آزادی نیویورک در واژه یلدا! ) )
کلاه خودی دارای پنج ستاره، پنج پَر که به شکل عقاب سَر سفید ( عقابِ گَر ) است >>> نماد آمریکا ( نخستین بار در ایران بکار رفته است، نگاهی به واژه آناهیتا بیندازید! )
شمشیری در دست راست >>> نشانه پاداش دادن به درستکاران
سپر و تاجی ( زیتونی ) در دست چپ >>> نشانه پشتیبان و حامی آمریکا و نماد پیروزی
جمله: از میان همه یکی >>> یکی از شعارهای ملّی آمریکا و نشانه همبستگی ایالت ها و همانند شعار ملّی سوئیس: یکی برای همه، همه برای یکی - که در کتاب الکساندر دوما وارونه این جمله است! )
( ( همانند شعار زیبای ایران در جام جهانی فوتبال که توسط سرمربی ایران ( کی روش ) ساخته شد: یک ملّت، یک ضربان! ) )
این شعار در برخی کشورهای جهان، رواج داشت و دارد!
مانند: آلمان نازی، جامائیکا، رومانی، زامبیا، سنگال، فیلیپین، گویان، مالی و. . .
( ( واشنگتن یا واشینگتن دی. سی: این شهر در "ناحیه کلمبیا" ( District of Columbia با سَرنام "دی. سی. " ) زیر نظر کنگره آمریکا و خارج از حاکمیت تمامی ۵۰ ایالت این کشور قرار دارد >>> یعنی از نظر قانونی این ناحیه یک ایالت آمریکا به شمار نمی رود!
واشینگتن دی. سی، در شرق آمریکا و بین دو ایالت مِریلَند و ویرجینیا قرار دارد!
شهر واشینگتن دی. سی و ناحیه کلمبیا از نظر گستره یکسان هستند و یک شهردار دارند؛ بنابراین از دید عملی، هر دو نام به یک شهر اشاره دارد!
ناحیه کلمبیا: لقب و فَرنام اوست - واشنگتن یا واشینگتن دی. سی: اسم اصلی یا سَرنام اوست! ) )
بر سر در کنگره آمریکا: سه فرشته ی اهورامزدا قرار دارد که به گمان فراوان: خورشید ( راست ) ، میترا ( میانی ) و ماه ( چپ ) هستند!
همچنین ستون های آن، به شکل گل نیلوفر هستند!
( ( نکته ای خارج از این پرسمان ( موضوع ) : کاخ سفید آمریکا در نخست: " کاخ ریاست جمهوری " بود که پس از آتش سوزی ارتش بریتانیا و ایرلند شمالی؛ دستخوش بازسازی و سفید کاری قرار گرفت و پس از آن کاخ سفید نامیده شد!
گرچه کاخ سفیدِ دیگری هم در مجموعه سعد آباد تهران قرار دارد و تندیس آرش کمانگیر در آنجاست! ) )
ساختمانی ( کاخی ) دیگر در یکی از استان های مَنیتوبا ( مانیتوبا، مَنیتُبا ) کانادا؛ در مرکز شهر وینیپِگ کانادا قرار دارد که تندیس پسر زرّین ( تیشتر ) در بالای ساختمان ( کاخ ) قانونگذاری ایالت مَنیتوبا کانادا جای دارد!
در پایین مجسمه تیشتر:
آتشدان زرتشت و فرشتگان زامیاد و آرامیس، میترا، خورشید، ماه و باد قرار دارد!
بر سر در آن:
مجسمه آناهیتا که نماد فرشته آب ها، مادر زمین و هنجارهای آن و مردمی است که برای او قربانی و رَهاوَردها ( هدایا ) می آورند!
این ساختمان همگونیِ ( شباهتِ ) بسیاری فراوانی با معبد سلیمان ( معبد اُورشَلیم ) دارد که در ورودی آن؛ دو مجسمه گاومیش نر دیده می شود >>> نشانه طلسم شدن گاو، توسط اهریمن در شب یلداست!
در یکی از جایگاه های آن، دوازده لامپ کوچک دورتادور یک لامپ بزرگ را فراگرفته اند:
نشانه دوازده حواری عیسی و خود عیسی مسیح ( ع ) یا دوازده ایزدیار مهر ( میترا ) و خود مهر ( میترا )
همچنین سه مجموعه پله ی، سیزده پله ای وجود دارد و با بالا رفتن از آن ها، درونِ اتاقِ گنبد داری می شویم که درست زیر مجسمه پسر زرّین ( تیشتر ) قرار دارد! >>> نشانه ورجاوند ( مقدس ) بودن این عدد ها در ایران: سه پاس ( سِپاس ) : پندار نیک ( هومَت ) ، گفتار نیک ( هوخت ) ، کردار نیک ( هورِشت ) و سیزده ماه شدن سال پس از 120 سال در گاهشماری ایران باستان!
این اتاق گنبد دار، همانند اتاق قربانی ساخته شده است که اگر کسی رو به بالا ( رو به گنبد ) حرف بزند، صدایَش تغییر می کند >>> نشانه رستاخیز و بازتاب کردار اوست!
در زیرِ اتاق گنبد دار، اتاق برکه ستاره سیاه قرار دارد که ستاره ای هشت پر بر روی مرمرهای رگه دار کشیده ( حک ) شده است >>> نشانه ستاره هشت پر آناهیتا که فرشته نگهبان آب هاست!
مجسمه" اِروس" در میدانی، در نزدیکی سیرکِ پیکادیلی لندن قرار دارد >>> نشانه ایزد تیشتر!
در سَن پِتِرزبورگ ( سَنت پیتِرزبورگ ) روسیه، در موزه هِرمیتاژ ( آرمیتاژ: واژه فرانسوی - بلند پایه، بزرگوار، فرازمند و. . . ) که دارای پنج ساختمان است!
در ساختمان چهارم موزه ( تئاتر آرمیتاژ ) و همچنین کتابخانه کنگره آمریکا: مجسمه هایی از اساطیر وجود دارد >>> نمونه اساطیری از ایران، از جمله: آناهیتا، میترا، تیشتر و. . . است!
فرشته ( ایزدبانو ) دادگستر یا عدالت ( در دادگاه های: ایران، آمریکا، آلمان، ژاپن، استرالیا، جمهوری چِک، بنگلادش و. . . وجود دارد ) ؛ که چشم بندی بر چشم، شمشیری رو به پایین در دست چپ و ترازویی در دست راست >>> همان فرشته دادگر رَشن ( رَشنو ) است!
چشم بند نماد بی طرفی و جانبداری نکردن از کسی، شمشیر نماد پاداَفره ( مجازات ) و ترازو نماد فرنودها ( دلیل ها ) و گواهی های راست و درست و ارزشمند دادگاه
در "دیوان" عالی آمریکا در ( واشِنگتُن یا واشینگتُن دی. سی ) :
دو مجسمه مرد و زن نشسته وجود دارد:
مرد: شمشیر و کتابی در دست که بر روی کتاب آن نوشته است: مجموعه قوانین، نظام حقوقی"LEX"
زن: مادری در دست دارد که نشان از بنیادین و ریشه ای بودن دادیک ها ( قانون ها ) برای انسانیت است >>> این مرد و زن، همان آدم و حوّا ( مَشی و مَشیانه ) هستند!
مجسمه زنی با تاج، بر سَردَر دیوان عالی قرار دارد و در کنار آن مردمی هستند که برای او پیشکشی می آورند >>> همان فرشته مِهر ( میترا ) ؛ که نماد آزادی بشر از دست بدی هاست و مردمی که برای او پیشکشی می آورند
( ( البته در نخست مجسمه بودا، بر سَردَر آن قرار داشت و پس از مدتی آن مجسمه برداشته شد و به جای آن مجسمه مهر ( میترا ) را قرار دادند! ) )
ستون های آن به شکل گل نیلوفر و بر روی سَردَر آن هلال ماه نشسته و درون هلال ماه نشسته، ستاره پنج پر قرار دارد >>> همان گل نیلوفر و گیاه بَرسَم و ستاره پنج پر آناهیتا می باشد!
توجه: بهتر است آن را با "دادگاه" عالی نیویورک آمریکا در واژه " آناهیتا" دستخوشِ واکاوی قرار دهید و همچنین بهتر است این هایی که گفتم را با فَرتورهایشان ( عکس هایشان ) نگاه کنید!
افزون بر سرچشمه هایی که در واژه " نوروز " نوشتم، از برخی سرچشمه های دیگر هم کمک گرفتم:
دانشنامه اساطیر جهان: رِکس وارنِر - برگرداننده:دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق
اسطوره، بنیانِ نمادین: دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق
از اسطوره تا تاریخ: دکتر مهرداد بهار
فرهنگ الفبایی - موضوعی اساطیر ایران باستان: ملیحه کرباسیان
تاریخ باستانی ایران: ریچارد نِلسون فِرای - برگرداننده: مسعود رجب نیا
فرهنگ اساطیری ایران: دکتر خسرو قلی زاده
اوستا ( دانشنامه ایران باستان ) : احمد نوری ( آریاچِهر )
اسطوره شناسی ایزدان ایرانی: دکتر شروین وکیلی
تاریخ و اساطیر تطبیقی ایران باستان: استاد جواد منفرد کَهلان
اسطوره شناسی یونان و روم ( خدایگان، الهِگان، قهرمانان و هیولاها از آرِس تا زِئوس ) : لِسلی بولتون - برگرداننده: آرمان صالحی
نشانه شناسی کُهَن الگو ها در هنر ایران باستان: دکتر صدر الدین طاهری
ایران باستان: دکتر یعقوب آژند
چند نمونه از متن نوشته های فارسی باستان ( با شرح لغات ) : دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
زبان شناخت: دکتر محمود جعفری دِهَقی
مَزدَیَسنا و ادب پارسی: نوشته: دکتر محمّد معین - به کوشش: دکتر مَهدُخت معین ( دختر استاد معین )
دانشنامه ی مَزدَیَسنا ( واژه نامه توضیحی آیین زرتشت ) : دکتر جهانگیر اُوشیدَری
زرتشت ( مَزدَیَسنا و حکومت ) : مهندس جلال الدین آشتیانی
زمان ادواری در مَزدَیَسنا و عرفان اسماعیلیه: هانری کُربین - برگرداننده: دکتر انشالله رحمتی
وَندیداد ( مجموعه قوانین زرتشت ) : جِیمز دارمِستِتِر - برگرداننده: دکتر موسی جوان
مُغان وَندیداد: استاد هاشم رَضی
وَندیداد: استاد ابراهیم پور داوود
بُندَهِش: فَرَنبَغ دادِگی - برگرداننده: دکتر مهرداد بهار
بُندَهِش هندی ( متنی به زبان پارسی میانه: پهلوی ساسانی ) : فَرَنبَغ دادِگی - ویراستار و برگرداننده: رقیه بهزادی
گزیده های زادِسپَرَم: زادِسپَرَم گُشن جَم - برگرداننده: دکتر محمدتقی راشد محصل
واژنامه گزیده های زادِسپَرَم: زادِسپَرَم گُشن جَم - برگرداننده: دکتر مهرداد بهار
وَزیدگی های زادِسپَرَم: دکتر محمدتقی راشد محصل و همچنین مهدیه خاندانی
فرجام نافرجامی ها: محمود کویر
تکامل انسان: بِرنارد وُود - برگرداننده: فرهاد رضایی
فرگشت انسان: دکتر شروین وکیلی
راز آفرینش انسان: کریستیَن موریسون - برگرداننده: محمد سعیدی
آفرینش انسان: علامه محمدتقی جعفری
فلسفه خلقت انسان: دکتر عبدالله نَصری
آفرینش جهان، انسان و آغاز شهرنشینی ( تحلیلی از جریان تکامل طبیعی و اجتماعی انسان ) : دکتر یوسف فضایی
فلسفه خلقت انسان ( در قرآن و روایات ) : دکتر اسماعیل غفاری قُمی
راز آفرینش ( از آغاز خلقت تا عالم پس از مرگ ) : تقی ژاله فر
تیرما سیزه شو ( جشن تیرگان ) و اسطوره تیشتر: دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق
پایش و نیایش آب در اساطیر ایران: دکتر محمود جعفری دِهَقی
تیشتر یَشت: دکتر زُهره زَرّشناس و دکتر فرزانه گُشتاسب
افسانه باران در ایران: مَهدُخت کشکولی
افسانه باران یا باران خواهی در ایران: حمیدرضا خزاعی
ایران از آغاز تا اسلام: رومَن گیرشمَن - برگرداننده: دکتر محمد معین
ایران در زمان ساسانیان: پروفسور آرتور کریستین سِن - برگرداننده: رشید یاسمی
ایران در آستانه سقوط ساسانیان: آ. ای. کولسِنیکُف - برگرداننده: محمد رفیق یَحیایی
تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان: تئودور نولدِکه - برگرداننده: دکتر عباس زریاب خویی
ساسانیان: وَستا سرخوش کُرتیس، سارا اِستوارت - برگرداننده: کاظم فیروزمند
تمدن ایران ساسانی: وِلادیمیر گریگوریویچ لوکونین - برگرداننده: عنایت الله رضا
تاریخ و فرهنگ ایران ( در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی ) : دکتر محمد محمدی ملایری
تاریخ ایران بعد از اسلام: استاد عبدالحسین زرّین کوب
تاریخ تمدن ایران ساسانی: استاد سعید نفیسی
شاهنشاهی ساسانیان ( سیاست فرهنگ و تمدن ایران عصر ساسانی ) : مریم نژاد اکبری مهربان
شاهنشاهی ساسانی: تورج دریایی - برگرداننده: مرتضی ثاقب فر
دو قرن سکوت: استاد عبدالحسین زرّین کوب
سقوط ساسانیان ( فاتحان خارجی، مقاومت داخلی و تصویر پایان جهان ) : تورج دریایی - برگرداننده زیر نظر دکتر روزبه زرّین کوب: منصوره ( نظام مافی ) اتحادیه و فرحناز امیرخانی
کاش خودمان هم، از فرهنگمان بهره بریم و برای سرافرازی و سربلندی ایران کوشش کنیم!
جشن هالُووین ( Halloween: شب عید، شب مقدس ) و وابستگی های آن با نبرد های اساطیری و چهارشنبه سوری:
این جشن از مهاجران ایرلندی ( سرزمین آریایی ها ) و اسکاتلندی ( سرزمین اسکات ها و نامی از سِلت ها، که به نام گائل ( گال ) مشهور بودند ) برگرفته شده است!
سِلت: قومی از هند و اروپا - گونه ای دیگر از نژاد سَکاها می باشند!
این جشن سه شبانه روز ( از 9 تا 11 آبان ماه ) به درازا می کشد و با لباس ها و چهره های ترسناک و افسانه ای انجام می شود و در خیابان ها و. . . به جشن و سُرور می پردازند >>> همان نبرد سه روزه تیشتر یا اساطیر ( از 9 تا 11 آبان ماه ) در برابر اهریمنان است که اهریمنان بر روی زمین می آیند و چهره های ترسناک و اسطوره ای هم، نشان دهنده ی دیوهای اهریمنی و اساطیری است و در این روز تیشتر و یارانش پیروز می شوند و باران تا نوروز می بارد!
در این جشن کدوی تنبلی ( کدوی حلوایی ) را به شکل ترسناکی کنده کاری می کنند و چراغ یا شمعی درون آن قرار می دهند که همانند فانوس است >>>
کدوی تنبل ( کدوی حلوایی ) که به شکل ترسناکی است؛ همان دیو تاثرا می باشد که مهر ( میترا ) سر آن را از بدنش جدا می کند و بخشی از نیروی آن را می گیرد و برای پیشکشی به آناهیتا می دهد، برای همین هم هست که فانوس ( مشعل، چراغ ) نشان ویژه همسر ( نامزد، پوشیده ) در گام چهارِ مهرپرستی ( میتراییسم ) است و وابسته به ناهید ( زهره ) می باشد!
( ( نگاهی به واژه آناهیتا بیَندازید! ) )
خوردن کیک ( پَن کیک ) روح و فوت کردن شمع آن در جشن هالووین >>> همان کیک تولد آناهیتا در جشن زایش ( 10 آبان ) اوست تا نیروی آن ها اهورایی شود و آرزوهای اهریمنی نابود گردد!
در این جشن به آتش بازی، قاشق زنی، فالگیری، دور آتش جمع شدن ( دورِهَمی! ) ، شب زنده داری می پردازند و در صبح آن به کلیسا ها و دیدار مردگان خود می روند >>> همان آیین هایی است که در چهارشنبه سوری برگزار می شود!
( ( نگاهی به واژه چهارشنبه سوری بیَندازید! ) )
به گوش باشین:
جشن "هالووین": از 9 تا 11 آبان ماه - پیشینه کهن دارد ( 500000 سال پیش پدید آمده است ) - برای پیروزی فرشتگان اهورامزدا بر دیوهای اهریمنی - دارای چهره ها و لباس های ترسناک و اسطوره ای که ریشه ایرانی ( آریایی ) دارد - بیشتر آیین هایش همان است که نوشتم!
جشن "بالماسکه": زمانِ مشخصی ندارد - پیشینه کهن ندارد ( در قرن 13 میلادی پدید آمده است ) - برای دورهمی ( پارتی ) گرفتن است - دارای ماسک ( نقاب، صورتک ) است که ریشه ی فراماسونی و اشرافی گری دارد - بیشتر آیین های آن به رقص و روابط جنسی و. . . وابسته است!
( ( پس این دو جشن باهم فرق دارند! ) )
چکیده ای از برخی جشن های هندی که به شکل هالووین برگزار می گردد:
1. دیوالی: در میانه آبان ماه برگزار می گردد -
در این جشن 5 روزه؛ مردم هند، خانه هایشان را با فانوس های سفالی و شمع ها می آرایند و به آتش بازی و پرستیدن الهه لاکشمی ( ایزد خوشبختی و کامیابی یا ایزد وِرَهرام! ) سرگرم می شوند و به شادی و خوشی می پردازند!
2. دورگا پوجا: در میانه آبان ماه برگزار می شود و به نوعی جشن مادر ( روز زن ) هم هست!
این جشن بخاطرِ پیروزی ایزد دورگا پوجا بر دیو ماهیساسورا در 4 روز برگزار می شود که روز پیروزی خوبی بر بدی است و همانند هالووین در خیابان ها به جشن می پردازند و مجسمه یا عروسک ایزد خود را در آب می شویند و در پایان هم، زنان همسر دار، چهره های خود را با رنگ قرمز نقاشی و برای همدیگر آرزوی خوشبختی می کنند!

برخی ها فرزان ( فلسفه ) آب ریختن پشت رهسپار ( مسافر ) را به هُرمُزان ( فرمانروای خوزستان در زمان ساسانیان ) نسبت می دهند!
در اینجا چکیده ای از داستانِ جنگ ایرانیان و تازیان را می آورم تا خودتان داوری کنید:
پس از درگذشت پیامبر اکرم ( ص ) در سال 632 میلادی؛ در زمانی که حضرت علی ( ع ) ، سرگرمِ کفن و دفن و انجام مراسم خاکسپاری پیامبر ( ص ) بود!
اَبوبَکر که از سرمایه داران اعراب و با نفوذ بود، با عُمَر کنکاش ( مشورت ) کرد که یکی از این دو خلیفه مسلمانان شود
سپس عمر گفت: تو سزاوارتر از من هستی و پس از آن خودشان دوختند و بریدند، بدون این که سفارش پیامبر ( ص ) را انجام داده باشند!
ابوبکر خلیفه اول مسلمانان شد:
او به همانند عمر، میل به کشور گشایی و خونریزی داشت!
( ( حضرت محمد ( ص ) جنگ های ارتداد را بنیان نهاد: یعنی کشورها و قبیله های عربی که مسلمان نبودند را می گرفت و آن ها را مسلمان می کرد و بین آن ها صلح و آشتی برقرار می کرد ) )
ابوبکر به جنگ های ارتداد پایان داد و جنگ با ایران از آن زمان شروع گشت ( از سال 633 میلادی ) ولی ابوبکر پس از جنگ های پی در پی با ایرانیان، در همین زمان بیماری سختی گرفت و از پای درآمد!
عمر خلیفه دوم مسلمانان شد ( از سال 634 تا 644 میلادی ) :
پس از این که تازیان ( اعراب ) به ایران لشگر کشی کردند؛ رستم فَرُخزاد ( فرمانروای خراسان ) ، به همراه کشاورزان و مردم ایران در جنگ پَل ( جنگ سرحد، خطّه و. . . ) ولی به جنگ پُل ( بخاطر پُلی که با قایق ها ساختند ) شناخته شده است و در نزدیکی فُرات، لشگر اعراب را شکست دادند و اعراب را وادار به پا پس کشیدن کردند!
تا این که سَعد؛ پسر ابی وَقاص، به دستور عمر، وظیفه یافت به جنگ با رستم فرخزاد بپردازد و چون به خوبی می دانست که از پَسِ ایرانیان بر نمی آید، با پول های هَِنگُفتی سی هزار سرباز از جاهای گوناگون گرد آورد!
او همچنین چون دید، نمی تواند بر لشگر ایران پیروز شود؛ با وعده های سَرِ خَرمَنی همچون: پول، زمین، فرمانروایی بر سرزمین ها و. . . توانست چهار هزار سرباز ایرانی را هم بفریبد و آن سربازان را همچون ستون پنجم ( نفوذی ) در لشگر ایرانیان جای دهد!
رستم فرخزاد توانست تا شام پیش بیاید و چون شب فرا رسید، به سربازان ایرانی خود رُخصتِ آرامیدن ( استراحت ) داد:
تازیان و ستون پنجم از این فرصت بدست آمده، بهره بردند و فرماندهان ایرانی ( از جمله: رستم فرخزاد ) را در شب و در همان چادرهایشان کشتند!
( ( ولی فردوسی خردمند، باور داشت که رستم فرخزاد در نبرد با تازیان و در جنگ قادسیه کشته شده است! ) )
پس از کشته شدن آنان؛ ایرانیان روحیه خود را از دست دادند و در جنگ قادسیه شکست خوردند و به قلعه ای در سَلاسَل ( نزدیک شهر شوشتر ) پناه بردند!
تازیان ( اعراب ) دور تا دور قلعه سَلاسَل را گرفتند!
سپس گفتند اگر خود را تسلیم کنید، شما را نمی کشیم و در امان هستید!
هُرمُزان به خیال این که علی ابن ابی طالب فرمانده تازیان هست، به این شکست گردن نهاد ( تسلیم شد ) ولی ابوموسی اشعری ( فرمانروای بصره ) دستور داد:
همه ی 900 نفر سربازانی را که گرفته ( اسیر کرده ) بود را گردن بزنند و بیشتر مردمی که نافرمانی می کردند هم بکشند!

پس از آن که تازی ها وارد مدینه شدند؛ برای این که مردم آن شهر بفهمند چه فرمانده ای را شکست دادند، جامه ( لباس ) و کلاه جواهر نشانِ ( تاج ) هُرمُزان را به او پوشاندند و به پیش خلیفه بردند!
هُرمُزان پرسید: پس آن خلیفه ناجوانمرد علی کجاست؟
با ریشخند گفتند: علی خانه نشین شده، اکنون خلیفه عمر است!
هُرمُزان همان جا، جا خورد ولی عمر دستور داد که امام علی ( ع ) را بیاورند تا به خیالِ خودش، هُرمُزان آن را سرزنش کند و از چشم مردم بیَندازد!
تا هنگامی که علی ( ع ) بیاید؛ عمر با هُرمُزان گفتگو کرد و در یکی از گفته هایش گفت:
" به راستی بخت از شما ایرانیان برگشته بود وگرنه پیروزی ما بر شما با خرد و اندیشه ( ما ) ناسازگار و دست نیافتنی بود! "
( ( چندی از فَرنودهای ( دلیل های ) شکست ایران از تازیان ( اعراب ) : جنگ های 25 ساله با رومیان و یونانیان - هرج و مرج و آشفتگی پس از کشته شدن خسرو پرویز در جنگ با رومیان و انتخاب یزدگرد سوم - گسترش فرقه ها و دین های ناسازگار با مَزدَیَسنا ( پرستش خدای یگانه ) و همخوانی اندیشه های حضرت محمد ( ص ) با اندیشه های سِپَنتمان زرتشت و همگونی ( شباهت ) آیه های قرآن با گات های اوستا! ( یادآوری: همه ی پیامبران آورنده یک دین بودند و تنها در برخی قانون ها ناهمسان هستند! ) - سامانه مالیاتی ناکارآمد و فساد در دستگاه های دولتی، اختلاس، پولشویی، رانت ( زد و بند پولی ) و. . . - گرفتن بیماری طاعون از امپراتوری روم شرقی - نمک نشناسی ( خیانت ) و میهن فروشیِ برخی ایران نَماها به کشور و مردم و. . . ) )
پس از ورود امام علی ( ع ) : هُرمُزان او را ستایش کرد؛ که این کار خشم عمر را برانگیخت و دستور داد که گردن او را بزنند ولی در همین زمان حضرت علی ( ع ) به او فرمود که آخرین خواسته ای که داری چیست؟
او درخواست آب کرد ولی در آشامیدن آب درنگ کرد؛ عمر گفت پس چرا نمی نوشی؟
چون آدم زیرکی ( رِندی ) بود، پاسخ داد: می ترسم هنگامی که آب می خورم، مرا بُکشی!
عمر گفت: تا هنگامی که آب نخوری، تو را نمی کشم
هُرمُزان از این فرصت بدست آمده بهره برد و آب را بر زمین ریخت تا عمر را در کار انجام شده قرار دهد!
سپس حضرت علی ( ع ) که خود حافظ قرآن بود، آیه های عهد و پیمان را برای مردم خواند؛ که یکی از آن ها این بود:
" ای کسانی که ایمان آوردید، به عهد و پیمان خود وفادار باشید "
هُرمُزان آزاد شد و از آن به بعد پیرو حضرت علی ( ع ) شد ولی چندی نپایید که ( عمر ) توسط "پیروز نهاوندی" که نجارِ آبدیده شهر نهاوند بود و فرزندی به نام مروارید داشت ( برای همین هم به او لقب ابولؤلؤ دادند! ) کشته شد!
پیروز نهاوندی، که به همراه دیگر ایرانیان اسیر شده بود، به جبران کُشته شدن ایرانیان، نقشه ای به همراه آنان می کِشد:
به بهانه ی این که دربار عمر را بازسازی کند؛ با زیرکی درون دربار می شود و عمر را می کُشد و به کاشان می گریزد!
پس از آن عثمان خلیفه سوم مسلمانان شد ( از سال 644 تا 656 میلادی ) :
پسر عمر ( عبیدالله بن عمر ) ، به بهانه این که هُرمُزان و جَفینه ( دوست ایرانیش ) را بارها با پیروز نهاوندی دیده بود، به خانه خود فراخواند و همان جا هر دوی آن ها را کُشت!
این کار او، خشم ایرانیان را برانگیخت و امام علی ( ع ) و دیگر ایرانیان به شدت به عثمان واخواست ( اعتراض ) کردند و خواستار دادرسی ( محاکمه ) او شدند ولی عثمان نپذیرفت!
سپس امام علی ( ع ) فرمود: به خدا قسم، روزی خداوند؛ تقاص مرگ به ناحق هُرمُزان و جَفینه را از پسر عمر می گیرد!
سرانجام پس از به خلافت رسیدن حضرت علی ( ع ) ( از سال 656 تا 660 میلادی یا چهار سال و نُه ماه ) :
پسر عمر به معاویه پناه برد و درجنگ صَفّین:
پسر عمر در کنار معاویه جنگید و توسط امام علی ( ع ) و یارانش کشته شد!
( ( شایسته است نگاهی هم به سرچشمه ها و داستان های جنگ های ایرانیان و تازیان بیَندازید! ) )
پس از آن حَجاج بن یوسف ثَقَفی خلیفه پنجم شد ( از سال 661 تا 714 میلادی ) : حجاج دشمنی دیرینه ای با ایرانیان و شیعیان داشت، که یکی از پیشگویی های حضرت علی ( ع ) رخ داد و حجاج در دوره ی فرمانروایش 120 هزار ایرانی و شیعه را کشت و به همین سبب خشم ایرانیان و شیعیان را برانگیخت!
تا این که ایرانیان کم کم توسط قیام مُختار ( در سال 800 میلادی ) ؛ نیرومند شدند و پس از کشته شدن مُختار ثَقَفی ( اَبو اِسحاق ) ، قیامی دیگر در خراسان راه انداختند و برانگیزنده ( باعث ) این شد که ابومسلم به کمک پیروان حضرت علی ( ع ) و مختار، نهضت شُعوبیه را بنیان نَهَد ( پرچم آن ها سیاه بوده است! )
و توانستند پس از 188 سال ( 633 تا821 ) فرمانروایی تازیان ( اعراب ) ؛ از تازیان تاوان بگیرند و آن ها را بیرون برانند و بیشتر ایران را از چنگ آن ها، آزاد کنند و سلسله عباسیان را سرنگون و سلسله طاهریان را پایه گذاری کنند!
پس از آن هم یعقوب لَیث صفاری ( رادمان پور ماهک ) ، سلسله صفاریان را بنیان نهاد و به پاسداشت زبان پارسی و فرهنگ های آن پرداخت و فرمانرواییِ ایران را دوباره گسترش داد!
( ( گرچه در لا به لای این ها هم، به پا خواسته های ( قیام های ) دیگری شکل گرفته است؛ پس برای آگاهی بیشتر، خودتان هم سلسله های ایران را به خوبی بخوانید! ) )
پدید آمدن زورخانه ( ورزش پهلوانی ) پس از یورش تازیان به ایران ( 655 میلادی ) :
پس از این که تازیان بخشی از ایران را گرفتند؛ایرانیان چون حق این را نداشتند که ابزار جنگی در دست بگیرند، ورزشی به نام زورخانه ساختند!
چون می خواستند که همچنان توانمندی بدنی و روحی خود را نگهدارند و پرورش دهند تا در فرصت مناسب، آن را در برابر تازیان بِکار گیرند!
ایرانیان برای راه اندازی این ورزش از حضرت علی ( ع ) و یاران او کمک گرفتند >>> برای همین هست که پهلوانان زورخانه از حضرت علی ( ع ) مَدَد می گیرند!
یکی از فرموده های حضرت علی ( ع ) درباره " التماس از خودخواهان "، که بیشتر زورخانه ها آن را سرلوحه ی کارشان قرار دادند:
التماس به " خلق " حقارت است!
اگر برآورده شود، منّت است / اگر برآورده نشود، ذلّت
التماس به " خدا " شجاعت است!
اگر برآورده شود، رحمت است / اگر برآورده نشود، حکمت
نهج البلاغه: حکمت 346 - صفحه 535
نماد آیین های این ورزش باستانی:
نگاره های سرو خمیده ( بُته جِقّه ) دار و گل نیلوفر ( به شکل خورشید ) در جامه های زورخانه ای و ستاره هشت پَر در گودی زورخانه و همچنین بستن کمربند دینی زرتشتیان ( کُشتی، کُستی ) >>> نشانه نمادهای اساطیری ایران باستان
شنا رفتن با تخته شنا ( شِنو زورخانه ای یا دَند ) و نرمش، پا زدن >>> نشانه آماده شدن برای نبرد و تاوان گرفتن از تازیان ( اعراب ) و دشمنان ایران
شیرین کاری با میل ها در بین دست و پا و کبّاده کشیدن >>> نشانه کُری خواندن و به رُخ کشیدنِ نیروی ایرانیان
مُرشِد >>> نماد رهبر و پیشوای ایرانیان
زنگ و ضَرب >>> نماد کَرنا ( شیپور ) جنگ و کوس ( طبل ) جنگ
انجام دادن آیین پابوس، هنگام وارد شدن پهلوانان به گودی زورخانه >>> نشانه ارزشمندی، والایی و ورجاوند ( مقدس ) بودن خاک سرزمین ایران
گودی زورخانه >>> نشانه میدان نبرد و "مِهرابه" های میتراییسم!
میل گرفتن >>> نشانه سلاح یا ابزار جنگی به مانند: گُرز، شمشیر، دَِشنه، سَرنیزه و. . .
سنگ گرفتن >>> نشانه سِپَر جنگی
چرخ زدن >>> نشانه کُشته شدن در راه ایران و پیشی گرفتن از دوستان در این راه وَرجاوَند ( مقدس )
آیین گُلریزان >>> نشانه بهاری و شکفته شدن انسان در دست گیری و کمک به همدیگر و همدلی ایرانیان
( ( تنها، کسانی که پهلوان زورخانه بودند؛ این رازهای زورخانه را می دانستند و به کار می بردند و تازیان تنها به شکل یک ورزش به آن نگاه می کردند! ) )
پس از آن هم پوریایِ ولی ( محمود خوارزمی، پُریار ) ؛ شاعر و پهلوان ایرانی ( برخی زادگاه او را گُرگانج، شهری در خوارزم - برخی دیگر خوی، سَلماس می دانند! ) با این ورزش در برابر مغولان ایستاد و به مبارزه فرهنگی با آن ها پرداخت تا این که پس از مرگ آن، جوانمردی این پهلوان زبانزد گشت! و مردم را برانگیخت که پیرو راه او باشند و این ورزش را در زمان صفویان ( 1501 میلادی ) گسترش دهند!
( ( شایسته است برای آگاهی کافی از چند و چون این ورزش باستانی و تبارمند ایرانی، خودتان هم دست به کار شوید و داستان پهلوانی های پوریای ولی، آداب، آیین ها و رتبه های این ورزش پهلوانی را به خوبی یاد بگیرید! ) )
تا توانی به جهان، خدمت مُحتاجان کن/به دَمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی ( پوریای ولی )
همین آغاز کار بگم: میتونستم به این داستان ها پر و بال بدم و مانند اساطیر یونان آن ها را افسانه ای و پر شاخ و برگ جلوه کنم ولی چون میخواستم، بیشتر آن ها درست و راست راسکی باشه تا چاخان پاخان، این کار را نکردم!
داستان هَماوَرد ( نبرد ) هفت ساله ی اَپوشه و دیگر دیوها با ایزدان و اساطیر ایران باستان در 500000 سال پیش ( پارینه سنگی زیرین یا کُهَن ) :
در 500000 سال پیش اهریمن به کمک دیوهایش بر زمین چیره گشت و بیشتر زمین را خشک و نابود کرد و به نبرد با فرشتگان اهورامزدا پرداخت!
اَپوشه در تابستان نیروی بیشتری داشت و به خوبی می دانست که عمو نوروز و آناهیتا، به تیشتر و یارانش گفته اند که به مبارزه با اهریمنان بپردازند!
اهریمن به کمک زبان های اهریمنی خود که دارای زخم های پلیدی ( گُجَستَکی ) بود، دسیسه ای می چیند و تیرکمان تیشتر را آلوده می سازد؛سپس تیشتر چون تازه رشد کرده بود، نیروی کافی نداشت که از این کار اهریمن آگاه شود!
( ( اصطلاح: " زخم زبان زدن" هم از اینجا آمده است! ) )
تیشتر پس از استفاده از تیرکمان خود، همه ی یارانش را آلوده می سازد که این زخم زبان که بزرگترین نیروی آن: دروغ، اَنگ زدن ( تُهمَت، بُهتان ) ، وَنا کاری ( دودوزه بازی ) و. . . است؛سبب جدایی و پراکندگی هفت سینان و دیگر اساطیر می شود و آن ها تا پایان تابستان طلسم می شوند که به تیشتر یاری نرسانند!
یادآوری: نیروی هفت سین ها، زمانی بُوَنده ( کامل ) است؛ که همه ی هفت سین ها با هم و در کنار هم باشند!
میانه های تابستان:
تیشتر در این زمان، به تنهایی در دریای فراخکرت ( کاسپین، خزر مازندران ) با اَپوشه و دیوها به نبرد می پردازد!
اَپوشه به همراه دیگر دیوها او را شکست می دهند و هنگامی که می خواهند او را نابود سازند؛ عمو نوروز، آناهیتا، مهر ( میترا ) و ایزدان باستان ( خورشید، ماه و باد ) به کمک او می آیند و با شگردهایی او را از مهلکه نجات می دهند و هزار هاثَرَه از دریای فراخکرت پا پس می کشند و دور می شوند تا در پناه باشند!
( ( هاثَرَه: در اوستا برابر با هزار متر ( یک کیلومتر ) است! ) )
آغاز مهر:
سپس تیشتر به کمک نیروهای فرازمینی و ماوراییِ عمو نوروز و آناهیتا و ایزدان باستان؛هفت سالی، به بازیابی و بازسازی خود می پردازد که در این هفت سال، ایزدان باستان با اهریمنان این نبرد را ادامه می دهند!
در هفتمین سال: تیشتر، دوباره در پاییز نیروی خود را کسب می کند و همه ی هفت سین ها و اساطیر را ندا می دهد که:
*** وای بر شما ای اساطیر و. . . ؛ اکنون زمان آن رسیده است که طلسم خود را بشکنید و با یکدیگر هم پیمان شوید که بر پادِ ( ضدِّ ) بدی ها و پَلَشتی ها گام بردارید و با آن ها به ناوَرد بپردازید و زمین و انسان ها را از آزار رسانی اهریمنان نجات دهید ***
سپس همه ی اساطیر برمی خیزند و طلسم خود را می شکنند و با تیشتر همدل و هم سنگ می شوند که به مبارزه با دیوهای اهریمنی بپردازند!
تیشتر به همراه عمو نوروز، آناهیتا، ایزدان باستان و یارانش در اول مهر با جانوران اهریمنی می جنگند؛ که این نبرد، 30 روز به درازا می کشد:
در ده روز نخست: تیشتر و همراهانش به مانند "مردانی جوان" و نیرومند، درخشان، با چشمانی نورانی و توانا و چالاک؛ در" زمین"، به مبارزه با دیوهای اهریمنی خود می پردازند
در ده روز میانی: تیشتر و همراهانش به مانند "گاوی" با شاخ های زرّین در " آسمان" به نبرد با دیوهای اهریمنی می پردازند
در ده روز پایانی: تیشتر و همراهانش در "دریاها" به مانند " اسبی" سپید و زیبا با گوش های زرّین و لِگام ( لُجام ) درخشان به نبرد با دیوهای اهریمنی می پردازند
سپس اَپوشه شکست می خورد و به همراه دیوهای اهریمنی دیگر؛ به دریای فراخکرت ( کاسپین، خزر مازندران ) ، در کوهی در زیر آب ها پنهان می شوند!
آغاز آبان:
تیشتر و همراهانش بسیار خوشحال می شوند و نیروهای آن ها افزایش می یابد و پس از چَندی ( مدّتی ) ، دوباره به سراغ دیوهای اهریمنی می روند که کلکشان را بِکنند و کارشان را یکسره بُکنند!
میانه آبان ( 9 تا 11 آبان ماه ) :
آناهیتا به دریای فراخکرت فرو می رود و جای دیوهای اهریمنی را پیدا می کند و آن ها هم که جایشان لو رفته بود، به ناگزیر دوباره به زمین می آیند و با ایزدان اهورامزدا به نبرد می پردازند
این نبرد در سه شبانه روز با دیوهای اهریمنی به درازا می کشد!
تیشتر به شکل اسبی سپید و نیرومند دیو خود را شکست می دهد و به کمک آناهیتا می رود که با اپوشه ( اسبی سیاه و بی ریخت ) در نبرد است، آن دو به کمک هم اَپوشه را شکست می دهند و دیگر ایزدان هم بازمانده ی دیوهای اهریمنی را شکست می دهند!
همچنین در این درگیری؛ مهر ( میترا ) ، گردن دیو تاثرا را می زند و بخشی از نیروی دیو تاریکی را از آن خود می کند و برای پیشکشی به آناهیتا می دهد، از آن پس آناهیتا نیرویی به نام مشعل ( چراغ یا فانوس ) را با سر دیو تاثرا بدست می آورد!
پس از آن به شادی می پردازند و برای آناهیتا جشن زایش ( 10 آبان ماه ) می گیرند و پس از آن هر کسی هدیه ای می دهد ولی میترا به همراه خورشید و ماه، هدیه ای ویژه ای از نور خداوندی ( هدیه آرزو کردن ) به آناهیتا می دهند و آناهیتا پس آرزو کردن، آن را فوت می کند تا به همه ی خواسته هایَش برسد و باد آن را در هوا پراکنده می کند تا آرزوهای اهریمنی نابود شوند!
( ( آیین شمع نهادن بر روی کیک تولد و فوت کردن آن هم از اینجا آمده است! - گرچه در اساطیر یونان هم برای ارزشمندی آرتِمیس ( ایزد ماه ) بکار می رود!
.
گام دوم مهرپرستی:
همسر ( نامزد، پوشیده ) : وابستع به ناهید ( زُهره ) - نماد: آب - نشان ویژه او مشعل و چراغ است!
یکی از آزمایش هایی که مهرپرست در این گام انجام می داد، روزه خاموش ماندن ( سکوت ) و چیزی نخوردن بود تا وفاداریش را به آیین های مهر ( میترا ) نشان دهد!
همچنین به نشانه میترا در مهرابه شمعی روشن می کرده است! ) )
در 11 آبان ماه:
تیشتر به کمک "خَر سه پا: الاغی که دارای سه پا، نُه دهان، شش چشم، دو گوش، یک شاخ دارد" آب های دریایی فراخکرد ( فراخکرت ) را به آسمان می برد و چکه های بارانی به اندازه ی یک مرد بزرگ بر دیوهای اهریمنی می باراند و همه جای زمین را با کمک آناهیتا و مهر ( میترا ) نورانی می سازد و اهریمنان را وادار می کند که پا به فرار گذاشته و بار دیگر به زیر زمین یا دیگر سیاره ها بروند!
( ( خر سه پا: نگهبان درخت گاوکَرِن"گَئوکَرِن: گاو کرانه یا گاو شاخ دار - درختی شفا بخش که شیره گیاه هوم ( یونانی: آمبروزیا! ) آن دارای اِکسیر جاودانگی است"
و همچنین هنگامی که خر سه پا در دریا پیشاب می ریزد >>> دریا پاکیزه می شود و جانوران اهریمنی را نابود می کند ) )
این باران از 11 آبان ماه تا روز نوروز، به کوب ( پی در پی، پشت سر هم، رگباری ) می بارد تا هیچ جانورِ اهریمنی دیگر بر روی زمین به جا نماند!
( ( برای همین هست که در آبان ماه و نوروز جشنی با آب برگزار می کنند و در شاهنامه به آن: جشن "کژین" می گویند!
زیرا پس از هفت سال کمیابی و خشکسالی در هشتمین سال، دوباره همه چیز، به روال طبیعی خود بازگشت ) )
اسفند ماه:
تیشتر تخم های گیاهانی که به دست اَیوداد ( گاو یکتا آفریده که بعدها روح و توانایی آن به ایزد گوش داده شد، نگاهی به واژه یلدا شود! ) رشد کرده بود و با کمک چَمروش ( هامو تَخمه ) هم دانه های آن را از روی زمین گردآوری می کند و بر آسمان می برد و سپس به کمک تیشتر بر روی همه ی زمین می باراند
( ( درخت " زندگانی" ویسپوبیش به همراه درخت "جاودانه" گاوکَرِن ( گَئوکَرِن ) در دریایِ اسطوره ای به نام فَراخکَرت ( وُئوروکَشَه، Vourukasha ) در کنار کوه البرز قرار دارد هر چند در برخی بُن مایه ها آن را به کاسپین ( خزر مازندران ) وابسته می دانند!
همچنین، پرنده اسطوره ای ( هُما، چَمروش ) به مانند سیمرغ ( آمروش ) ، در البرز کوه ( اوستایی:هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: کوه بزرگ و با شکوه ) خانه ( آشیانه ) دارد! ) )
.
به کمک سِپَندارمَذ و سیمرغ ( سیرنگ، آمروش ) ، درختی اساطیری به نام:
ویسپوبیش ( vīspō - bīš، وِن جَد بیش یا ضدّ گزند یا دور کننده اندوه و بیماری، درمانگر همه دردها ) یا هَرویسپ ( هَروِسپ ) تُخمَگ یا همه تُخمه ها ( دانه ها ) می روید!
سیمرغ ( آمروش ) هر بار که بر روی تخمه ها می نشیند، درخت ویسپوبیش ( هُماک پزشک یا هرویسپ تخمه ) می روید و هر بار که بروی درخت می نشیند شاخه ها و دانه های آن بر روی زمین می نشیند و دوباره دانه های آن را چَمروش به آسمان می برد
( ( ویسپ ( ویسپو ) : همه، تمام، کامل
بیش: در اوستا: بَئیشَ ( baēša ) -
آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان، انگره! -
بیماری، درد و رنج، آزار و اذیت، سختی و گرفتاری
معنی: درمانگر همه دردها و بیماری ها، درواخ دهنده همه سختی ها و گرفتاری ها، بهبودی همه آسیب ها و زخم ها ) )
.
همچنین اهریمن خَرَفَستران را برای نابودی درخت زندگی ( ویسپوبیش ) گُسیل می کند، سپس آناهیتا به کمک اهورامزدا برای هَمِستاری ( مقابله ) با آن، کَرماهی ( ماهی جنگی و نیرومند ) را می آفریند
مینوی خرد، فَرگرد ( فصل ) 61، بند30:
u - š kar - māhīg pērāmōn hamē wardēd u - š wak ud abārīg xrafstar az - iš abāz hamē dārēd
معنی: و "کَرماهی" پیوسته پیرامونش[درخت زندگی یا ویسپوبیش] می گردد و وزغ و حیوانات موذی دیگر را از آن باز می دارد.
( ( برای همین روز 15 تا 22 اسفند، هفته درختکاری و منابع طبیعی است!
برای همین هست در سفره هفت سین ماهی می گذاریم تا نگهبان زندگی مان باشد! ) )

آغاز فروردین:
در هشتمین سال، بار دیگر عمو نوروز و آناهیتا نوروز را جشن می گیرند و برای آن سالگرد برگزار و از تیشتر و دیگر ایزدان قدردانی می کنند:
*** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشتَر را؛ آنگاه که سالِ مردمان به زودی به سر می آید -
فرمانروایان خردمند و جانورانِ آزادی که در کوهساران به سر می برند و درندگان بیابان نورد، چشم به راه بردمیدن او هستند -
او که پس از بردمیدنش، سالی خوش یا سالی بد برای کشور آورد -
آیا سرزمین های ایرانی از سالی خوش بهرِمند خواهند شد؟
آری او سَروَر ایزدانِ نگهبانانِ اهورامزداست و به یاری او ما بر اهریمنان به پیروزی رسیدیم! ***
این یَشت اشاره به هفت سال نبرد تیشتر و کلیدی بودن نبردهای آن در پیروزی فرشتگان اهورامزدا بر دیوهای اهریمنی و به گونه ای قدردانی از تلاش های اوست!
سیزدهم فروردین: اما اهریمن بار دیگر بختش را می آزماید و زخم زبانش را که بزرگترین آن "دروغ" است در روز سیزدهم فروردین ماه که روز تیر هم بود، برای برخورد به تیرکمان تیشتر از زیر زمین پرتاب می کند ولی از آنجا که نیروی ایزدان اهورامزدا فُزونی یافته بود؛ به آن ها هیچ هنایشی ( اثری ) نمی گذارد و در آن روز یاران اهریمن شکست جانانه ای می خورند و همه ی آب های سرزمین ایران و جهان از دست اهریمنان رهایی می یابد و آب ها به مانند پیش در دست آناهیتا قرار می گیرد!
( ( اصطلاح: "دروغ سیزده" هم از اینجا آمده است! ) )
تیشتر پس از این رُخداد، آناهیتا را در آغوش می گیرد و برای پیشکشی و رَهاوَرد >>> نیروی آب ها را دوباره در اختیار آناهیتا قرار می دهد!
و آن دو به کمک دیگر ایزدان، زمین را بار دیگر سرسبز و شاداب می کنند
( ( برای همین هست که در سیزدهم فروردین ماه، سبزه هایمان را به آب می سپاریم یا به گیاهان و درختان آب می دهیم! ) )
آناهیتا هم نیروی آرزو و چیزی خواستن از اهورامزدا ( که هدیه ویژه میترا، خورشید و ماه بود ) را به او می دهد!
سپس همه ی ایزدان در پایان روز سیزدهم؛ با گره زدن سبزه ( که نمادی از نیرویِ آرزو برآورده کردن تیشتر است! ) ، توانِ نوشه ای ( جاودانه ای ) را آرزو می کنند تا در هنگام فَرَشگرد ( رستاخیز ) نیروی کافی ای داشته باشند که به مبارزه با نیروهای اهریمنی بپردازند!
به خواست اهورامزدا، همه ی گره های سبزه ها گشوده می شود!
( ( اصطلاح: " گره از کار کسی باز کردن، حلال مشکلات، مشکل گشا بودن" و. . . هم از اینجا آمده است! ) )
و نیروی همه فرشتگان اهورامزدا که نگهبانان انسان ها در زمین هستند؛ اهورایی و نوشِ جان ( جاودانه ) می شود!
( ( اصطلاح: " نوشِ جان" هم از اینجا آمده است! ) )
سپس ایزدان باستان در کنار عمو نوروز و آناهیتا می مانند!
( ( ایزدان باستان: مهر ( میترا ) ، خورشید، ماه، باد ) )
دیگر ایزدان هم، برای کارهایی که به آن ها سپرده شده بود از ایزدان باستان جدا می شوند و به نبرد با دیوهای خود می پردازند!
آناهیتا برای بدرقه ( پَسواز ) آن ها، نیروی اهورامزدایی خود را که در آب نهفته شده بود ( برای آگاه شدن از نیروی آب ها نگاهی به واژه آناهیتا بیَندازید! ) ، به همراه گل نیلوفر که نمادی از چشم نخوردن و زایش فرشته روشنایی مهر ( میترا ) است؛ به پشتِ سرِ آن ها می ریزد، که نمادی از پشت و پناه و حامی بودن آناهیتا از آن هاست تا چشم نخورند و به سلامتی و کامیابی به رسالت خویش رسیدگی کنند و دوباره در نوروز گردهم بیایند ( نگاهی به واژه عمو نوروز بیَندازید! ) تا نیروی آن ها بازسازی شود تا بتوانند بار دیگر از زمین و انسان ها جانپاسی کنند!
( ( اصطلاح: " آب روشناییست " و آیین پشت مسافر آب ریختن >>> از آبی که آناهیتا به همراه گل نیلوفر؛ به پشت ایزدان اهورامزدا ریخت، آمده است تا پشتیبان آنان باشد و همچنین گل نیلوفر، نماد چشم نخوردن، تندرستی و کامیابی و زایش فرشته نور و روشنایی: مهر ( میترا ) هست! ) )
سپس این ایزدان بر روی " تخته ای از درخت ویسپوبیش" که به دست باران های تیشتر سبز شده و به کمک سِپَندارمَذ روییده شده بود، سوار می شوند و تیشتر که نیروی آرزو برآورده کردن را داشت؛ ضربه ای به تخته می زند و خواست اهورامزدایی آناهیتا که با آب و گل نیلوفر هست را برآورده می سازد و همگی رهسپار کارهایی که به آن ها سپرده شده بود می شوند!
( ( اصطلاح "بزنم به تخته یا بزن به تخته چشم نخوری" از اینجا آمده است! >>> یعنی می زنیم به تخته تا آرزوی چشم نخوردن ما برآورده شود! ) )
این روند که هر ساله اساطیر در نوروز گرد هم می آیند؛ تا به هنگام رخ نمودن ( ظهور ) هوشیدرماه ( حضرت مهدی موعود"عج" ) به درازا می کشد تا این که در کنار آن بزرگوار قرار می گیرند و او را تا فرشگرد ( رستاخیز ) همراهی می کنند!
( ( توجه: این فرشتگان یا نگهبانان زمین و انسان ها، که همه ی نام های آنان در واژه "نوروز" نوشته شده است ( به همراه عمو نوروز و آناهیتا ) ؛همان فرشتگانی هستند که کارهای انسان را می بینند و نگارش می کنند و به همراه پیامبران، پیشوایان ( امامان ) و اندام های بدن، در روز فَرَشگرد ( رستاخیز ) ، گواهانِ آن روز به شمار می آیند! ) )
آیا کیومرث همان میترا است - گره زدن سبزی وابستگی به مَشی و مَشیانه دارد؟
در اوستا آری - خیر
گونه های دیگر کیومرث: گیومرث - اوستایی: گیومَرَتَن - فارسی میانه ( پهلوی ) : گیومَرت ( گیومَرد )
کیومرث: از نظر زرتشتیان >>> نخستین انسان!
در شاهنامه فردوسی >>> نخستین پادشاه پیشدادی و فرمانروای جهان
کیومرث و مهر ( میترا ) ، هر دو به معنیِ: شکست ناپذیر و فنا ناپذیر است!
پس منظور از کیومرث در اوستا >>> همان مهر ( میترا ) می باشد؛ که از نطفه او جانوران اهوراییِ مَشی و مَشیانه ( آدم و حوّای میترایی - زرتشتی ) به شکل دو شاخه ریواس آفریده شدند و همچنین در داستان مهر ( میترا ) از نطفه گاو زاییده شدند!
پس گره زدن سبزه در سیزدهم فروردین ماه وابستگی به مَشی و مَشیانه ندارد و این اسطوره در زمان میترا به دنیا آمده است ( نگاهی به واژه یلدا بیَندازید! )
( ( مهرگیاه: گیاهی است که ریشه آن بسیار شبیه آدمیزاد هست!
به این فرنود نام این گیاه شده است که مَشی و مَشیانه به مِهر ( میترا ) وابسته و از گیاهی پدید آمده است! ) )
پیشنهاد می کنم این بخش را به همراه واژه "عمو نوروز یا نوروز" بخوانید!
نام بیشتر دیوهای اهریمنی ( اَنگره مینو: تاریک کننده بهشت - روح و روان ویرانگر و تخریب کننده ) و دشمنان ایزدان اهورامزدا ( سِپَنتا مینو: روشنگر بهشت - روح و روان آبادگر و افزایش بخش ) در کتاب اوستا، وَندیداد ( آیین ضد دیوان ) و مَزدَیَسنا ( پرستنده اهورامزدا، ستایش خدای یگانه ) :
هشدار: ممکن است؛هر کدام از ایزدان اهورامزدا دارای چند دیو باشند: مانند: عمو نوروز، آناهیتا، تیشتر، خرداد، سپندارمذ، اردیبهشت، باد و. . .
دیوهای ایزدان باستان:
اَشکَهانی ( اَشگَهانیَه، اَژگَهَن ) : دیو تنبلی و سستی - بی حوصلگی و حال نداشتن >>> دشمن عمو نوروز ( زَروان، زُوروان - در شاهنامه: زال )
زَرمان ( زَئوروان ) : دیو پیری و فرسودگی، ناتوانی و درماندگی - دیو بدبویی و چرکینی ( کثیفی ) بدن >>> دشمن عمو نوروز ( زَروان، زُوروان - در شاهنامه: زال )
( ( با این همه زال ( دَستان ) ، یکی از اسطوره ها و پهلوانان ایرانی به شمار می رود و در زابل زندگی می کرده است!
ولی بخاطر این که در روز زایِشَش ( تولدَش ) ، با "موهای سپید" به دنیا آمده بود ( بیماری زالی، آلبینیسم داشت! ) ، دیگران به او " اهریمن نژاد" می گفتند؛پدرش ( سام ) هم، او را "فرشته ی خدا" نامید و برای این که پسرش در آسودگی سپری کند، او را به کوهی در البرز ( کوه قاف ) برد تا به دست سیمرغ پرورش بیابد، وگرنه زال، پدر رستم ( تَهَمتَن ) هست! ) )
اَپوشه ( اَپَئوشه، اَپَئوش - در شاهنامه: ماردوش، اَژی دَهاک یا ضَحاک ) و همچنین هیز ( هیچ، هیچه ) : دیو قحطی، خشکی، نایابی و از بین برنده ی آب ها و زندگانی >>> دشمن آناهیتا ( ننه سرما )
تاثرا ( در شاهنامه: دیو سپید ) : دیو تاریکی و سیاهی >>> دشمن مِهر ( میترا ) و همچنین دی
مَلکوس ( مالکوس، مَرکوس ) و همچنین کوهاک ( کولاب، کَلاک ) : دیو کولاک، برف و بوران و یخبندان >>> دشمن خورشید ( هُور خَشتیَه )
( ( اوستایی: مَهرکوشا ( mahrkosha ) : مرگ زا، نابودگر ) )
گُوَچِهر ( گُوَزَهر ) : گاو چهره، طلسم گاو ( اهریمن گاو اَیوداد را در یلدا طلسم کرده بود! )
دیو برهم زدن نیروی گرانشی سیارات و بالا و پایین آمدن ( جَزر و مَد ) دریاها و. . . - بر هم زدن شب و روز و فَرگردهای ( فصل های ) سال >>> دشمن ماه ( ماو نَگهه )
وایویِ دوگانه ( وایو بد ) : دیو هوای ناپاک و زیان آور مانند: گرد و خاک، ریزگردها، آلودگی هوا و. . . >>> دشمن باد ( وایو، واتَه )
دیوهای کَماله ( کَماله دیوان، کمالِگان یا کمارِگان، دیوهای سرکردِگان ) :
دیوهای هفت سَر یا سَر های نفرت انگیز - این دیوها هم، همانند "هفت سین" در کنار هم نیروی کافی دارند:
1. ساوُول ( سائوروا، سَروَه ) و همچنین دُژیَه ئیریَه: تیر افکن و تیرانداز - دیو آرزو نخواستن و نا امیدی >>> دشمن تیر ( تیشتَر، تِشتَر )
2. زَریز ( زَیریک، زَئیری ) و شیزان: دیو زرد رنگی، پَژمُردِگی و خشک کننده ی گندم، گیاهان و درختان >>> دشمن مرداد
3. اَکومَن ( اَکه مَنَه، اَکوان دیو ) : دیو پندار بد ( تهمت، دروغ، بد بینی و. . . ) >>> دشمن بهمن
4. تَرومَد ( تَرومَتای ) : دیو شتابزدگی و ناشکیبایی - جنگ و خونریزی >>> دشمن رام ( رامَن، وایوَه )
5. تَریز ( تَئوروای، تَئیری - در شاهنامه: بید ) و همچنین دُروج نَسو ( دُروخش نَسوش، نَسو، نَساو ) : دیو پاداش دهنده به انسان های بد - تار و مار کننده و بیماری دهنده - ناپاک کننده مردگان و آب ها و دانه ها >>> دشمن خرداد و دَهمان آفرین ( دَهما آفریتی ) و همچنین پرنده هُما ( مُرواگ ) !
6. ناگهیس ( ناگهیسا، ناهیه، نانگهیثیَه ) و همچنین پَریمَتی ( پَئری مَئتی، پَئیری مَئیتی، تَرومَئتی ) : دیو تنفر، بد دلی و دلزدگی، عاشق نبودن و دوست نداشتن کسی - دیو خودخواهی ( تکبر ) ، کبکبه دبدبه ( غرور ) ، نِخوَت >>> دشمن سِپَندارمَذ
7. اَندَر ( ایندِرَه، دُروگ دیو، دُروج دیو، دُروَند دیو ) یا اَکتَش ( اَکه تَش ) و همچنین اِسپَزگ ( اِسپَزگه، سِپَزگ ) و همچنین اَشموغ ( اَشَه مَئوغَه، اَشموک ) یا اَهلوغ ( اَهلَموک، اَهرَموک ) : دیو دروغ و وَنا کاری ( ریاکاری ) ، سخن چینی، دو به هم زنی و دودوزه بازی - آشوبگری و هلالوش بازی، هرج و مرج و بی هنجاری >>> دشمن اردیبهشت
دیو های دیگر:
اِستویداد ( اِستوئیدات، اِستو پَهات، اِستو پَهاتو، اِستو ویذیوتو ) و همچنین ویزَرش ( وِزَرش ) : دیو مرگ و کُشتن گناهکاران >>> دشمن فروردین و همچنین رَشن ( رَشنو )
( ( اهریمن، دیو اِستویداد را با هزار درد و بیماری ( تب ) ، به نابودی کیومرث گسیل می دهد!
همچنین به هنگام فَرَشگرد ( رستاخیز ) دیو ویزَرِش بر سر پُل چینوانت ( چینوَنت، چینوَد ) قرار می گیرد و آدم های نابِکار را کِشان کِشان به دوزخ می فرستد! ) )
چَشمَک ( چَشمَگان دیوان ) : دیو های 1. زمین لرزه ( زلزله ) 2. گِردباد ( طوفان ) 3. جوشیدنِ ( فَوَرانِ ) آتشفشان های خطرناک 4. تُندآب ( سِیل ) و بلاهای ناگوار دیگر >>> دشمن 1. زامیاد ( کیان، فَره، خُره، رامناد، رامیاد ) به همراه آرامیس 2. باد 3. حاجی فیروز 4. آناهیتا
اِسروشتی و همچنین اَیِشمَه ( اَئِشمَه ) : دیو نافرمانبرداری، ناشنوایی و خودسری و زیر عهد و پیمان زدن ( دَبه کردن ) - خشم و بیزاری >>> دشمن سروش ( سُر ئوشه، سُر یوشه، بادران )
میسوانه ( هاویه، هَمَستَگان ) : دیو دوزخ و آتش سوزانِ جهنم >>> دشمن آذر ( آتش )
بوتی ( بُت دیو، بوئیتی، بویذی ) و همچنین مَرشَئون: دیو خوار دارنده فرهنگ و هنر، اندیشه و خِرَد - بُت پرستی، فراموشی و از یاد برنده ی دین یکتاپرستی >>> دشمن دین ( چیستا، دینا، دیانا )
دَریوی و همچنین پَنی ( پَنیح، پَینیَه ) : دیو دریوزگی و گدایی - بَخیلی، خَسیسی و تنگ چشمی >>> دشمن اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا )
بوشاسپ ( بوشیاستا - در شاهنامه: دراز دست ) : دیو خواب آلودگی و خواب سنگین - پیشامد بد و ناگوار >>> دشمن وِرَهرام ( بَهرام، وِرِثرَغنَه )
اِسپِنجَروش ( اِسپِنجَگر، اِسپِنجَگریَه، اِسپینا اُروسکا ) : دیو رعد و برق و صاعقه زیان آور - بادهای خطرناک خورشیدی و چیزهای خطر آور فضا ( جَوّ ) >>> دشمن آذرخش، آتش وازیشتَه و همچنین آسمان ( اَسمَن، جَوّ )
سیچ ( سیژ ) : دیو نابودی و بر هم زننده ی موجودات جهان - پلاسیدگی، گندیدن و خراب شدن میوه ها >>> دشمن گُوش ( دُرُواسپ، گِئوش، گیوش )
اُودَگ: دیو گفتارهای بی هوده و ژاژ ( فُشار ) ، سخنان صد مَن یه ( یک ) غاز >>> دشمن مانترَه سِپَند ( مِهر اِسپَند، مار اِسپَند )
( ( اُودَگ دیوی بود که جمشید ( جَم، یَم ) را به سویِ سرگرمی ها و لذت های دنیایی کشاند و فرنود ( باعث ) شد که فَرِّ ایزدی از او پَر بکشد! ) )
وَرَن ( وَرِنَه ) و همچنین اگاس ( اگاش ) و اَغَشَی ( اَرَشَی ) و میتوخت: دیو گمراه کننده انسان ها و نا امید کردن از آرزوها - شور و تنگ چشمی، چشم و نظر بد، بدگمانی >>> دشمن اَشتاد ( اَرَشتات، اَرَشتی )
پس و پوش و همچنین سَئوروَه ( سائوروَن ) : دیوهای انبار کننده خوار و بار و فلزات گرانبها >>> دشمن شهریور
( ( مانند سائوروَن در فیلم ارباب حلقه ها >>> شخصیت افسانه های تالکین از دیوهای ایرانی برگرفته شده است! ) )
آناست ( اَناست ) و همچنین جَهی ( جَهَن ) و همچنین مِلمِداس ( میل داس ) : دیو خراب و ویران کننده - شهوت رانی و هوس بازی >>> دشمن اَنیران ( اَنیرام، اَنارام، اَنَغران، اَنَغرَ رَئوچَه، گَرزمان، گَر ودِمان، گَروتِمان )
توجه:
1. هر شهر و دیاری به فراخورِ خودش؛ یک دیوی دارد و یا نام دیگری برای هر کدام از این دیوهای اهریمنی ساخته است!
مانند: غَلیاوُون - پاگنده مازندران - مردآزما - یاهلو - سنگ جیزک - مول - ایسیچی و. . .
2. شخصیت های افسانه ایِ شاهنامه، برگرفته شده از واقعیت است یا فردوسی بزرگوار؛ آن ها را از فرهنگ باستان، به گونه ای دیگر ماجرایی و داستانی کرده است!
مانند: سیمُرغ ( سیرَنگ، آمروش ) - عَنقا ( قُقنوس - پارسی:اَشتَرکا ) - هُما ( چَمروش، شیردال، گریفین، بِشکوچ ) - قُقنوس - اَشو زُوشت ( مرغ بهمن، مرغ حق، مرغ یاحَق، نوعی جُغد، چوک، شَباویز، شباهنگ ) - مرغ ( پرنده ) آمین - گاو بالدار ( لاماسو ) - - هَدَیوُش ( سَرسوک، سَریسوک ) - هَمزاد - پَری - هیولا و غول ها ی بی شاخ و دُم - دیو سپید - لولو و. . .
برای نمونه: سیمرغ را در فارسی میانه ( پهلوی ) ، "سین مرغ" می نامند >>> یعنی، مرغِ کمک کننده و یاریگر سین های هفت سین!
همچنین به آن سیرَنگ می گویند: در اوستا، می پنداشتند که پرنده سیمرغ دارای سی رنگ زیبا بوده است!
3. ایزدان و دیوها در اساطیر یونان، چین، مصر باستان و. . . >>> با نام های دیگری ساخته شده اند ولی به درستی ( در واقع ) همان اساطیر ایران باستان می باشند!
برای نمونه: زئوس >>> همان فرشته " آسمان" است!
( ( اساطیر یونان بر گرفته شده از اساطیر ایران هستند:
با این تفاوت که به شکل افسانه ای و خیالی، با نام های دیگری، شمار آن ها هم بیشتر از اساطیر ایران هست و همچنین با فرهنگ برهنگی یونان در آمیخته اند و در گذر زمان، کسانِ دیگری هم به داستان های اساطیری آن پرداختند و به آن ها، چیزهای دیگری هم افزودند!
نخستین کسانی که آن ها را رواج دادن تاریخ نگارانی مانند: هِرودوت ( که آشنایی خوبی با ایران و اساطیر ایران داشت! ) و شاعرانی مانند: هومِر در کتاب افسانه ای و پهلوانی ( حماسی ) ایلیاد و اُدیسه ( که بخش حماسی آن مانند شاهنامه فردوسی است! ) )
سرگذشت شیطان ( اهریمَن - نام پیشین: عَزازیل! ) در اساطیر ایران باستان:
خداوند پس ازاین که در چهل روز سرشت و بدن انسان ها را آفرید؛ بدنش را به مدت 40 سال بدون روح واگذاشت!
رازی در این عدد " 40 " نهفته است: اگر کسی چهل روز کارهایش را تنها برای خشنودی پروردگار انجام دهد، روحش پاک می شود و نیایش آن برآورده ( مستجاب الدعوه، کاریزما گر! ) می شود >>> برای همین هست که اربعین حسینی می گیریم تا در این چهل روز گناه نکنیم یا
در زرتشتیان؛چهل سالگی، زمان فرگشت ( تکامل ) اندیشه آدمی است
( ( به مانند چهل سال نگهداشته شدن نطفه کیومرث در زمین و همچنین چله نشینی ( چله بزرگ و کوچک ) ) !
نمونه های دیگر از عدد چهل: نشانه های گناه تا چهل روز در روح آدمی به جا می ماند - روح انسان تا چهل روز در بدنش هست و دستخوش بازخواست قرار می گیرد و پس از آن درون برزخ ( بهشت یا دوزخ ) می شود؛برای همین هست که چهلم می گیریم و. . .
شیطان و دیگر فرشتگان در این چهل سال به دیدار آدم می آمدند ولی شیطان با خود زمزمه کرد:
اگر این جان ندارد چرا برتر از من شود!
همچنین او از گِل و بادهای گوناگون آفریده شده است ولی من از آتش و نور آفریده شده ام!
از همین جا رَشک ( حسادت ) شکل گرفت و دل شیطان تیره و تاریک شد!
خداوند سخن او را شنید و برای این که شیطان را بیازماید:
پس از 40 سال، روح خود را در انسان دمید و به او نیروی" آزادی، اختیار و انتخاب" داد!
( ( وگرنه همه ی جانوران عقل و اندیشه دارند، عاشق می شوند و. . . ولی در انجام آن به مانند انسان؛ آزادی، اختیار و انتخاب بونده ای ( کاملی ) ندارند! ) )
پس از آن، انسان توانست برخیزد و جان یابد و شکر خدا را به جای آورد!
سپس خداوند، از فرشته ها و فَروَهر های ( الوَهیم های ) خود خواست که به برترین آفریده او سجده کنند
همه ی فرشتگان سجده کردند به جزء ( جزو ) یکی از جن ها؛ زیرا سجده کردن را تنهاوَش ( مخصوص ) خدا می دانست!
( ( این جن، چون نیایش فراوانی کرده و پارسا شده بود، به جایگاه فرشته ی ویژه و ممتاز خدا رسیده بود و نامش عَزازیل بود:
عَزازیل: واژه عبری -
عَزا: عزیز، نورچشمی، دردانه، گوگولی! - آرام، آسوده - دلگرمی، پشتگرمی، پشتوانه
ایل ( ئیل ) : خدا، پروردگار، آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین
معنی: نورچشمی خداوند - آرامگر پروردگار - پشتوانه آفریدگار و. . . ) )
همچنین او خود را برتر از آدمیان معرفی کرد و از این خشمگین شد که چرا خدا به او نیروی آزادی، اختیار و انتخاب نداده است!
خداوند او را از درگاهش راند و به زمین فرستاد؛ پس از آن روز، او خود را " اهریمن" نامید!
"شاید اگر شیطان از فرمانِ پروردگار، سرپیچی نمی کرد >>> خداوند او را برتر کرده بود!"
( ( اَهریمَن: واژه اوستایی - اَنگره مینو، شیطان، ابلیس، عِفریت - نا امید کننده انسان ها، فریب دهنده و گول زننده ی آدمیان ) )
سپس خداوند با آدمیان در روز آغازین آفرینش ( اَلَست ) ، پیمانِ آدمیت بَست و از او خواست که از خواسته اش سرپیچی نکنند!
اهریمن به همراه جانوران پَلید ( گُجَستَک ) دیگری به مانند: نَسناس ها، جن ها، دیوها و. . . زمان درازی ( 7000 سال ) در زمین؛که تیره و تاریک بود، گذراند و به همراه آن ها نقشه ای کشید که به آسمان هفتم راه یافت و به بهشت رسید و توانست آدم و حوّا را گمراه کند ( رجوع شود به داستان گمراه شدن آدم و حوّا! )
اهریمن پس از آن که آدمیان را فریب داد؛ از خدا خواست که او را برتر بِگرداند ولی خداوند نپذیرفت و بخاطر گمراه شدن انسان ها و سرپیچی آن ها از فرمان های خداوند >>> از دو ایزد باستانی خود ( عمو نوروز و آناهیتا ) خواست که با هم پیمان ببندند و نخستین سال را شروع کنند و به فرگشت ( تکامل ) زمین بپردازند تا این که خداوند انسان ها را در اردیبهشت ماه به زمین فرستاد.
( ( یادآوری از واژه یلدا: برای همین هم هست که یکی از معنای اردیبهشت به معنی: با اُردَنگی بیرون راندن از بهشت است! ) )
خداوند شیطان و موجودات پَلید ( گُجَستَک ) دیگر را به زیر زمین و دیگر سیاره ها فرستاد!
سپس شیطان از خداوند درخواست فرصت کرد؛ که بِستری را فراهم کند و به او اجازه دهد که برتری خود را در برابر انسان نشان دهد.
شیطان از خدا خواست که:
1. بداند روز رستاخیز چه روزی است
2. بتواند بر فرزندان آدم چیره گردد
3. بر پیکر آنان جاری شود و آن ها را از بین ببرد
4. در برابر هر فرزند از نسل آدم، دارنده دو فرزند از نسل خود شود
5. شیطان انسان ها را بتواند ببیند ولی فرزندان آدم او را نتوانند ببینند
6. خواست که بتواند به هر شکل و ظاهری در پیش انسان ها پدیدار گردد
7. خواستار مبارزه با فرشتگان و فروهر ها و نگهبانان زمین و انسان ها شد
خداوند تنها درخواست های 5 و 6 و7 را پذیرفت و تنها راه گمراه کردنش را به مانند پیش، دیوکامگی ( وسوسه کردن ) قرار داد!
سپس خداوند به او اجازه داد که به چالش با انسان ها بپردازد و تا فَرَشگرد ( رستاخیز ) به شیطان زمان داد که از کار خود پشیمان شود ولی شیطان نپذیرفت و هنوز هم در پیِ نابودی انسان هاست!
سپس خداوند فرمود: ای شیطان، جهنم را در روز رستاخیز از تو و یاران تو پُر می کنم!
( ( خداوند می فرماید: ای انسان! همه ی مخلوقات را برای تو آفریدم و تو را برای خودم:
یعنی همه ی آفریده ها برای بهره بردن انسان ها هستند و انسان که سرشتی از خداوند است؛ برای نشان دادن برتری خود در برابر شیطان است تا دوباره به جایگاه آغازین خود ( بهشت، پیشِ خداوند ) باز گردد! ) )
اهریمن برای این کار از دیو ها و دیگر پلیدان ( گُجَستِگان ) کمک می گیرد و دیوهایی برای مبارزه با عمو نوروز و آناهیتا و دیگر ایزدان آن ها می آفریند که به نبردِ با نگهبانانِ انسان ها بپردازند؛ تا آدمیان به بهشت راه پیدا نکنند و در دنیا پیش از رسیدن به فرشگرد ( رستاخیز ) پشیمان شوند تا او برترین موجود خداوند شود!
چکیده ای از داستان اساطیر باستان:
در 4. 5 میلیارد سال پیش عمو نوروز و آناهیتا با هم پیمان بستند و سال نو را شروع کردند و به تکامل ( فرگشت ) زمین پرداختند ( نگاهی به عمو نوروز بیَندازید! )
آن ها با کمک نخستین فرزندشان؛مهر ( میترا ) و دیگر ایزدان باستانی ( خورشید، ماه و باد ) توانستند دیو تاثرا ( دیو تاریکی و سیاهی ) را شکست دهند و زمین را روشن و نورانی سازند >>> اهریمن و دیوهای آنان به زیر زمین پناه بردند!
در 500000 سال پیش ( پارینه سنگی زیرین یا کُهَن ) :
اهریمن نیرومند شد و توانست اَپوشه ( دیو خشکسالی ) را بیافریند که دشمن آناهیتا بود و بخشی از زمین را بَرَهوت کرد و جلوی برخی از سرچشمه های آب را گرفت!
سپس عمو نوروز و آناهیتا به فراخورِ پیمانی که بسته بودند؛ در زمان های نزدیک هم ( در هنگام هفت سال ) ، "هفت سین" را آفریدند!
( ( توجه: به این دلیل به آن ها هفت سین ( هفت قلو ) می گویند: چون نیروی آن ها به همراه هم قدرت بیشتری دارد ولی در یک زمان پدید نیامده اند! ) )
اهریمن پس از آن که هفت سین ها آفریده شدند؛ بیکار نَنِشَست و در "شش ماه" دیوهای کماله را برای مبارزه با آن ها به دنیا آورد!
( ( برای همین هست که می گویند: عجله کار شیطان است یا مگه شش ماهه به دنیا اومدی! ) )
تیشتر در اول تیر به دنیا آمد؛ درست زمانی که اَپوشه نیرومند شده بود!
آناهیتا، تیشتر را سرپرست دیگر هفت سینان و ایزدان قرار داد و از ایزدان خواست که او را یاری کنند و پیرو او باشند
تیشتر از 13 تیر تا 13 فروردین به همراه دیگر ایزدان به نبرد با اَپوشه و دیوها پرداخت، که این نبرد "هفت سال" به درازا کشید تا این که در "هشتمین سال" تیشتر به کمک عمو نوروز، آناهیتا، دیگر هفت سینان و ایزدان؛ توانستند زمین را از خشکسالی و دیگر پلیدی ها{در آن زمان} نجات دهند!
( ( این داستانِ هفت سال خشکی در "شاهنامه فردوسی" هم آمده است که پس از هشتمین سال، دیگر خشکسالی نیامد و باران سراسر زمین را فراگرفت >>> پس از آن هر ساله، ایرانیان این پیروزی را در آبان ماه و نوروز جشن می گیرند و در شاهنامه با نام جشن "کژین" زبانزد گشته است! ) )
ولی این پایان داستان نیست و ایزدان اهورامزدا تا فَرَشگرد ( رستاخیز ) :
نگهبان انسان ها هستند و با دیوهای خود مبارزه می کنند تا انسان ها به هدف خود برسند!
در هنگام فرشگرد ( رستاخیز ) : هوشیدر ماه ( مهدی موعود"عج" ) به همراه نیروهای الهی ( فَروَهَر ها ) و ایزدان اهورامزدا؛ دیوهای خود را نابود می سازند و اهریمن را از بین می برند!
( ( توجه: امام زمان، هنگام رُخ نِمودن ( ظهور ) : با آدم های نابِکار می جنگد و آن ها را از بین می برد و سالیان دراز، "پیش" از رسیدن به رستاخیز فرمانروایی می کند و حکومتی عادلانه و دادگر را برپا می دارد ولی در هنگام رستاخیز: با اهریمن و یارانش می جنگد و ریشه اهریمنان را برای همیشه می خُشکاند! ) )
توجه: خداوند پس از این که هوشیدر ماه ( حضرت مهدی موعود"عج" ) را از دیدگان پنهان کرد؛ به فرشتگان و نگهبانان زمین و انسان ها هم این اجازه را داد تا از دیدِ انسان ها ناپدید شوند و هنگامی که آن حضرت رخ بنماید ( ظهور بکند ) ، به همراه آن و یاران آن بزرگوار دیده می شوند و آن ها را همراهی می کنند!
( ( هر چند در آن زمان که دیده می شدند، تنها انسان های درستکار و خوش کردار آن ها را می توانستند ببینند!
ولی با این همه، همانند هوشیدر ماه ( حضرت مهدی موعود"عج" ) : امروزه به شکل ها و افراد گوناگون در پیش انسان ها پدیدار می گردند و نگهبان زمین و انسان ها هستند! ) )

این جُستار هم به مانند: "یلدا - آناهیتا - چهارشنبه سوری - حاجی فیروز - عمو نوروز - نوروز" بسیار کلیدی است و به گونه ای ادامه ی آن ها و در پیِ داستان های آنان نوشته شده است!
خواهشمند است برای پی بردن به پاره ای از:
سرگذشت و سرنوشت انسان و شیطان - ایزدان و فرشتگان اهورامزدا - نام ها و کارهای دیوهای اهریمنی - داستان ها و نبردهای اساطیری - فرزان ( فلسفه ) آب ریختن پُشت رهسپار ( مسافر ) - یورش تازیان به ایران - چگونگی پدید آمدن زورخانه ( یکی از ورزش های باستانی ایران ) و همچنین برگرفتن جشن هالووین از فرهنگ ایران و بسیاری از چیزهای دیگر . . .
تا جایی که می توانید این جُستار را بخوانید و دستخوشِ کند و کاو و همچنین کنکاش قرار دهید. سپاسگزارم!
.
اَوِستایی: تیشتَرَه ( تیشتَریَه )
پَهلَوی: تیشتَر
امروزی: تیر ( تِشتَر )
تیر کیانوا ( سیستانی قدیم ) - تیشیج ( سُغدی ) - چیریچ ( خوارزمی )
اسم پسرانه -
( ( به هوش باشید: فرشتگان، دختر و پسر ( جنسیت ) ندارند و نام هایی که بر می گزینیم؛ با در نظر گرفتنِ معنی های آنان است! ) )
تیش ( تِش ) : تشنه، عَطشان - آب رسان، آب گُستر، آب دهنده، سَقا - آرمان، کام، آرزو، خواسته -
شوق، دلبستگی، وابستگی، علاقه، گرایش - امید، توقع، انتظار، چشمداشت ( انتظار ) یا چشم داشت ( چشم داشتن )
*** واژه های مرکّب را می توان به گونه جدا و سَرِهم نوشت! ***
( ( البته در صورتی که معنی واژه عوض نشود!
مانند: دستخوش ( مورد ) ، دست خوش ( دستت درست! ) - دستگیر ( گرفتن به زور ) ، دست گیر ( کمک ) - روانی ( روحی ) ، روا نی ( شایسته نیست ) - پیشِ رو ( جلو ) ، پیشرو ( پیشتاز ) - دستِ کم ( حداقل، کمینه ) ، دستکم ( پیش پا افتاده، آسون ) و. . . ) )
تَر: دَر! - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی اَوِستایی است!
مثل: مادر، پدر، برادر، دختر و. . .
معنی: نگهبان تشنگان و آبرسان، مراقب و یاریگرِ انسان ها از کمیابی و خشکسالی، نگهبان باران و آب گُسترِ انسان ها -
نگهبان برآورده کننده خواسته ها و آرزوهای جوانان، پذیرشگرِ آرمان ها و درخواست های انسان ها -
نگهبان امید دهنده و برانگیزندۀ ( مُشَوِّق ) انسان ها، یاریگرِ پیش برنده و پیشرُویِ جُنباندن ( مُحَرِّک ) جوانان -
ایزد جوانی و سر زندگی و نگهبان باران و بارش اهورامزدایی ( رحمت الهی )
ستاره تیشتَر ( تَِشتَر ) :
عربی: دبیر فلک ( سپهر ) ، شِعرایِ یَمانی، عَطارُد
فارسی: تیر، کوتولۀ سفید، شباهنگ، کاروان کِش، وَراهنگ، روز آهنگ، شب کِش، خُنُک
اروپایی: ستاره سیروس
یونانی: هِرمِس: پیک پیام رسان خدایان - نگهبان مسافران و بازرگانان یا اِروس ( فرزند آرِس! ) : ایزد عشق و امیدواری
رومی: مِرکُوری: خدای سخنوری و نویسندگی
یکی دیگر از نام های تیشتر که بین همه رواج دارد: " پسر زرّین " است!
ویژگی های ستاره تیر:
کوچکترین ستاره ( سیاره ) منظومه خورشیدی ( شمسی ) - میدان جاذبه قفل شده: حرکت وضعی آن در منظومه خورشیدی بی نهایت است -
چرخش سریع به دور مدار ( شکلی نامتقارن و کج و چوله ) - چگال ترین ( سنگین ترین ) سیاره -
در صورت فلکی سگ بزرگ ( کَلب الکبر ) قرار دارد - خانه تیر: پاتو ( همانند مریخ ) و بُرج آن جَوزا و سُنبُله است ( بُرج مریخ: حَمَل و عَقرَب )
نخستین برآمدن یا بردمیدن ( طلوع ) بامدادی در تیرماه - بالا آمدن این ستاره سبب افزایش بارندگی -
در تیرماه هر شب از افق شرقی مقداری بالا می آید تا این که در میانه بهار ( اردیبهشت ) در افق غربی فرو رفته و از دیدگان پنهان می شود -
همانند ستاره ناهید ( زُهره ) : جزو سیارات داخلی ( زمین مانند ) - جوّ ( اتمسفر ) رقیق - درخشنده ترین ستاره پس از ناهید
( ( توجه: گردش وضعی ( گردش به دور خود ) اورانوس و زهره وارونه دیگر سیاره ها هست! ) )
هم سنجی ( مقایسه ) ستاره اَپوش با ستاره تیشتَر:
ستاره اَپوش: ستاره کژدُم دل ( قلب العقرب ) - در صورت فلکی کژدم ( عقرب ) -
از آغازِ " تیر ماه" در میانه های شب های تابستانی رفته رفته دیده می شود و در میانه های " آبان ماه" از دیدگان پنهان می گردد
ستاره تیشتَر: ستاره شباهنگ ( شِعرایِ یَمانی ) - در صورت فلکی سگ بزرگ ( کلب اکبر )
از آغازِ " آبان ماه" در میانه های شب های پاییز اندک اندک دیده می شود و در پایان " اردیبهشت ماه" از دیدگان ناپیدا می گردد
یعنی >>> اَپوش در " تابستان" و تیشتر در " پاییز " نیروی بیشتری دارند!
سیزدهم تیرماه ( جشن تیرگان ) : به فراخور شروع نبردهای تیشتر و یارانش و همچنین بخاطر دلاوری های آرش کمانگیر این روز را جشن می گیرند!
همچنین روز سیزدهم و چهارشنبه را به نام "تیر" می نامند!
در این روز: زرتشتیان دستبندی هفت ریسمانه ( نخی ) و هفت رنگ ( فام ) به نام تیر و باد به دست می کنند و نُه روز بعد در روز باد ( روز بیست و دوم گاهشماری اوستایی ) به دستِ باد می سپارند تا همانند پرواز دادن قاصدک، خواسته ها و آرزوهایشان را با اهورامزدا در میان بگذارند!
و بخاطر آن، این شعر را در تیرگان و سیزده بدر می خوانیم:
" تیر برو باد بیا ، غم برو شادی بیا "
" محنت برو روزی بیا ، خوشۀ مرواری بیا "
چکیده ای از بخش های یَشت هشتم ( تیشتر یَشت ) در کتاب اوستا:
1. *** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمندِ تِشتَر را؛ آن بخشنده خانه آرام و خانه خوش را -
آن افشاننده پرتوهای سپید و درخشان را و درمانگرِ بلندبالای تیز پرواز را -
آن درخشنده از دور را که افشاننده فروغ بی آلایش است -
می ستاییم آب دریای فراخکرت را و رود "وَنگوهی" در همه جا پُر آوازه را، نام "گِـئوشِ" مزدا آفریده و فَـرِّ کیانی را ***
رود وَنگوهی: ویتَنگوهَئیتی، واژه اوستایی؛ که صفتی است برایِ نام اوستایی آن: یوزِف مارکوارت ( خاور شناس آلمانی ) آن را همان رودخانه دایتی ( دائیتی، دائیتیا، دایتیا: دادگر، داور، دادگستر ) می داند!
نام عربی آن: جیحون ( آمو دریا )
و نام پهلوی آن: وَخشیتس ( وَخشو: پیشرو، فَزاینده، بالا رونده )
امروزه آن را سپید ( سفید ) رود می نامند!
یونانی آن: اُکسوس ( oxus: بزرگ، فراخ، گسترده )
گِئوش: ایزد پیدایش جهان و نگهبان میوه ها ( نگاهی به " نوروز " شود! )
2. *** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشـتَر را؛ آن در بردارنده تخمه آب ها و آن توانای بزرگِ نیرومند -
آن دورنگرنده بلند پایگاه و زَِبَردست را - آن بزرگواری که نیکنامی از اوست و تبارش از " اَپَـم نَـپات" است ***
اَپَم نَپات: نوه آب ها، نگهبان آب های پاکیزه - همان شکل اَوستایی ایزدبانو " آناهیتا" می باشد!
3. *** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشـتَر را؛ او را چشم به راهند:
چارپایان کوچک و بزرگ و مردمانی که پیش از این آزار رسان بودند و "کَـئِـتَـه"هایی که پیش از این به بد کرداری می پرداختند -
کدامین هنگام تِشتَرِ درخشان و شکوهمند از برای ما برخواهد دمید؟
کدامین هنگام سرچشمه های آب به نیرومندی اسبـی دگر باره روان خواهند شد؟ ***
کَئِتَه: نام گروهی از نابکاران - مانند: نسناس ها، جن ها، دیو ها و. . .
4. *** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریـای وُئوروکَشَه را -
به سانِ آن تیرِ در هوا پـرّان، تیری که آرش تیرانداز؛ آن بهترین تیرانداز ایرانی -
از کوه " اَئیـریو خَـشوثَـه" به سوی کوه "خُـوَنـوَنـت" پرتاب کرد ***
وُئوروکَشَه ( وُروکَشَه ) : واژه اوستایی - همان گونه پهلوی فراخکرت: دریای فراخکرت در کنار البرز کوه ( هَرا بُرزَیتی، هَرائیتی بُرز: کوه بزرگ و با شکوه ) قرار دارد و همان دریای کاسپین ( خزر مازندران ) که در دوران باستان و پیش از تغییرِ مسیرِ رود آمودریا ( جیحون ) به سوی دریاچه خوارزم ( آرال ترکمنستان ) می ریخته است! ( رجوع شود به آناهیتا! )
اَئیریو خَشوثَه ( اَئیریو خَشوتا ) : همان بلندترین کوه البرز یعنی دماوند است!
خُوَنوَنت ( خُوانوَنت ) : همان کوه آرالان ترکمنستان است!
این بند به حماسه آرش کمانگیر ( آرش شیواتیر - اوستایی: اِرِخشَه - پهلوی: اِرَش شیپاک تیر - انگلیسی کماندار: Archer ) هم اشاره دارد:
در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی؛ در جنگی با توران ( ترکمنستان ) ، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران فراگرفت و با ایرانیان به نبرد پرداخت!
سرانجام منوچهر، پیشنهاد سازش می دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می پذیرند و تصمیم می گیرند که مرز ایران و توران، به دست بهترین کمانداری که بیشترین پرتاب را داشته باشد، ماسینا ( مشخص ) کنند!
تورانیان این پیشنهاد سازش ایرانیان را دستکم می گیرند:
تا این که یکی از پهلوانان ایرانی ( آرش تیرانداز ) ؛ بر فراز دماوند می رود و تیری تا کوه آرالان می اندازد و مرز ایران و ترکمنستان را ماسینا ( مشخص ) می کند!
5. *** می ستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشـتَر را؛ آن غلبه کننده بر پریان را -
آنگاه که پریان به پیکر ستارگان دنباله دار در میانه زمین و آسمان به پرواز در می آیند و به دریای فراخکرتِ نیرومند و ژرف و خوش چشم انداز که آبش پهنه گسترده ای را در برگرفته است؛ نزدیک می شوند، او آنها را در هم می شکند.
به راستی که او به مانند اسبِ پاک نهادی به سوی دریا روان است -
از او بر آن آب، خیزاب ها برخواهد خواست و باد چالاک وزیدن خواهد گرفت ***
پری ( اوستایی: پَئیریکا - زن جادوگر ) : نامی است برای ستارگان دنباله دار ؛ که زمان، حرکت و مسیر آن ها با هیچ یک از دادیک های ( قانون های ) ستارگان همخوانی ندارد!
همچنین بیش از آن که تشتر، اهریمن را شکست دهد؛ بسیاری از پریان به دست اهریمن طلسم شده بودند و با تشتر به نبرد می پرداختند!
6. *** آنگاه که "سَـتَـویس" برای بخشیدن پاداش، بر می آید؛ او این آب را به همه هفت کشور می رساند -
آن زیبای آشتی بخش به سـوی همـه کشـورهـا روان مـی گـردد تا همه از سالی خوب بهـرِمند شوند و ارمغان شود سالی خوش به همه سرزمین های ایرانی ***
سَتَویس ( سَدویس ) : اوستایی: سَتَوَئِسَه
همان ستاره سُهِیل ( پَرَک ) است که در عرض های جغرافیایی پایین تر از حدود 33 درجه و تنها در فَرگرد ( موسم، فصل ) زمستان و در بلندای ( ارتفاع ) کمی از کران ( افق ) جنوبی دیده می شود!
در حالی که بالاتر از آن ستاره "تشتر" جای گرفته است!
از برای این که، این دو ستاره همانندی فراوانی به یکدیگر دارند؛ هر دوی آن ها در باورهای ایرانیان باستان، آورنده باران به شمار می روند!
( ( ستاره سهیل پس از ناهید و تیر >>> پر نور ترین ستاره است! ) )
7. *** می ستاییم تِشتَر را؛ می ستاییم "تیشـتَـر یَـئِـئینی" را؛ می ستاییم ستاره ای را که پس از آن ستاره نخستین در می آید -
می ستاییم "پَـئوئیر یَـئِـئینی" را؛ می ستاییم ستاره "هَفتورَنگ" را برای ایستادگی در برابر جادوان و پریان -
می ستاییم ستاره "وَنَـنـدِ" مـزدا آفـریـده را بـرای نیـرومنـدی، بـرای پیـروزی بـرازنــده، بـرای نیـروی ایسـتادگـی اهـورا آفـریـده، برای برتری، برای چیرگی به نیاز، برای چیرگی به ستیزه گری؛ می ستاییم تِشْتَرِ تیز نگرنده را ***
تیشتَر یَئِئینی: همان ستاره تیر است:
در صورت فلکی سگ بزرگ ( کلب اکبر ) جای دارد و ستاره ای که پیش از آن بر می دَمَد ( طلوع می کند ) >>> ستاره "شِعرای شامی" است؛ که در صورت فلکی سگ کوچک ( کلب اصغر ) قرار دارد و ستاره ای که پس از آن بر می دمد >>> ستاره "سَتَویس" یا همان سُهیل ( پَرَک ) است!
هَفتورَنگ: در صورت فلکی خرس بزرگ ( دُب اکبر ) و نام ایرانی آن ستاره خوشه پَروین ( ثُریا ) هست که در کوهان گاو ( ثور ) جای دارد!
وَنَندِ: شکست دهنده و چیره گر -
همان ستاره پر نور و سپید کرکس نشسته ( نَسر واقع ) که در صورت فلکی دیگ پایه ( شَلیاق، چَنگ رومی ) قرار دارد!
( ( چیدمان پر نور ترین ستارگان: ناهید > تیر > سهیل > کرکس نشسته ) )
در زبان لری بختیاری به بز بزرگ نر میگویند
بز نازاده در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس