پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
سنگ فیروزه رنگ فیروزه ای
شلوار دم پا گشاد
رنگ روشن به عنوان مثال: Neon green = سبز روشن
لباس یقه هفت
خط آهن ریل راه آهن
خجالت زده شرمسار شرمنده
انگیزشی انگیزش دهنده تحریک کننده برانگیزاننده
رنگ روشن
Noun - countable زیباسازی تغییر ظاهر تغییر چهره
دست کم گرفتن کسی یا چیزی
دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، که عموما در فضاهای سرپوشیده ساخته شده و بر روی آن تمرین صخره نوردی انجام می دهند. )
قصه گویی تعریف کردن داستان و قصه برای دیگران
دفترچه ای که برگ های آن به جای از چپ به راست یا از راست به چپ ورق خوردن، از پایین به بالا ورق می خورد و برگ قدیم ، در پشت برگ جدید جمع می شود.
آشپز شخصی آشپز خانگی کسیکه برای دیگران و بر اساس نیاز و دستورات آنها، در منزلشان غذا درست می کند. Personal chef Private chef
شکست دادن غلبه کردن بر
You can't have all advantages at the same time. خدا و خرما را با هم خواستن همه چیز را هم زمان با هم خواستن
خلاصه ی کلام این که . . . . . . . مخلص کلام این که . . . . . . . سرتان را به درد نیاورم. . . . ( عامیانه )
تراموا
سـَر کردن به پایان رساندن مثال: i can't get through the days without you. ==> من نمی توان روزهایم را بدون تو، سر کنم.
جبران کردن عقب ماندگی از دیگران informal : => ملاقات کردن با کسی بعد از مدتی طولانی
برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیزی
عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تانک ها
رنگ آبی تیره رنگ آبی پررنگ
همین الان خیلی زود
پس دادن برگشت دادن مانند: please pass my book to me : لطفا کتابم را به من برگردان.
مترادف هست با : بستن - محکم کردن - بستن کمربند ایمنی ( fasten ) Longman dictionary==> In everyday British English, people usually say do up rather ...
تعطیلات یک هفته ای مدارس و کالج ها در فصل بهار به مناسبت جشن Easter
فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین قرار دارد و میتوان در آن اشیا اندکی را قرار داد
موم زنبورعسل
کاغذ کادو
فله فله ای
برازنده مثال: ?is the shirt his style ==> آیا این پیراهن برازنده ی او هست؟ ( پیراهن به او می آید؟ )
انتخاب کردن گزینش کردن برگزیدن سوا کردن
بیل مکانیکی ( خودرو )
شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند رفتن به رستوران و کلاب و . . . . که از شب شروع شده و تا صبح روز بعد ادامه پیدا می کند.
وقت را به بطالت گذراندن وقت را هدر دادن هیچ کار مفیدی در طول روز انجام ندادن
در یک جایی ایستادن و کار خاصی انجام ندادن علاف بودن همین دور و بر باش زیاد دور نشو
فیلم خانگی ( فیلمی که شخص از فعالیت های خودش در منزل یا بیرون از خانه، بدون استفاده از تجهیزات مدرن فیلمسازی یا هنرپیشه های معروف می سازد. مانند فیلم ...
به سن خاصی رسیدن به عنوان مثال: yesterday was his birthday. he turned 20 ==> دیروز جشن تولد او بود. او 20 ساله شد.
دستهایم پر است دستم بند است ( عامیانه )
مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای که هر میهمان، خودش غذای دلخواه خویش را درست کرده و با خود به مهمانی می برد. در این صورت میهمانان غذاها را با یکدی ...
تعمیرگاه ( مانند تعمیرگاه خودرو، تعمیرگاه موتورسیکلت یا تعمیرگاه لوازم خانگی و . . . . . . . )
سرت به کار خودت باشه فضولی نکن توی کار و زندگی من دخالت نکن توی زندگی دیگران سرک نکش
در کار و زندگی دیگران سرک نکشیدن فضولی نکردن
غذای خانگی غذایی که در خانه پخته شده ( در مقابل غذای خریداری شده از رستوران )
کمک کردن به دیگران
ساختمان سازی ( به عنوان یک شغل ) به عنوان مثال در جمله زیر: he works in construction.
جا افتادن فردی در بین دیگران مورد قبول بودن بین دیگران
تلویزیون
آدم با آبرو انسان معصوم و بی گناه if someone has a spotless reputation or record, people know or think they have never done anything bad