پیشنهاد‌های حمید زارعی (٧٨١)

بازدید
١,٣٣٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مثل: سیر نظریه پردازی یا روند نظریه پردازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همان. . . . که . . . . مشابه This is the same as your book این مشابه کتاب شماست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

چنانچه که He explained the point in such a low tone that nobody understand anything. او این نکته را چنان با صدای آرامی تشریح کرد که هیچکس هیچ چیزی د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اگر فعل بعد آن ing داشت به معنای ادامه دادن و پیوسته بودن می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودداری کردن، اجتناب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگر بین so و that فاصله باشد یعنی جمله باشد ترجمه آن: آنقدر . . . که مثل: Mary was so beautiful in the party that the guess couldn't help staring a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1 - همان قدر . . . که 2 - به صفت یا قید عناصر بعد از as دوم 3 - به اندازه عناصر بعد از as دوم صفت یا قید مثل Mary was as beautiful in the party as he ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در نقش جز قیدی: از آنکه ، نسبت به آنکه در نقش حرف اضافه: از نسبت به در نقش حرف ربط: از، نسب به ، تا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نقش جز قیدی: تا اینکه در نقش حرف اضافه: تا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نقش جز قیدی: پیش از آنکه در نقش حرف اضافه: پیش از ، قبل از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نقش جز قیدی: پس از آنکه در نقش حرف اضافه: بعد از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نقش جز قیدی: از زمانیکه ( وقتی که فعل have و. . . در جمله وجود داشته باشد ) در نقش حرف اضافه: از آنجاییکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در مقایسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مقابل، در مقایسه با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در نتیجه ، بنابراین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرف اضافه مرکب به معنای : مشابه با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نتیجه ، به سبب، به دلیل، بنابر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به رغم، با وجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به شرط آنکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگر علت و معلولی باشد به معنای: تا اینکه در سایر حالت ها : به طوریکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جز قیدی : مبادا ، مبادا که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

انگار، انگار که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا حدی، به طوریکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جز قیدی مرکب به معنای: تا جاییکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جز قیدی مرکب به معنای: به محض اینکه یا به محض آنکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نقش جز قیدی: تا جاییکه در نقش قید: به دوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در نقش جز قیدی: تا زمانی که ، مادامیکه در نقش قید : به درازای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به سبب آنکه ، به دلیل آنکه به خاطر آنکه ، چون که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

( در حالی که ) بهترین ترجمه آن است به این علت هم معنای همزمانی و هم معنای تضاد را می رساند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی که ، زمانی که ، هنگامی که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در جاییکه ، در محلی که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر چه ، به رغم آنکه ، آنقدر . . . که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگرچه، به رغم آنکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حتی اگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگر ، در صورتیکه ، بشرط آنکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در نقش قید به معنای: فقط ، درست و دقیق ، به تازگی ، تازه، همین الان و در نقش صفت به معنای: عادل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در نقش قید به معنای: مدت ها، از دیر باز و در نقش صفت به معنای: دراز ، طولانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا حدودی ، به نحوی ، یک جورایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به همین ترتیب ، به علاوه ، همچنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اول و وسط جمله به معنای: ( اما، ولی با وجود این ) و در آخر جمله سوالی و منفی به معنای: ( هنوز، تا کنون )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هریک از دو ، هریک از این دو یا هریک از آن دو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با معنای هریک و هر یک از مثل: هر دانشجویی و هر یک از دانشجویان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به معنای هر یک و هریک از مثل : هر دانشجویی، هر یک از دانشجویان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چند، تعدادی ( از ) با اسم قابل شمارش جمع و فعل جمع می آید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعداد زیادی، بسیاری از فقط با اسم قابل شمارش جمع و فعل جمع می اید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ترتیب ترجمه: 1 - با اسم قابل شمارش مفرد بیاید به صورت یای نکره ترجمه می شود مثل some car = ماشینی 2 - با اسم قابل شمارش جمع بیاید به ترتیب به معنای: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ترتیب ترجمه: 1 - همین و همان 2 - یک 3 - مشابه و یکسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر قبلاً در مورد موضوعی در متن صحبت شده باشد به معنای همین و همان می باشد و اگر در مورد موضوعی صحبت نشده باشد به معنای خاص، ویژه، معین می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترتیب ترجمه: 1 - ترجمه نمیشود 2 - این و آن 3 - مذکور، مذبور ، مورد نظر ، فوق الذکر و. . . پس از هسته اسمی ترجمه میشوند 4 - ( هه ) غیر ملفوظ آخر کلمه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترتیب ترجمه :1 - ی ( نکره ) مثل a book = کتابی 2 - ترجمه نمی شود 3 - یک ( مثل یک بلایی سرت می آورم در حالت نکره و در حالت معرفه یک دانشجو A student ) ...