پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
سال محمود: پیوستن ستوده ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷٠. )
اتّساق پذیرفتن: انتظام یافتن " و اگر سایسان و فرماندهان پیشین بدین سیاق رفتندی، سلک امور پادشاهی اتساق نپذیرفتی. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چ ...
اتحاد نمودن: متحد شدن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷۹. )
اِتّباع کردن: پیروی نمودن. " و بسیار کس اتباع دانش او کردند" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۸. )
ابیّت: بیزاری از پستی ها " چه حمیّت نفس و اَبیّت طبع بدان رخصت ندهد که با هر ناسازی در سازد، " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۶۸. )
ابن ذکا: سپیده دم. فروغ و روشنایی سپیده دم. " مگر خرگوشی که به دها و ذکا در آن انجمن چون ابن ذکا در میان انجم می تاخت. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج ...
ابنای روزگار: مردمان "مگر دانست که ابنای روزگار همه در لباس تلوین نفاق صفت دو رنگی دارند و در ناتمامی به مار ماهی مانند. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ...
ابنای دهر: آدمیزادگان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲٠. )
ابریق عقیق: ظرف عقیق ( اضافه بیانی )
ابروی صباحت: ابروی نیکویی، ( اضافه استعاری ) " دوست از سرای بیرون آمد، ابروی صباحت گشاده و میان سماحت بسته" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم ...
ابرو. . . گشودن: خوشرویی نمودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۵. )
ابر رحمت: ابر بخشایش ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۹. )
ابر بر آمدن: بالا آمدن ابر. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷. )
ابدالآبدین: تا ابد همیشگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۴. )
ابتهاج نمودن: شادی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵٠۷. )
اباطیل خیالات: اندیشه های بیهوده ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۷. )
اِبا: آش " اگر همه روز در چهار خانه ی عناصر اِبای آرزوهای آن سازند، خورد و سیری نداند " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۳٠. )
آیین اسلاف: رسم گذشتگان. " این افسانه از بهر آن گفتم تا بدانی که دست از آیین اسلاف بازداشتن، صفتی است ذمیم و عاقبت آن وخیم" ( مرزبان نامه، محمد روش ...
آهنگ خنیا: نوای سرود. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷. )
آهنگ شکافتن: باز کردن آهن. " و گفته اند چنان که به آهنِِ فولاد آهن ها شکافند، به الفاظ عذب ِ شیرین سلب صفات و سلخ عادت مردم کنند" ( مرزبان نامه، م ...
آه بر آوردن: افسوس خوردن. " جهان بر چشمش تاریک و سیاه شد و آه دود آسا از سینه برآورد" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۶۶. )
آهنگ اندوه:آه انگیخته از غم ( اضافه سببی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠٠. )
آویختن در صحبت: توسل به معاشرت جستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۱. )
آویختن در چیزی: چنگ انداختن در. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۲. )
آویختن در کسی: گلاویز شدن با او. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۵. )
آواز کردن: بانگ زدن، خواندن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۳٠. )
آواز دادن: صدا زدن، بانگ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۵. )
آواز برآوردن: بانگ کردن، ندا دادن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۲۱. )
آمیزش کردن: مخالطت نمودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۸۸. )
آمن السرب: آسوده جای " چه ما همیشه در حجر حمایت و کنف کلاءت شما از شرّّ ّاعادی آمن السّرب بوده ایم" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ...
آمدن قرعه بر کسی: اصابت کردن آن بر کسی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱٠٠. )
آالایش فسق: آلودگی کار بد؛ ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱٠. )
آکنده یال: فربه، چاق. " و از پهلوی او آکنده یال و فر به سر ین گشت. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۷۴. )
آگنده داشتن: انباشته ساختن، پر کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۸٠. )
آگاهی دادن: باخبر ساختن، مطلع ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۹۹. )
آکام: ج اکمه ، پشته " و کار به آنجا رسد که صیاد اوهام در بلندی و پستی آجام و آکام یکی را به تیر تصور نتواند زد" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ ...
آفرین خواندن: ستایش کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۹۹. )
آفتاب سلطنت: آفتاب پادشاهی ( اضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۹. )
آفتاب زرد فنا: آفتاب غروب نیستی ( اضافه تشبیهی ) . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۶. )
آفتاب رخشنده: آفتاب درخشان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۷. )
آفاق جهان: کرانه های عالم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۲۷. )
آغاز فرمودن: شروع کردن. " و آغاز مشاورت از دستور مهترین فرمود و گفت:" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۵٠. )
آشیان نهادن: لانه ساختن " چنان که گنجشک در دیده ی بازآشیان کند. و عقاب بر خانه ی صعوه پاسبانی کند. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...
آشیان داشتن: لانه داشتن " مگر جفتی کبک در آن کوهسار آشیان داشتند، " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۸۶. )
آشنایی کردن: نزدیکی نمودن. " و ای فرزندان، به هیچ تأویل و تعلیل با بدان آشنای مکنید. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۹. )
آشنایی داشتن: نزدیک بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۵. )
آشکارا شدن: ظاهر گردیدن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱٠۱. )
آسوده داشتن: مرفه ساختن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۱۳. )
آستین بر روی گرفتن: روی گردان شدن. "و چون از پرده فریب روی بنماید، آستین استنکاف بر روی گیرد. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۹۸ ...
آستان عالی: درگاه بلند ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۳. )