پیشنهادهای حمید زارعی (٧٨١)
Whose= of which که در آن
1 - ساختن 2 - گرداندن، سبب شدن 3 - تهی یعنی ترجمه نمی شود
تضاد بصری
تمام
نادر، به ندرت
رسوب کردن، بر جای گذاشتن، سپرده گذاشتن
1 - مطمئن 2 - خاص، ویژه، معین 3 - برخی، بعضی ( s جمع داشته باشد )
فقط، صرفاً، تنها
تک تک ، فرد فرد ، هر
مفهوم
میزان، نرخ، سرعت
محفظه
نام تجاری
قید تشدید: بسیار قید ربط معنا: بنابراین قید معمولی: اینگونه ، اینچنین ، اینطور
مفاهیم
درمان کردن، رفتار کردن، مهمان کردن، پردازش کردن ( در هر متن متفاوت ترجمه میشود )
تضرع، از شکل انداختن، بد شکل کردن، بدنما کردن، زشت کردن، بدریخت کردن، خراب کردن
قید ربط: به علاوه، ضمناً، علاوه بر این، در ضمن، مضاف، مضاف بر این
در طول زمان مورد توجه، دیرینه
با احترام
1 - مد نظر قرار دادن2 - بیش از حد توجه کردن به چیزی 3 - استفاده کردن
اما حرف ربط: که، بلکه صرفاً به جز
اگر not و only پشت سر هم بیایند not فعل را منفی می کند و only صفت را حذف می کند: به معنای نه صرفا ، نه فقط
قید: به خوبی حرف ربط: و نیز در کل: همانند، مانند
انسان ، فرد، شخص یا به صورت غیرشخصی: می توان گفت که
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
از سوی دیگر
بنابراین ، بدین ترتیب ، از این رو، پس ، لذا، در نتیجه
بنابراین ، بدین ترتیب ، از این رو، پس ، لذا، در نتیجه
ly speaking. . . . مثل : generally speaking, scientifically speaking به معنای: به لحاظ علمی، عموماً ، به طور کلی ، به بیان عام ، به بیان علمی، به لح ...
در طول زمان ، به موقع
در دراز مدت
تا حدی، تا اندازه ای
در واقع، حقیقتا، در حقیقت ، به واقع
Like to V به معنای: همین الان Like to Ving به معنای: همیشه
تا کنون
در ابتدا و انتهای جمله به معنای: با داشتن A given N به معنای: خاص، ویژه ، معین Given that به معنای: با فرض اینکه
قید ربط: در غیر اینصورت قید معمولی: بر عکس، به گونه ای دیگر
خود، فی نفسه
1 - صرفاً 2 - به سادگی، به طور ساده
Or اول جمله قید ربط محسوب میشود به معنای: 1 - به عبارت دیگر 2 - در غیر این صورت
Fail to V به معنای نتوانستن
زمان آن زمان گذشته است و در معنای فعلی: جستجو کردن در معنای قیدی: در صدد، در پی ، به دنبال
زمان آن زمان حال است و در معنای فعلی: جستجو کردن در معنای قیدی: درصدد، در پی، به دنبال
Cease to در معنای متوقف کردن در معنای قیدی: دیگر فعل منفی
Come to V به هوش آمدن ( بعد آن فعل دیگری نیست ) بعدش فعل دیگری بیاید به معنای قیدی: به تدریج ، سرانجام و معنای فعلی آن: آمدن