پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
طولانی مدت، دراز مدت، دیرپا
به شور گذاشتن، شور، شورا، بررسی
رفتن، حرکت کردن
گناه کار بودن، ( در مقابلِ بی گناهی )
جسور، بی باک
اشک ریختن، گریه کردن
از هم پاشیدن، متلاشی کردن، پاره کردن، جدا کردن، مجبور به جدایی کردن
اصلا
پرتاب کردن، نشانه رفتن، اشاره کردن
به وضوح، عیان، معلوم، با جزئیات، دقیق و موبه مو
ارج، حیثیت، آبرو
بحث و جدل، سرو صدا، جدال
پُر سود، پُر منفعت، پُربار
پُرسود تر، پُر منفعت تر، پُربار تر ( درمعنای اصطلاحی نه معنای تحت اللفظی که به معنی شیرین تر است )
واقعا، درواقع
پوزخند زدن، نیش و کنایه زدن، متلک گفتن
مهم دانستن، اهمیتِ زیادی دادن، تاکید بیش از حد کردن، کلید کردن، گیر دادن
چشم بادامی
چشم بادامی
تاکید کردن
بی گناه نشان دادن
بی گناه نشان دادن، برائت دادن
احترام گذاشتن به کسی، احترامِ کسی را جلب کردن، تحسین کردن، تحسین را جلب کردن، اهمیت کسی را به او یادآوری کردن، ارزشمندی کسی را به او گوشزد کردن، یادآ ...
تحت تاثیر قرار دادن، اثر گذاشتن
با تصمیمی موافقت کردن، تعیین کردن، پذیرفتن، توافق کردن
در معرض خطر قرار گرفتن/دادن، ریسک کردن
سیج کردن، در معرض خطر قرار گرفتن، خطرپذیری کردن، ریسک
به مشکل خوردن، مشکل تراشی کردن
به هرشکلی، به هرصورتی، به هر طریقی، به هر نوعی
علنی، صراحتا، تابلو
جانبدارانه
به همراه رفتن، نگهبانی کردن، مراقبت کردن، مراقب بودن، تحت نظر داشتن
خوفناک، وحشتناک، هراسناک
با کلاس، درجه یک
افشا کردن، آشکار کردن، بروز دادن، اعتراف کردن
بازگو کردن
با مشکل مواجه شدن، به مشکل خوردن
انگیزه دادن، تشویق کردن، تحریک کردن، محرک شدن
تطابق داشتن، مطابقت داشتن، مطابق بودن، همخوانی داشتن، هماهنگ بودن
قطعی و غیرقابل تردید، نقطه ی مقابلِ reasonable doubt است. اشاره به زمانی دارد که قطعیتِ یک حقیقت یا گناهکار بودنِ فردی واضح و مبرهن است
شک معقول، تردیدِ عقلانی ( اصطلاحی است حقوقی که اشاره به زمانی دارد که نتوان با قطعیت اعلام کرد که یک حقیقتِ خاص وجود دارد، یا نتوان فردی را گناهکار ا ...
بررسی کننده، کسی که به دنبالِ حقیقت است، حقیقت یاب، ( به صورت کلی به افرادی گفته می شود که در جستجوی یافتنِ حقیقت، شهود یا متهمین را مورد پرسش و پاسخ ...
هماهنگ، همخوان، مطابق
اظهارات، ادله، گفته ها، حرف ( ها )
خواهش کردن، خواستن، خواستار شدن
با دقت توصیف کردن، فهماندن، شرح دادن، تفسیر کردن، بازنمودن
قصد کردن، سعی و تلاش کردن
باز کردن، چیدن، برنامه ریزی کردن، طراحی کردن، طرح ریزی کردن، ضربه زدن، روی زمین انداختن، ضربه ی شدید، خرج کردن ( پول و غیره ) توضیح دادن، شرح دادن، آ ...
آشکار کردن، روشن کردن، عیان کردن
نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، و همینطور: نفهمیدن، درک نکردن، پی نبردن