پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٨١٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

طول کشیدن زمان بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

طبیعت گردی قدم زدن در طبیعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناگهانی کنده شدن ( مانند کنده شدن ناگهانی دکمه ی لباس )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

صوت و آوای نشان دهنده ی تنفر چه بد!! وای چه بد !! اَه!!!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

چطور مگه؟؟ چرا؟؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

سر و کله کسی در جایی پیدا شدن آفتابی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

زمین خوردن پرت شدن روی زمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

دور زدن دور دور کردن جهت تفریح و سرگرمی در شهر پرسه زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

تماشایی دیدنی قابل توجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دست از سرم بردار ولم کن پاپیچ من نشو اذیتم نکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

بیرون آمدن خارج شدن ( مانند خارج شدن از اتوبوس یا مترو )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پل هوایی پل عابر پیاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

داخل کردن گذاشتن چیزی در داخل چیزی ( مثل گذاشتن لباس ها در چمدان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گذاشتن چیزی داخل چیزی ( مثل گذاشتن وسایل داخل کیف دستی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کفش اسپرت کفش ورزشی کفش مخصوص پیاده روی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قفل رمزی ( مثل قفل کیف سامسونت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کادر پرواز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بند ساعت مچی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خشکشویی کردن لباس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فروشگاه کالای ورزشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کاهش پیدا کردن کاسته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( noun - countable ) برف بازی پرتاب کردن گلوله برفی به یکدیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سقوط کردن افتادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برگشتن ( مثل برگشتن از سفر ) مراجعت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهبود یافتن پس از یک بیماری خوب شدن حال مریض بهتر شدن حال انسان بعد از سپری کردن یک تجربه ی ناراحت کننده و سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برگرداندن پس فرستادن مرجوع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : سطل آشغال بزرگ چرخدار که بیرون از منزل آن را قرار می دهند. به عنوان نمونه : We put our wheelie bin out to be emptied every Thurs ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

جا گلدانی پایه ی گلدان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

a small table placed beside a sofa or other piece of furniture

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

میز کوچک دم دستی میز عسلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خواننده ی سبک موسیقی راک رقصنده ی سبک موسیقی راک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قوانین و مقررات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عجیب غریب غیر معمولی Unusual

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

آتش گرفتن به آتش کشیده شدن توسط چیزی یا شخصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عصبانی کردن ناراحت کردن خشمگین کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تنها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اگر در صورتی که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اره برقی اره موتوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران نباش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود به کشور یا شهر دیگری رفته و در آنجا زندگی می کند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرسری ( کاری که از روی بی علاقه ای و یا اجبار انجام شود ) مثال: A pat answer : یک جواب سرسری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل ضرب المثل: کار از کار گذشته است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دشوار مشکل سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

آرزوم اینه که من آرزو دارم که آرزو میکنم ای کاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دهن لق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

adjective : خالی ( برای باتری ها به کار برده می شود ) نمونه : The phone's battery suddenly went dead

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

استارت ماشین ( بخشی که داخل اتاق خودرو و در کنار فرمان قرار دارد و سوئیچ رابرای روشن کردن خودرو، داخل آن فرو کرده و می چرخانیم. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

افتادن چیزی بر اثر وزیدن باد شدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نجات یافته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مامور محیط زیست