پیشنهاد‌های علی احمدی سعیدخانی (گچساران) (١٥٣)

بازدید
٢٧٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دامنۀ ( فعالیت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

صادر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حیطۀ . . . مثلاً : خریدن خانه در تهران را در حیطۀ بودجۀ خودم می بینم ( انشاءالله )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مأمور مخفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبان به تحسین گشودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خارج کردن از . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوب . . . بعضی جاها دیدم که خوب بودن، مهارت معنی شده . . . . مثلاً: من با انگشتان فرز و چابکم در ارسال پیام های متنی خوب هستم یا به این صورت : من با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل توجه ( مثلاً : مبلغ قابل توجه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رد شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یافتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سختکوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بعضی جاها دیدم "پسندیدن" هم معنی شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( موسیقی ) بزن بکوب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

در طعم غذا ها : تلخ یا در تشریح یک شرایطی مثلاً : حقیقت تلخ این است . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سر گروه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرسه زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تقویت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

امتداد داشتن مثلاً : به موازات چیزی "امتداد" دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به هر سو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خمیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بزرگ کننده ( مثلاً : ابزار "بزرگ کنندۀ" نوری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تا به اندازۀ - تا سرحد مثلاً : پارچ " تا به اندازۀ" ظرفیتش پر بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پارچ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

امتیاز گیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

فرو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشکل ایجاد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدبختی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصاحب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در ) حرکت ( بودن ) . . . مثلاً من در حرکت به سوی یافتن روشی جدیدی از مطالعه برای قبولی در آزمون ept هستم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مرسوم ( مثلاً ارائۀ دوره های آموزشی 40 دقیقه ای، مرسوم است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ورزشکار بازنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خواهش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دائمی ( مثلاً پیدا کردن یک شغل دائمی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کار، شغل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

امور شهری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دانشجوی سال آخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دور شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب کردن ( مثلاً در یک جمله منفی : توجه را به خود جلب نمی کرد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر سر آن ( مثلاً : بر سر آن بحث و تبادل نظر کردند )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دنبال کرد، ادامه دادن . . . . مثلاً شطرنج باز سعی کرد حدسیات رقیبش را دنبال کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیرون آوردن ( مثلاً: جادوگر یک خرگوش را از کلاهش بیرون آورد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیطنت آمیز ( مثلاً رفتار شیطنت آمیز )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی اصلی این لغت همونطور که می دونید جرو بحث، دعوا، مرافع هست ولی بعضی جاها می تونیم "جنگ و نبرد" هم معنی کنیم البته نه اون جنگ و نبردی که در جبهه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جلو زدن مثلاً تصور کنید که مسابقه ای هست که یکی یا دو تا اسکیت باز تلاش می کنند از دسته جدا شده و از حریفان "جلو بزنند"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

جدا شدن مثلاً ( یکی یا دو تا اسکیت باز ) از دسته جدا شده و . . . تصور کنید مسابقه ای هست که یکی دو تا اسکیت باز سعی می کنند از دسته "جدا شده" و از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

حلقه زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

میدان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرخ دار