پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
به عبری شنبه می شود :יום שבת ( yom shabat ) به عربی می شود :یوم السبت ( yawm alsabt )
کیمیا: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کیمیا" می نویسد : ( ( کیمیا از واژه ی یونانی kēmiبه معنی "زمین سیاه "ستانده شده است که در این زبان نامی بوده است س ...
الکتریک: کلمه لاتین الکتریک electricus به معنی تولید از کهربا به وسیله ی اصطکاک است.
الکتریسیته: الکتریسیته از کلمه یونانیelecktor به معنی خورشید درخشان گرفته شده است.
bacanak: ( ترکی ) باجاناق، باجناق، خواهر شوهر زن
baca: ( ترکی ) : دودکش، سوراخ، فارسی آن روزنه، سوراخی که قدیم در سقف خانه تعبیه می شد جهت روشنایی، امروزه جای آن روشنایی جای آن را گرفته، باجه ی بانک ...
نان پشت شیشه مالیدن: سخت ممسک بودن.
ناقه و جملی در امر نداشتن: صاحب و سودی در کار نبودن. ( امثال و حکم. ، دهخدا. )
نا شسته روی: بی سر و پا، ناچیز، بی ارز ( امثال و حکم. ، دهخدا، ص ۱۷۸۳. )
ناخن به دندان گرفتن متحیر شدن مثل انگشت به دهان گرفتن. ( امثال و حکم. ، دهخدا، ص ۱۷۸۱. )
واژه ی انگلیسی error و فرانسویErreur به معنی : ، گمراهی، انحراف، کژراهی، گناه، خطاکاری با واژه ترکی ائیری یا ائگری به معنی کج و منحرف، خمیده سنجیدنی ...
واژه ی انگلیسی curd به معنی کشک، شیر بسته شده، ماست، با واژه ی ترکی " قؤرود" به معنی کشک سنجدنی است.
اَنْبان /اَنْبانه: به معنای" کیسه ی بزرگی از پوست گوسفند". این دو واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در معنای حقیقی و مجازی می توانند جانشی ...
اَنْبان /اَنْبانه: به معنای" کیسه ی بزرگی از پوست گوسفند". این دو واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در معنای حقیقی و مجازی می توانند جانشی ...
امیدوار بـودن: هرگاه پس از امیدوار بودن، یا ترکیب های دیگری که در آنها واژه امید آمده باشد مانند امید داشتن، امید بودن، در این امید بودن و جز اینها ...
اُمید/اُمّید: به تخفیف یا به تشدید میم. هر دو تلفظ درست است و هر دو در متون معتبر فارسی به کار رفته است. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱ ...
اَمْیال: این کلمه در عربی جمع میل بر وزن" تیر" و به معنای" واحد مسافت" است و نه جمع میل بر وزن "خیل" و به معنای "خواهش و آرزو". اما در فارسی از چند ...
اُمّی: به ضمّ اول و تشدید دوم در وزن" سنّی" و به معنای" ناتوان از خواندن و نوشتن "به همین صورت نوشته می شود پیغمبر اسلام صلی الله امّی بوده است" بعضی ...
اِمْلا: در عربی به "عمل کسی که به صدای بلند سخنی ادا می کند تا دیگری آن را بنویسد" املا می گویند. این کلمه در متون قدیم فارسی نیز به همین معنی به کا ...
اَمْکِنه/اَماکِن: در عربی امکنه جمع مکان است و اماکن جمع امکنه یعنی جمع جمع است. در فارسی این دو کلمه را به صورت مترادف و به معنای مکانها به کار می ...
اَمْکِنه/اَماکِن: در عربی امکنه جمع مکان است و اماکن جمع امکنه یعنی جمع جمع است. در فارسی این دو کلمه را به صورت مترادف و به معنای مکانها به کار می ...
اِمْریکا/آمریکا: نام این قاره را فارسی زبانان تا چند دهه ی پیش به کسر اول تلفظ می کردند و به همین صورت می نوشتند. اما در سال های اخیر تلفظ و املای آ ...
اِمْریکا/آمریکا: نام این قاره را فارسی زبانان تا چند دهه ی پیش به کسر اول تلفظ می کردند و به همین صورت می نوشتند اما در سال های اخیر تلفظ و املای آم ...
امروز /امروزه: واژه امروز علاوه بر معنای "روزی که در آن هستیم" به معنای ( در ) این زمان ( در ) این روزگار نیز هست. اما واژه امروزه ظاهراً در متون ...
امروز /امروزه: واژه امروز علاوه بر معنای "روزی که در آن هستیم" به معنای ( در ) این زمان ( در ) این روزگار نیز هست. اما واژه امروزه ظاهراً در متون ...
امپراتور/امپراطور: از کلمات دخیل در فارسی است که از زبانهای فرنگی، ظاهراً از طریق ترکی عثمانی، گرفته شده است. بهتر است با حرف " ت" و به صورت امپراتو ...
امپراتور/امپراطور: از کلمات دخیل در فارسی است که از زبانهای فرنگی، ظاهراً از طریق ترکی عثمانی، گرفته شده است. بهتر است با حرف " ت" و به صورت امپراتو ...
امانت گزار: امانت گذار: گزاردن یعنی" به جا آوردن"، ادا کردن" به کسی که امانت را ادا می کند. یعنی باز پس می دهد اما امانت گذار با حرف "ذ" اگر به کار ...
امانت گزار: امانت گذار: گزاردن یعنی" به جا آوردن"، ادا کردن" به کسی که امانت را ادا می کند. یعنی باز پس می دهد اما امانت گذار با حرف "ذ" اگر به کار ...
اَمارات: جمع اَماره. به معنای نشانه و قرینه است اِمارات: ج اِمارت، حکومت امیر، امیر نشین اما رات به فتح اول، جمع اَماره به معنای نشانه و قرینه است. " ...
جامه به نیل زدن: کنایه از تعزیت و ماتم داشتن
ثابت: ثابت یا ستارگان ایستاده ستارگانی باشند بر همه ی آسمانها پراکنده و دوری ایشان همیشه یکسان است چنانکه یکی به دیگر نزدیکتر و دورتر نشود و به پارسی ...
اِلهه: آلهه: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. الهه ( elāhe ) که الاهه نیز نوشته می شود، مونث ( اله ) ( elāh ) و به معنای "ربة النوع" یا" ایزد ...
اِله: اَلله: این دو کلمه دو تلفظ مختلف و دو املای مختلف دارند و نباید آنها را با هم اشتباه کرد. اِله ( elāh ) به کسر اول، بر وزن "مثال" است و با یک ...
اِله: اَلله: این دو کلمه دو تلفظ مختلف و دو املای مختلف دارند و نباید آنها را با هم اشتباه کرد. اِله ( elāh ) به کسر اول، بر وزن "مثال" است و با یک ...
واژه ی انگلیسی cedar با واژه " سدر " و سرو کوهی " سنجیدنی است. این واژه در آلمانی Zeder ، اسپانیاییcedro آمده است.
واژه ی کهف عربی با واژه cave انگلیسی سنجیدنی است.
واژه انگلیسی cave به معنی "غار " در زبان های : آلمانی Hōhle ، اسپانیاییcueva ، پرتغالی caverna ؛ترکی : کئهول یا mağara، عربی kahf ( کهف ) ، لاتین cav ...
واژه ی انگلیسی و فرانسوی capable با واژه " قابل " و " قابلیت "فارسی سنجیدنی است . این واژه در زبان سوئدی kapabel , در عربی قادر , آمده است.
واژه ی انگلیسی canary همان واژه ی قناری فارسی می باشد .
کرّنای : دکتر کزازی در مورد واژه ی " کرّنای " می نویسد : ( ( کرّنای : ریختی است از " کارنای " که از دو پاره ی : کار/ نای ساخته شده است و به معنی شیپو ...
راغ : به معنی دشت و دامنه ی کوه ، در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است . ( ( به بالای ایوان او راغ نیست به پهنای میدان او باغ نیست ) ) ( نامه ی ...
پرداختن جای: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پرداختن جای " می نویسد : ( ( پرداختن جای در معنی "تهی ساختن جای از مردمان و خالی کردن" به کار برده شده است. ...
ستاره زدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستاره زدن: " می نویسد : ( ( ستاره گونه ای از خیمه بوده است که شامیانه خوانده می شده است این واژه تازی است و برآ ...
ستاره زدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستاره زدن: " می نویسد : ( ( ستاره گونه ای از خیمه بوده است که شامیانه خوانده می شده است این واژه تازی است و برآ ...
شیدوش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شیدوش" می نویسد : ( ( شیدوش نام یکی از پهلوانان سپاه منوچهر است . می تواند بود که این نام از دو پاره ی شید به معنی ...
واژه ی fall انگلیسی با واژه ی" افول " به معنی غروب، و به آرامی پایین آمدن، و به پایین سقوط کردن سنجیدنی است.
بوفالو در اصل به معنی خشم آلو، خشمگین، کودن، کند ذهن ، و همچنین بسیار رم کننده معنی می دهد.
واژه ی buy انگلیسی به معنی خرید کردن، خریدن و. . . با واژه ی" بیع "عربی به معنی معامله و خرید و فروش و معامله کردن سنجیدنی است.
واژه ی by انگلیسی همان تغییر یافته "با" فارسی است.