پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
رشد توسعه
کار بلد زیرک دانا آگاه باهوش استاد کار ماهر
research on something : تحقیق کردن بر روی چیزی تحقیق کردن درباره چیزی
به چیزی حساس شدن تماشا کردن برنامه ای خاص از تلویزیون گوش دادن به برنامه ای خاص از رادیو
Adjective : متضاد مخالف متفاوت
Again and again Over and over Over and over again Time and time again بارها و بارها مکررا صدها بار هزاران بار
Go round لباس خاصی پوشیدن به شیوه ای خاص رفتار کردن شیوع پیدا کردن یک بیماری در بین تعداد زیادی از مردم داغ شدن یک خبر، لطیفه و . . . . در بین مردم ...
حذف کردن نام یک نفر از فهرست دوستان، در شبکه های اجتماعی
هر زمان هر وقت که هنگامی که
بیشتر اوقات اغلبا اغلب اوقات در بیشتر موارد
معادل با idiom زیر : Like a bull in a china shop
Informal - verb - transitive : با کسی قطع ارتباط و دوستی کردن ( به خصوص با فردی که با او رابطه ای عاشقانه وجود داشته است. ) کات کردن ( دوستی و یا رو ...
صفحات اجتماعی در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام و . . . . . .
تازه عروس و تازه داماد فردی که به تازگی ازدواج کرده است
مواد قابل جذب توسط طبیعت ( مانند: کاغذ، چوب و . . . . . ) مواد تجزیه شدنی در طبیعت
محل دفن زباله Junkyard Depot Disposal area
نیروی کار از خارج مجموعه تامین کردن و استخدام کردن استفاده کردن از نیروی کار خارجی
Noun : چاقی مفرط اضافه وزن زیاد
برخلاف انتظار دیگران موفق شدن در کاری
بی خبر بودن از وقایع بی خبر بودن در جریان امور نبودن
نامرتب کردن درهم و برهم کردن شلوغ کردن محیط به هم ریختن محل زندگی
دزدی کردن ( به ویژه از مغازه ها یا خانه هایی که در طی جنگ یا شورش های خیابانی و شهری، آسیب دیده اند. )
نامه ای نسبتا کوتاه و مختصر که یک کارجو باید به هنگام ارسال رزومه کاری خودش به کارفرما بنویسد و همراه آن، فرمهای پر شده ی درخواست کار، مدارک ارسالی، ...
در اصطلاح عامیانه : آب معدنی آب آشامیدنی پرشده در بطری آب آشامیدنی در بطری های پلاستیکی
کاهش تحلیل رفتن کم شدن
ذخایر منابع موجودی ها دارایی ها
نگه داشتن یا کنار گذاشتن چیزهایی مثل پول، مکان، زمان و . . . . . برای استفاده در راه اهدافی خاص
گرفتار شدن توی دردسر افتادن دچار مشکل شدن
کشف کردن کشف شدن
Noun - uncountable : شلوغی و سر و صدا ازدحام
بدرقه کردن مشایعت کردن شکست دادن
Noun - countable تبادل کننده کتاب با دیگران ( کسی که کتابهای خود را به دیگران قرض می دهد و کتابهای آن ها را نیز به منظور مطالعه کردن، از آنها قرض ...
سود خوبی دادن به ( مثل سودی که بانک ها به پول های پس انداز شده، پرداخت می کنند. ) سود زیادی پرداخت کردن سود زیادی تعلق گرفتن
قرض بالا آوردن مقروض شدن بدهکار شدن وامدار به دیگران شدن
اضافه برداشت برداشت پول از حساب بانکی، بیش از حد مجاز تعریف شده برای آن
Syn = throw away دل کندن از چیزی چیزی را دور انداختن
مرتب کردن یک مکان با جابه جا کردن وسایلی که آن ها را نمی خواهیم و یا به آن ها نیاز نداریم. خانه تکانی کردن
ارتقا شغلی یا مقامی پیدا کردن شغلی مهم تر و بالاتر به دست آوردن در جایگاه بالاتری قرار گرفتن
این یک اصطلاح است و وقتی به کار می رود که گوینده ی دوم می خواهد به بخشی از موضوع صحبت گوینده اول اشاره کرده و درباره آن صحبت کند به عنوان مثال: A : s ...
جزئی مقدار کمی اندکی نه چندان زیاد
مانع انجام کاری شدن جلو انجام کاری را گرفتن سد کردن
برام سواله که . . . . . . . نمیدونم که چرا . . . . . . مثال: ?I wonder why he doesn't work anymore برام سواله که چرا اون دیگه کار نمیکنه نمی دونم ک ...
Phrase : بعضی وقتها گاه گاهی هر چند وقت یکبار
بوی بد ناشی از قدیمی بودن یک مکان یا یک وسیله، به خصوص به خاطر اینکه برای مدت طولانی در معرض هوای تازه قرار نداشته است.
کتاب سوزی سوزاندن کتابها در آتش، که عموما دارای جنبه های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و . . . می باشند و گاهی نشان دهنده ی اعتراضات اجتماعی، نارضایتی عمومی و ...
یادداشت برداری کردن نت برداری کردن یادداشت کردن روی کاغذ
گازی که درقوطی هایی مانند اسپری های بدن، ادکلن ها، حشره کش ها و . . . . وارد می کنند تا به کمک فشار آن بتوان محتوای داخل قوطی را به بیرون از آن هدایت ...
Gasbag پُر حرف ورّاج پُرچانه کسی که زیاد حرف میزند.
Noun - countable : پُر حرف ورّاج پُرچانه کسی که بیش از حد صحبت می کند.
noun - uncountable : ( ( especially in the armed forces ) a way of standing, with the feet together, arms by your sides, head up, and shoulders back ...