پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٤)

بازدید
٢,٢٠٢
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خط آهن ریل راه آهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خجالت زده شرمسار شرمنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

انگیزشی انگیزش دهنده تحریک کننده برانگیزاننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

رنگ روشن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

Noun - countable زیباسازی تغییر ظاهر تغییر چهره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

دست کم گرفتن کسی یا چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، که عموما در فضاهای سرپوشیده ساخته شده و بر روی آن تمرین صخره نوردی انجام می دهند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قصه گویی تعریف کردن داستان و قصه برای دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دفترچه ای که برگ های آن به جای از چپ به راست یا از راست به چپ ورق خوردن، از پایین به بالا ورق می خورد و برگ قدیم ، در پشت برگ جدید جمع می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشپز شخصی آشپز خانگی کسیکه برای دیگران و بر اساس نیاز و دستورات آنها، در منزلشان غذا درست می کند. Personal chef Private chef

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شکست دادن غلبه کردن بر

پیشنهاد
٤

You can't have all advantages at the same time. خدا و خرما را با هم خواستن همه چیز را هم زمان با هم خواستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خلاصه ی کلام این که . . . . . . . مخلص کلام این که . . . . . . . سرتان را به درد نیاورم. . . . ( عامیانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراموا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سـَر کردن به پایان رساندن مثال: i can't get through the days without you. ==> من نمی توان روزهایم را بدون تو، سر کنم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

جبران کردن عقب ماندگی از دیگران informal : => ملاقات کردن با کسی بعد از مدتی طولانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تانک ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

رنگ آبی تیره رنگ آبی پررنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

همین الان خیلی زود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پس دادن برگشت دادن مانند: please pass my book to me : لطفا کتابم را به من برگردان.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مترادف هست با : بستن - محکم کردن - بستن کمربند ایمنی ( fasten ) Longman dictionary==> In everyday British English, people usually say do up rather ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

تعطیلات یک هفته ای مدارس و کالج ها در فصل بهار به مناسبت جشن Easter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین قرار دارد و میتوان در آن اشیا اندکی را قرار داد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

موم زنبورعسل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

کاغذ کادو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

فله فله ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برازنده مثال: ?is the shirt his style ==> آیا این پیراهن برازنده ی او هست؟ ( پیراهن به او می آید؟ )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

انتخاب کردن گزینش کردن برگزیدن سوا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بیل مکانیکی ( خودرو )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند رفتن به رستوران و کلاب و . . . . که از شب شروع شده و تا صبح روز بعد ادامه پیدا می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

وقت را به بطالت گذراندن وقت را هدر دادن هیچ کار مفیدی در طول روز انجام ندادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در یک جایی ایستادن و کار خاصی انجام ندادن علاف بودن همین دور و بر باش زیاد دور نشو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

فیلم خانگی ( فیلمی که شخص از فعالیت های خودش در منزل یا بیرون از خانه، بدون استفاده از تجهیزات مدرن فیلمسازی یا هنرپیشه های معروف می سازد. مانند فیلم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به سن خاصی رسیدن به عنوان مثال: yesterday was his birthday. he turned 20 ==> دیروز جشن تولد او بود. او 20 ساله شد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

دستهایم پر است دستم بند است ( عامیانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای که هر میهمان، خودش غذای دلخواه خویش را درست کرده و با خود به مهمانی می برد. در این صورت میهمانان غذاها را با یکدی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعمیرگاه ( مانند تعمیرگاه خودرو، تعمیرگاه موتورسیکلت یا تعمیرگاه لوازم خانگی و . . . . . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سرت به کار خودت باشه فضولی نکن توی کار و زندگی من دخالت نکن توی زندگی دیگران سرک نکش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کار و زندگی دیگران سرک نکشیدن فضولی نکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

غذای خانگی غذایی که در خانه پخته شده ( در مقابل غذای خریداری شده از رستوران )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کمک کردن به دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ساختمان سازی ( به عنوان یک شغل ) به عنوان مثال در جمله زیر: he works in construction.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

جا افتادن فردی در بین دیگران مورد قبول بودن بین دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تلویزیون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آدم با آبرو انسان معصوم و بی گناه if someone has a spotless reputation or record, people know or think they have never done anything bad

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

طول کشیدن زمان بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

طبیعت گردی قدم زدن در طبیعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناگهانی کنده شدن ( مانند کنده شدن ناگهانی دکمه ی لباس )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

صوت و آوای نشان دهنده ی تنفر چه بد!! وای چه بد !! اَه!!!