پیشنهادهای هدی چامهای (١٧٢)
اِلقا
سهولتِ کاربرد
انسجام
ایمنی
به حاشیه رفتن. از صحنه کنار رفتن.
روشن شدن
زیربنا
بی شک
نسبی در آمار، مقیاس نسبی
مناقشه برانگیز
جذبِ مجدّد
بردار
مخرّب، فاجعه آمیز معمولا به عنوان صفتِ بالایِ طبیعی
زمینه
چنانکه گویی
متبلور شدن
گرایش به سمت = tropic نمونه: هورمون های گرایشی tropic hormones هورمون های گرایشی ( هورمون های هیپوفیز )
عیان - واضح - آشکار
در کتابِ مبانی علومِ اعصاب شناختی ( ترجمه کمال خرازی ) ، ناحیهٔ حسیِ اولیه معادلِ PRIMARY PROJECTION AREA قرار گرفته است.
تحتانی ر. ک مبانی علوم اعصاب شناختی، ت کمال خرازی
تنه تنه عصبی ( به انگلیسی: Nerve tract ) Wikipedia
مدار
پررنگ کردن. If you snap a selfie and the colors aren't intense enough, you may be able to intensify them with a photo editor.
مرگ خودخواسته
رویه
قطعه
تحلیل رفتن
برشِ قوسیِ جمجمه
ترتیب. در ریاضی
قاعدهٔ تجربی
فاصله ای در آمار مقیاسِ فاصله ای
WE SHALL TAKE THAT GRANTED باید بپذیریم که. . .
بجا
خطِ افق ممیزِ آسمان و زمین.
هم شکلی یا تشابهِ ساختاری از صفاتِ قصدمندی در فلسفه و علوم شناختی.
شارش
افسانه بافی
سایه نما
specialist textbooks کتبِ تخصصی
روانه
موردی - به عنوان صفت
abject به عنوانِ صفت، معنای دوم اش فروتنی ست. an abject apology عذرخواهیِ خاضعانه - هرچند معنای نخستِ abject، شرم آورانه است. ر. ک فرهنگ هزاره
OVERSIGHT AGENCIES موسسات نظارتی
چارچوب
مخاطره جویی
نایش.
همسو برابرِ CONTRALATERAL ( دگرسو )
خط مشی
سطحِ اجرایی
تقطیع