پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١١٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آستان خدمت: درگاه بندگی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۹۱. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آسایش یافتن: استراحت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۸. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آسایش دادن: استراحت دادن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۲۵. )

پیشنهاد
٢

تن در گریز دادن: فرار کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۶۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یمین مغلّظ: سوگند سخت ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آزرم: انصاف: تاب و طاقت. " اینک ثمره ی آن نیکو سیرتی و آزرمی که ما را داشتی. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرزو نشاندن: کامروا ساختن، برآوردن تمنا. " می باید نشستن و آرزوی او را به لقیه ای از لقای خویش نشاندن" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرزو پختن: تمنا کردن، هوس کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۹٠. )

پیشنهاد
٢

آرایش زندگانی: زینت حیات، کنایه از شوهر. " نمی دانم که از نور دیده و آرامش جان و آرایش زندگانی کدام اختیار کنم" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آرامش جان: مایه سکون روح، کنایه از برادر. " نمی دانم که از نور دیده و آرامش جان و آرایش زندگانی کدام اختیار کنم" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آرام جای: جای استراحت، جای آسایش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۶. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آراسته نمودن: آراستن، زینت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آذین بستن: آراستن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۱۲. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آدمی: انسان، منسوب به آدم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۸. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آدمی خام: انسان ناپخته، انسان کم تجربه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۸. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم و عالم: انسان و جهان، کائنات ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۳۸. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آداب خدمت: رسوم بندگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۴۴. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

‏آخر اندیش: مآل اندیش، عاقبت نگر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۵. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آخرین العمل: انجام کار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۲. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آحاد جمع: افراد گروه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۹. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آثار کرم: نشانه های بزرگواری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۸. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش فتنه: آتش اختلاف، ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷۳. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش غضب: آتش قهر. ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۹. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش عنف: آتش خشونت، ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷۳. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش عذاب: آتش و عقوبت ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۲. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش طبیعت: آتش خوی و خصلت. ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱٠۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش شیطنت: آتش شرارت، ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۹. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتش رشک: آتش حسد. ( ضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش دم: آتش نفس، غضبناک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۵۶. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آتش فراق: آتش جدایی ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۳. )

پیشنهاد
٢

آتش در خرمن کسی زدن: نیست و نابود کردن وی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷. )

پیشنهاد
٢

آتش در بار منت کسی زدن: ناسپاسی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۹٠. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آتش در خرمن افتادن: سوختن، معدوم شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۲۶. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آتش تیز: آتش تند و افروخته. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۱. )

پیشنهاد
٢

آتش برافروختن: روشن کردن آتش ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۶۱. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش افکندن: آتش زدن، سوزاندن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۷. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آب یافت: آب دیده، نمدار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۳. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب ِ لطف: آب مهربانی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷۳. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آبگینه ی امل:شیشه ی آرزو ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۴۵. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آب سیاه عدم: آب کدر نابودی، طوفان. " و آخر الامر به آب سیاه عدم فرو داده" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۵۹. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آب زیرکاه: مکار، حیله گر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۶۶. )

پیشنهاد
٢

آب در کام چکانیدن: آب دادن، نوشانیدن. " و خضر وار آب حیات حکمت در کام ما چکانیدی" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۴. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آب بسیط: آب ساده، آب مجرد " هنوز آبی بسیط است؛ با اجزای خاک آدم که آلوده ی عصیانست، ترکیب نیافته" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آبای کرام: "شهریاری و فرمانروایی بر سباع آن بقاع او را از آبای کرام موروث مانده" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۴۵. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

غریو: دکتر کزازی در مورد واژه ی "غریو " می نویسد : ( ( غریو به معنی خروش و بانگ بلند است ستاک واژه:غر، می تواند بود که در غرّاناگ garrānāg به معنی تن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیپور: شیپور، در پارتی، šyfwr بوده است. هورن آن را واژه ای آرامی دانسته است. ( ( بگفتند و آوای شیپور نای برآمد ز دلیز پرده سرای ) ) ( نامه ی باست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دم بر زدن: دم بر زدن در معنی آسودن و آنچه در پارسی امروزین "نفس تازه کردن" گفته می شود. ( ( کنون گاه رزم من آمد فراز تو دم بر زن، ای گُرد گردن فرا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دژْ هوخت گنگ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دژهوخت گنگ" می نویسد : ( ( دژهوخت گنگ همان "گنگ دژهوخت" است، دژی که دهاک به جادویی ساخته بود و فریدون طلسم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاکوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کاکوی" می نویسد : ( ( کاکوی که نام نبیره دهاک شمرده شده است واژه ای است در گویشهای بومی در همین ریخت، نیز در ریخت" ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گوپال: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گوپال " می نویسد : ( ( گوپال در معنی گرز گران و آهنین است. می تواند بود که ال، در گوپال پساوندی باشد که در دنبال و ...