پیشنهادهای اسکندر شهبازی گهرویی (٣١٥)
مرزنگ به گویش بختیاری یعنی مژه چشم
کوت کوتی به گویش بختیاری یعنی دولا و خمیده مثال: سوار شتر و کوت کوتی یعنی سوار شتر و خم شدن یا سوار شتر و دولا دولا
بهونه به گویش بختیاری یعنی سیاه چادر
مله به فتح میم به گویش بختیاری یعنی شنا
جار به گویش بختیاری یعنی صدا زدن و جار کردن یعنی کسی را صدا کردن
هی جار به گویش بختیاری یعنی آوای طلب کمک و امداد و همکاری کردن موقع مال کنون
افتو به گویش بختیاری یعنی آفتاب
دیندا به گویش بختیاری یعنی پشت سر، عقب دینداس یعنی پشت سرش
سیل به گویش بختیاری یعنی نگاه کردن سیل کن یعنی ببین
جووه به گویش بختیاری یعنی پیراهن
دهرست به گویش بختیاری یعنی پاره شد
تل به گویش بختیاری یعنی تپه و ماهور
بارت به گویش بختیاری یعنی عادت، راه و رسم نهادینه شده
کندن به گویش بختیاری یعنی بلعیدن
تیل به گویش بختیاری یعنی جوجه پرنده و بچه سگ یا گرگ
سیلا به گویش بختیاری یعنی سوراخ
تیکه به گویش بختیاری یعنی لقمه
بیزیدن به گویش بختیاری یعنی الک کردن
روند به گویش بختیاری یعنی دنبال کردن، فراری دادن
کول به گویش بختیاری یعنی پشت، کمر ، بیو به کولم یعنی بیا رو پشتم سوار شو
سر تمداری به گویش بختیاری یعنی پیشکش یا هدیه ای که به قالی باف می دهند
تمدار به گویش بختیاری یعنی دار قالی بافی
بنگ به گویش بختیاری یعنی صدا، بنگ کردن یعنی صدا کردن
هالو به گویش بختیاری یعنی دایی، هالو خورزا یعنی دایی و خواهر زاده
خورزا به گویش بختیاری یعنی خواهر زاده، خورزه مال
لیش به گویش بختیاری یعنی بد، زشت، نارا،
همدرونگ به گویش بختیاری یعنی همدم، مونس، همراه، هم صحبت
لامردون به گویش بختیاری یعنی مهمان خانه، محل پذیرای مهمانان
مجال به گویش بختیاری یعنی موقع، زمان مثل دیر مجال یعنی دیر موقع یا هر مجال یعنیهر زمان
دیندا به گویش بختیاری یعنی دنبال، عقب مثل سواری ز دیر اییا آرایش به دیندا یا کسی دیندا کسی رفتن
نیم دری به گویش بختیاری یعنی پنجره اتاق یا دریچه دربی که بچه بتواند از آن داخل اتاق شود
هینم دراره به گویش بختیاری یعنی خونم را می ریزد
جغله به گویش بختیاری یعنی پسر نوجوان
تیه به گویش بختیاری یعنی چشم مثل تیه کال
برد به گویش بختیاری یعنی سنگ
گاله به گویش بختیاری صدای است که هنگام بزم یا رزم غالبا توسط مردان نواخته می شود
گاله به گویش بختیاری نوعی خورجین است که دهانه گشادی دارد و برای حمل خاک یا فضولات حیوانات و . . . استفاده می شود
نو بهیگ به گویش بختیاری یعنی نو عروس
وردلنگ به گویش بختیاری یعنی گم شو یا گورت گم کن
زواله به گویش بختیاری یعنی پایین یا انتهای سراشیبی
مافگه به گویش بختیاری به مکانی گفته می شود که جهت یاد بود متوفی در ملک شخصی وی بنا می گردد
به گویش بختیاری جاوارگه یعنی محل سکونت و زیست موقت عشایر در مکانی خاص که هر خانوار یک وارگه مشخصی دارد
داک به گویش بختیاری یعنی حامی و پشتبان
دوگه به گویش بختیاری یعنی محل و میدان شور و مشورت و تصمیم گیری جهت مسائل سیاسی و اجتماعی
پرچل به گویش بختیاری یعنی کثیف و غیر بهداشتی
گرده له به گویش بختیاری گرد کوچک مثال کوه گرده له یعنی گوه گرد کوچک
هیرده به گویش بختیاری یعنی خرده مانند هیرده برنج
به گویش بختیاری یعنی پاشنه کفش مانند برچیدن خرده برنج از نعل کفش
به معنی بشقاب
بهانه دادن به کسی