tensor

/ˈtensər//ˈtensə/

معنی: عضله ممدده، تانسور
معانی دیگر: (کالبدشناسی) ماهیچه ی کشنده، عضله ی ممدده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: tensorial (adj.)
• : تعریف: a muscle that stretches or tenses a body part.

جمله های نمونه

1. The Ricci tensor has a non-zero divergence which can be removed by a simple subtraction.
[ترجمه گوگل]تانسور ریچی واگرایی غیر صفر دارد که با یک تفریق ساده قابل حذف است
[ترجمه ترگمان]The Ricci دارای یک واگرایی غیر صفر است که می تواند با یک کاهش ساده حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dominant term in the stress-energy tensor is therefore the energy density Too.
[ترجمه گوگل]اصطلاح غالب در تانسور تنش-انرژی چگالی انرژی نیز هست
[ترجمه ترگمان]بنابراین عبارت غالب در تانسور توانی فشار بیش از حد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This, the Riemann curvature tensor, quantifies space-time curvature.
[ترجمه گوگل]این، تانسور انحنای ریمان، انحنای فضا-زمان را کمی می کند
[ترجمه ترگمان]از این رو، تانسور انحنای ریمان، انحنای فضا - زمان را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The resulting tensor equation is automatically valid under all general transformations.
[ترجمه گوگل]معادله تانسور به‌دست‌آمده به‌طور خودکار تحت تمام تبدیل‌های عمومی معتبر است
[ترجمه ترگمان]معادله تانسور نتیجه به طور خودکار تحت همه تحولات عمومی معتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Under a general transformation which demonstrates that this tensor is the same in all frames.
[ترجمه گوگل]تحت یک تبدیل کلی که نشان می دهد این تانسور در همه فریم ها یکسان است
[ترجمه ترگمان]تحت یک دگرگونی عمومی که نشان می دهد این تانسور در تمامی فریم یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Firstly, physical laws must be expressible as tensor equations so that they remain valid under transformations to any accelerated frame.
[ترجمه گوگل]اولاً، قوانین فیزیکی باید به صورت معادلات تانسوری قابل بیان باشند تا تحت تبدیل به هر قاب شتابی معتبر باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، قوانین فیزیکی باید به عنوان معادلات تانسور تعیین شوند به طوری که آن ها تحت تبدیل به هر فریم شتاب یافته معتبر باقی بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are a number of other tensor properties which are needed in Chapters 6 and
[ترجمه گوگل]تعدادی ویژگی تانسور دیگر وجود دارد که در فصل 6 و
[ترجمه ترگمان]تعدادی از خواص تانسور دیگر نیز در فصل های ۶ و ۱۵ مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. B is termed the left Cauchy-Green deformation tensor, both terms having obvious origins in the definitions given above.
[ترجمه گوگل]B تانسور تغییر شکل کوشی-گرین چپ نامیده می شود، که هر دو اصطلاح در تعاریف ارائه شده در بالا منشأ آشکار دارند
[ترجمه ترگمان]B به عنوان چپ چپ به عنوان تانسور تغییر شکل سبز گفته می شود، هر دو از لحاظ منشا واضحی در تعاریف ارایه شده در بالا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some differential geometry and tensor analysis is needed in order to appreciate the full flavour of the theory.
[ترجمه گوگل]برخی هندسه دیفرانسیل و تجزیه و تحلیل تانسور برای درک طعم کامل تئوری مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برخی از هندسه دیفرانسیل و تحلیل تانسور به منظور قدردانی از طعم کامل این تئوری مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The curvature tensor can be identified by using an approach that was introduced in Chapter
[ترجمه گوگل]تانسور انحنا را می توان با استفاده از رویکردی که در فصل معرفی شد، شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]تانسور گرادیان می تواند با استفاده از روشی که در فصل معرفی شد، شناسایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The metric tensor requires one transformation for each of its indices.
[ترجمه گوگل]تانسور متریک برای هر یک از شاخص های خود به یک تبدیل نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]تانسور متریک به یک تغییر برای هر یک از شاخص ها نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Einstein also recognized that the stress-energy tensor provided the appropriate tensor description for the distribution and flow of energy in space-time.
[ترجمه گوگل]اینشتین همچنین تشخیص داد که تانسور تنش-انرژی توصیف تانسور مناسبی را برای توزیع و جریان انرژی در فضا-زمان ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]انیشتین همچنین به این مساله پی برد که تانسور تنش - انرژی، توصیف تانسور مناسب برای توزیع و جریان انرژی را در زمان فضا فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The equivalent permeability tensor of rock mass, which has single set of fractures, is deduced.
[ترجمه گوگل]تانسور نفوذپذیری معادل توده سنگ، که دارای یک مجموعه شکستگی است، استنباط می شود
[ترجمه ترگمان]ضریب نفوذپذیری معادل با جرم سنگ، که یک مجموعه از شکستگی دارد، استنتاج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Non - tensor multivariate wavelets was wildly used in pattern recognition and texture analysis and edge detection.
[ترجمه گوگل]موجک های چند متغیره غیر تانسوری به طور گسترده در تشخیص الگو و تجزیه و تحلیل بافت و تشخیص لبه استفاده شد
[ترجمه ترگمان]داده های چند متغیره Non در تشخیص الگو و تشخیص بافت و تشخیص لبه به شدت مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضله ممدده (اسم)
protractor, tensor

تانسور (اسم)
tensor

تخصصی

[عمران و معماری] تانسور
[زمین شناسی] کشنده
[ریاضیات] تانسور، کشان، تانسوری
[آمار] تانسور

انگلیسی به انگلیسی

• tightened muscle, flexed muscle (anatomy)

پیشنهاد کاربران

پردازنده اختصاصی موبایل گوگل پیکسل
tensor ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: کِشنده 2
تعریف: ماهیچه‏ای که ناحیه‏ای را تحت فشار قرار می‏دهد و موجب انقباض آن می‏شود
بردار

بپرس