پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٢٣)

بازدید
٤,٦٤٠
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در عبارت well with tears به معنی جاری شدن و یا روان شدن اشک از چشم جمع شدن اشک در چشم سرازیر شدن اشک از چشم می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترسیده، وحشت زده و یا ناراحت ( به خاطر اتفاقات بدی که برای یک نفر افتاده است. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برگشتن به خانه زودتر ترک کردن محل فعلی برای رفتن به خانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

میهمانی دورهمی دورهم نشینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٦

در این phrase برای تاکید بیشتر بر صفت too ، کلمه ی way را قبل از آن می آورند. این عبارت در مکالمات روزمره انگلیسی زبانان به ویژه در بین نوجوانان و جو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرواز کردن به جایی به سرعت و ناگهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

وقتی گوینده با وسیله ی نقلیه ی شخصی می خواهد به مقصدش برود و به طرف مقابل خود که وسیله نقلیه ندارد، می خواهد پیشنهاد بدهد که او را هم سوار وسیله ی نق ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

چند روز/شب/هفته/ماه/سال/ساعت و . . . قبل چند روز/شب/هفته/ماه/سال/ساعت و . . . پیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Go into labor درد زایمان گرفتن درد زایمان سراغ خانمی باردار، آمدن آغاز شدن درد زایمان دچار درد زایمان شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اصطلاح عامیانه که وقتی کسی از شما برای انجام دادن کاری خواهش میکند، شما با گفتن آن، قول حتمی انجام دادنش را می دهید. خیالت تختِ تخت به روی چشم حتما ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Adjective : مختلط ( هر مکانی که خانم ها و آقایان همزمان با هم در آن حضور داشته باشند. برخلاف توضیحاتی که در بالا ارائه شده، تنها برای مدارس مختلط اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

برگزار کردن ترتیب انجام کاری را دادن مثال: How to throw a party?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیپ شخصیتی تیپ اجتماعی هر فردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

درون گرا ( کسی که آرام و ساکت و خجالتی است و از بودن در کنار دیگران لذت نمی برد. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

معاشرت کردن با دیگران آموزش دادن آداب معاشرت و رفتارهای اجتماعی به دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حبه قند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

informal • آمریکای شمالی یک تلفن همراه ارزان قیمت که از قبل بهای آن پرداخت می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

SYN: sales camping - sales drive یک سری رویدادها یا فعالیتهایی که با هدف تبلیغ یک محصول و افزایش فروش انجام می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

یک جشنواره سکولار که از 26 دسامبر تا 1 ژانویه توسط بسیاری از آمریکایی های آفریقایی تبار ، ساکن آمریکای شمالی برای حفظ میراث فرهنگی و ارزش های سنتی شا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جشن ویژه یهودیان، که 8 روز در ماه های دسامبر یا نوامبر برگزار شده و تعطیل می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطر برق گرفتگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable: آتش سوزی بزرگی که در یک خانه اتفاق می افتد و عموما خسارات بسیار زیادی به آن وارد می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

خالی بندی کردن چاخان گفتن مثال: I bought a BMW. Really? No, i'm just fronting

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

علیرغم اینکه با اینکه با وجود اینکه هرچند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل ضرب المثل فارسی: آدم عاشق کر و کور است.

پیشنهاد
٢

یک جورایی معادل ضرب المثل: شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند. یعنی باید قدر چیزهایی که گرانبها هستند ولی به رایگان در اختیار ما ...

پیشنهاد
-١٤

معادل با این ضرب المثل های فارسی است: ۱ - نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. ۲ - بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Adjective : پر استفاده پر کاربرد کاربردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Comparative adjective : عاقل تر دانا تر باهوش تر فهمیده تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Comparative adjective : درست تر صحیح تر دقیق تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جنگل کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Adjective : مشترک شراکتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

درک کردن متوجه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

گفتن چیزی به کسی که قبلا درباره ی آن نمی دانسته است. نشان دادن چیزی به دیگران به کمک اشاره کردن به آن اشاره کردن به کسی یا چیزی به وسیله ی انگشت دست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بدتر شدن شرایط وخیم شدن اوضاع عود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عجله کردن، خسران و دردسر به وجود می آورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

پایدار بودن دوام آوردن باقی ماندن حفظ شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

Comparative adjective : مشتاق تر علاقه مند تر دلباخته تر عاشق تر شیفته تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به شدت تلاش کردن برای به دست آوردن هدفی جنگیدن با کسی یا چیزی دست و پنجه نرم کردن با کسی یا چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrasal verb : بیرون ماندن از منزل در ساعات عصر و پایان شب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrase : شروع به شناختن کسی یا چیزی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کله قندی پلاستیکی ( جسم پلاستیکی مخروطی شکل، که پلیس ها جهت کنترل کردن ترافیک و یا مسدود کردن برخی مسیرها، آن را روی زمین قرار می دهند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : دانشجو یا دانش آموز مهمان کسی که برای مدت کوتاهی، جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

خانواده ای است که فردی غریبه را که عموما اهل کشوری دیگری است و دارای فرهنگ متفاوتی نیز می باشد، به منزل خود دعوت کرده و بدون دریافت هیچ پولی از وی پذ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Adjective بی ادبانه غیردوستانه ناگهانی غیرمنتظره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

به غیر از به جز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی پروا بدون رودربایستی بدون توجه و ملاحظه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قطعا بدون شک مطمئنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دیر رسیدن به جایی دیر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از طریقِ به کمکِ به وسیله یِ مثال: . We can always chat over the internet