پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٠٨
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصول ملک: بنیادهای مملکت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۱ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصناف وفاق: انواع موافقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۹ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصناف خلق: انواع آفریدگان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷۷ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصناف دانش: انواع علم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۸ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصل آفرینش: بنیاد خلقت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۸۳ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصدار فرمودن: بازگردانیدن، فرستادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۲ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصحاب حرفت: پیشه وران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۹ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصحاب بغی: خداوندان تعدی، ستمگران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۶ ) .

پیشنهاد
١

اصتکتاءصخرتان: برخورد دو صخره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠۷ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصالت رای: درستی اندیشه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۹۷ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصابت نظر: درستی دید. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۹۷ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصابت حکم: رسیدن حکم. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۵ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصابت به خیر: رسیدن به خوبی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠٠ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشهبان: جمع اشهب، سپید و سیاه، اسب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۴ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

واژه ی character انگلیسی تغییر یافته ی واژه " کردار " فارسی است. کر دار نیک یعنی منش، طبیعت و خوی نیک.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشرار خلق:بدان مردم، شرور ترین مردمان ( ( مرد مسافر با خود گفت: اگر چه دیو از اشرار خلق خداست. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جواذب رغبت: کششهای میل. ( ( اشراف ملوک را از اطراف جهان به خطبت او جواذب رغبت در کار آمد. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شرف اختصاص: رفعت ویژگی. ( ( و بزرگ تر نتیجه ای از نتایج خرد، خوی نیکوست و اشرف موجودات را بدین خطاب، شرف اختصاص می بخشد ) ) ( مرزبان نامه، محمد ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اشراف داشتن: مطلع شدن " جمعی از اکابر و اشراف ملک که بر این حال وقوف و اشراف داشتند. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۴ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاسته در پهلوی کاستگ kāstag بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

دکتر کزازی در مورد واژه ی " توده" می نویسد : ( ( توده می تواند بود که از واژه ی هندو اروپایی teutā به معنی "مردم" و "ملت" به یادگار مانده باشد. همین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بیرون: بیرون در پهلوی بُرن bērōn بوده است. ( ( همه مهر ورزید و افسون کنید ز تن، آلت جنگ بیرون کنید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنجور: رنجور در زبان پهلوی رنجوَر ranjwar بوده است. ( ( سراسر، زدیدار من دور باد بدی را، تن دیو رنجور باد ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

همانا: دکتر کزازی در مورد واژه ی " همانا" می نویسد : ( ( همانا قید استوارْْ ْداشت است و ریخت کوتاه شده ی همماناگ که از هم/مانا، در پهلوی ماناگ mānāg، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دمه: بوران و باد تند همراه با برف : دکتر کزازی در مورد واژه ی "دمه " می نویسد : ( ( دمه نیز که در بیت زیر به معنی بوران و باد تند همراه با برف به کار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیمه:نیمه در پهلوی نمگ nēmag بوده است. ( ( یکی تیر زد بر سر و گردنش به دو نیمه شد خسروانی تنش ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اوزبک یعنی ارباب خود و به فارسی می شود خودمختار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشراف ملک: بزرگان مملکت. ( ( جمعی از اکابر و اشراف ملک که بر این حال وقـف و اشراف داشتند. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۴ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

منال: منال در کردی به معنی فرزند است مال و منال یعنی: دارایی و فرزند، مال و فرزند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشرف موجودات: گرامیترین موجود ها. ( ( و بزرگ تر نتیجه ای از نتایج خرد، خوی نیکوست و اشرف موجودات را بدین خطاب، شرف اختصاص می بخشد ) ) ( مرزبان نا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اشراق: بر گرفته شده از واژه ترکی" ائشیق" یا" ایشیق "به معنی روشنایی از مصدر " ایشیق سالماخ" نور و روشنی انداختن، از خود نور دادن، منور بودن، چهره ی م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشراق کردن: روشن شدن. ( ( اسرار فرّ یزدانی از اساریر جبهت او اشراق کردی. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۵ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشراف ملوک: پادشاهان بزرگ. ( ( اشراف ملوک را از اطراف جهان به خطبت او جواذب رغبت در کار آمد. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتمام کردن: بوییدن. ( ( به گلهای بوییده و دست مالیده ی دیگران اشتمام نکرده ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۴۳ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاعت ذکر: پراگندن نام. ( ( . . . جز نیک نامی خداوندگار و اشاعت ذکر او به حسن سیرت نیست ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۷ ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اشارت فرمودن: نمودن به سوی چیزی به دست. ( ( اشارت فرمای تا آنچه در تحت استطاعت است و در طی امکان، به جای آرم و به مظهر فعل رسانم. . . ) ) ( مرزبا ...

پیشنهاد
١

اشارات الکلام: قرینه های سخن. ( ( . . . و هر وقت در معاریض اشارات الکلام عرض دادی که مقصود من از این دوستی توصلی است. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسیر یافتن: گرفتار دیدن. ( ( سبب آن بود که دوستان را در بند بلا دیدن و در حبس آفت اسیر یافتن. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسیر: گرفتار حرص. ( ( . . . بل از آن جهت که ایشان اسیر آز و بنده ی شهوت اند و زیر دست طبیعت. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسلاف گذشته: پیشینیان متقدم. ( ( و چون عادت اسلاف گذشته این بوده است. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۵۳ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسعاد بخت: نیکبخت کردن. ( ( و چون اسعاد بخت با تو نبینند و آن استعداد که داشتی باطل دانند. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اُسَره ی پیشانی: ج سرار، شکن های پیشانی. ( ( اگر روزی مثلاً سّر من از اسره ی پیشانی بخواند. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسرار قدر: رازهای تقدیر. ( ( به دیده باطن صحایف اسرار قدر می خواند. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۹۴ ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

استیلا گرفتن: چیره شدن، غلبه یافتن. ( ( و هرگاه که گوهر آز و خشم درو استیلا گیرد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۸۷ ) .

پیشنهاد
١

استوار گردانیدن: محکم کردن. ( ( . . . سوراخ دیوار منفذ بگرفت و استوار گردانید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۵ ) .

پیشنهاد
١

استنهاض فرمودن: برانگیختن. ( ( پس زیرک کبوتر را به همان رسالت و پیغام سوی شکاریان استنهاض فرمود. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶ ...

پیشنهاد
١

استمرار پذیرفتن: روان شدن. ( ( پس حقیقت همین است که چون ملک قرار گیرد و حکم استمرار پذیرد. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

استکشاف حال: روشن کردن خواستن حال. ( ( شیر فرمود تا جای خالی کردند و خرس را به جهت استکشاف حال پیش خواند. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

درست آمدن: وقوع یافتن ( ( کدخدای عقل را در هفت ولایت اعضا و جوارح هیچ تصرف جز به استقامت مزاج درست نیاید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

استقامت مزاج: درستی مزاج ( ( کدخدای عقل را در هفت ولایت اعضا و جوارح هیچ تصرف جز به استقامت مزاج درست نیاید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چ ...