enlargement

/ənˈlɑːrdʒmənt//ɪnˈlɑːdʒmənt/

معنی: فزونی، توسعه، بزرگی
معانی دیگر: بزرگ سازی، گسترش، (نسخه ی بزرگ شده ی عکس و نقشه و غیره) بزرگ شده، بزرگ ساخت، آگراندیسمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or result of enlarging; increase; expansion.
مشابه: amplification, development, extension, growth, increase

(2) تعریف: anything, esp. a photograph, that is a larger version of something.

(3) تعریف: anything that, by being added, makes something larger.
مشابه: addition, growth

جمله های نمونه

1. the enlargement of the existing building
توسعه ی ساختمان فعلی

2. the enlargement of the playing field
گسترش زمین بازی

3. the original map is lost, this is an enlargement (of it)
نقشه ی اصلی مفقود شده است و این نسخه ی بزرگ شده ی آن است.

4. A key word index is an enlargement to the book.
[ترجمه گوگل]فهرست واژه های کلیدی، بزرگنمایی کتاب است
[ترجمه ترگمان]یک شاخص کلمه کلیدی، بزرگ شدن به کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Increased costs will militate against further enlargement of the buildings.
[ترجمه گوگل]افزایش هزینه ها در برابر بزرگ شدن بیشتر ساختمان ها مقابله می کند
[ترجمه ترگمان]افزایش هزینه ها مخالف توسعه بیشتر ساختمان ها خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chest X - rays showed moderate enlargement of the heart.
[ترجمه گوگل]اشعه ایکس قفسه سینه بزرگ شدن متوسط ​​قلب را نشان داد
[ترجمه ترگمان]سینه اشعه ایکس بزرگ شدن قلب را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The enlargement brings out the details in the photograph.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن جزئیات در عکس را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این بزرگ شدن جزئیات عکس را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mother wrote to her son for an enlargement of his baby's photograph.
[ترجمه گوگل]مادر به پسرش نوشت تا عکس کودکش را بزرگ‌تر کند
[ترجمه ترگمان]مادر برای بزرگ شدن عکس بچه اش به پسرش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I had an enlargement of my graduation photo done for my grandparents.
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی عکس فارغ التحصیلی ام را برای پدربزرگ و مادربزرگم انجام دادم
[ترجمه ترگمان]من یه عالمه عکس فارغ التحصیلی خودم رو برای پدربزرگ و مادربزرگم انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is insufficient space for enlargement of the buildings.
[ترجمه گوگل]فضای کافی برای بزرگ‌نمایی ساختمان‌ها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]فضای کافی برای توسعه ساختمان ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scaling a means of calculating the amount of enlargement or reduction necessary to accommodate a photograph within the area of a design.
[ترجمه گوگل]مقیاس بندی وسیله ای برای محاسبه میزان بزرگ شدن یا کاهش لازم برای قرار دادن عکس در محدوده طرح
[ترجمه ترگمان]مقیاس کردن وسیله ای برای محاسبه میزان توسعه یا کاهش لازم برای جای دادن یک عکس در محدوده طراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Radiographs of the chest showed enlargement of the right heart with prominence of the pulmonary outflow tract.
[ترجمه گوگل]رادیوگرافی قفسه سینه بزرگ شدن قلب راست با برجسته شدن مجرای خروجی ریوی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]انقباض سینه، بزرگ شدن قلب راست با برجستگی و برجستگی و برجسته شدن دستگاه outflow ریوی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is an enlargement from an original fifteenth-century woodcut.
[ترجمه گوگل]این بزرگنمایی از یک چوب‌تراشی اصلی قرن پانزدهمی است
[ترجمه ترگمان]این یک نشانه بزرگ از آثار دستی متعلق به قرن پانزدهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Enlargement to the East will take place in a restrictive framework of international rules and obligations.
[ترجمه گوگل]گسترش به شرق در چارچوبی محدود از قوانین و تعهدات بین المللی صورت خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]انتقال به شرق در چارچوب محدود کننده قوانین و تعهدات بین المللی انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فزونی (اسم)
abundance, affluence, exuberance, excess, increase, enlargement, nimiety

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

تخصصی

[سینما] اگراندیسمان (واژه فرانسوی )
[عمران و معماری] افزاینده

انگلیسی به انگلیسی

• expansion, increase in size, magnification
enlargement is the process or result of making something larger.
an enlargement is a photograph that has been made bigger.

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه : ( مِهانیدن/مِهاندَن، مِهان، مِهانِش و. . . )
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مِهینیدن" به چمِهایِ زیر بوده است:
بزرگ کردن، بزرگتر کردن، افزایش دادن، وسعت دادن، وسیع کردن
همچنین واژه یِ " مِهینیشن" به چمِ " افزایش، وسعت، بزرگی، توسعه، بزرگترسازی" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
در واژه یِ " مِهینیدن" که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یدن ) ساخته شده است، " ین" نشانه یِ گذرا/سببی ساز ( Kausativ ) است که این نشانه در زبانِ پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( مانندِ خوردن/خوراندن ) ؛ پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " مِهینیدن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" را خواهیم داشت. همچنین بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مِهینیدن"، " مِهین" بوده است که با تَراگردانی به زبانِ پارسیِ کُنونی واژه یِ " مِهان" را خواهیم داشت.
پس :
مِهانیدن یا مِهاندَن = بزرگتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، وسیع کردن
اکنون اگر بخواهیم واژه یِ " مِهینیشن" را که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یشن ) ساخته شده است، به زبانِ پارسیِ کُنونی برگردانیم واژه یِ " مِهانِش" را خواهیم داشت؛ چراکه " ین" همانگونه که در بالا گفته شد، در پارسیِ کُنونی " آن" شده است و پسوندِ نامسازِ " یشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسیِ کُنونی شده است.
پس:
" مِهانِش"= وسعت، بزرگی، افزایش، توسعه، بزرگتر سازی
کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" همچم و برابر با واژه یِ آلمانیِ " vergr��ern " است و برابر با واژه یِ " enlarge، increase ، magnify " در زبانهای رُمَنیک است.
واژه یِ " مِهانِش" نیز برابر و همچم با واژه یِ آلمانیِ " vergr��erung " است و همچنین برابر با واژگانِ " enlargement، increase ، magnification " در زبانهایِ رُمَنیک می باشد.
پَسگَشت:
1 - رویبرگِ 55 ، 119 و 167 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" نویسنده: "دیوید مک کنزی"
( برای دیدن عکسها به زیرواژه یِ " مهانیدن" در همین تارنما مراجعه کنید. )

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enlarge / large
✅️ اسم ( noun ) : largeness / enlargement / enlarger
✅️ صفت ( adjective ) : large / largish / enlarged
✅️ قید ( adverb ) : largely
بسط و گسترش
بزرگ شدن
بزرگ کننده ( مثلاً : ابزار "بزرگ کنندۀ" نوری )
گسترش - توسعه - بزرگ سازی - بزرگی
🔴the act of making something larger or of becoming larger
◀️SHARK POWER PENIS ENLARGEMENT CREAM
رشد
enlargement ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: تعریض
تعریف: افزایش عرض راه ها در قوس ها و سربالایی ها
1. An increase in size; an anatomic swelling or prominence.
2. An intumescence or swelling.

بزرگنمایی

بپرس