پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
اداء شهادت: شهادت دادن. ( ( چون موش از اداء شهادت بپرداخت و از عهده ی واجب خویش به در آمد، . . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶ ...
ِاخوان صفا: برادران باصفا. ( ( اعوان صدق و اخوان صفا وجود ایشان از ذخایر روز حاجت باشد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۱ ) ...
اخلاط طبیعی: خلط های طبیعی. ( ( و ناچار ارکان بنیت تزلزل گیرد و اخلاص طبیعی تغیّر پذیرد. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵ ...
اخوان زمان: برادران روزگار. ( ( . . و در آن سماع به مکان او از همه اخوان زمان شادمان تر بودمی. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...
اختیار مسعود: گزین نیک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۷٠ ) .
اختیار سعد: گزین نیک. ( ( به اختیار سعد و اختر فرخنده، عزم اینجا کنم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۹ ) .
اختیار افتادن: گزین کردن. ( ( . . و منقولات احمال خانه جمله به جایگاهی که اختیار افتد نقل باید کرد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ...
اختلاف لیل و نهار: شد آمد شب و روز، آمد و شدِ شب و روز. ( ( . . اختلاف لیل و نهار او را در طی و نشر ناپروایی می داشت. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد ر ...
اختلاف ایام: شد آمد ایام. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۶۳ ) .
اختلاس فرصت: اغتنام وقت. ( ( . . . گستاخ و بی شرم و آزرم هرگز نتوانم، و جز به اختلاس فرصت و انتهاز ِ وقت گفتن صلاح نبینم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد ...
اختلاج کردن: کشیدن و جَستن اندامها. ( ( مهر مؤالفت و موافقت در نهاد او بجنبیدو شفقت ازدواج در صمیم دل او اختلاج کرد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ...
اختصاص یافتن: ویژه شدن. ( ( . . . و به تشریف مشافهه و تکریم مواجهه اختصاص یافتن. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳٠۵ ) .
اختر فرخنده: فال نیک. ( ( . . . به اختیار سعد و اختر ِِفرخنده، عزم اینجا کنم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۹ ) .
اختر سعد: فال نیک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۲ ) .
اختر اقبال: ستاره ی بخت، ( ضافه تشبیهی ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۵ ) .
اخامص قدم: جمع اخمص، گودی کف پای. ( ( یکی غسل جنابت سفاد را از اخامص قدم تا اعالی ساق می شستی. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...
احیا فرمودن: زنده گردانیدن. ( ( سنت کرام اسلاف را احیا فرموده باشد، . . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۸ ) .
احیاء رمق: زنده کردن نیمه جان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۳ ) .
اَحنای سینه: جمع حنو، اطراف سینه. ( ( . . و انحاء دل و احنای سینه بر کینه و ضغینه ی یکدیگر منطوی. . . ) ) ـ ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دو ...
احماض: بازگردانیدن کسی از کاری. ( ( وناچار از بشاعت ِِچاشنی میوه ها ذوقرا تنفری حاصل شود به احماض گراید. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، ...
احکام شرع: دستورهای دینی ( ( من نیز بر وفق احکام شرع، گوش فرا حلقه ی انقیاد او دارم و با مراد او بسازم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دو ...
احکام سریرت: استوار داشتن راز. ( ( . . . و گناه او برخورد بندم تا رفیقی که در حسن سیرت و احکام سریرت و وفای عهد موافقت و ابقای حقّّ مرافقت، اعتماد ...
احسن الوجوه: بهترین راه ها. ( ( دیگر وقت صلح و مسالمت تا به احسن الوجوه کار چنان در هم دهد که خصم را مقام خوف و طمع باقی ماند. ) ) ( مرزبان نامه، ...
احد الطرفین: یکی از دو طرف. ( ( . . . بی استقصا و استقرایی که در تحقیق آن رود، حکم بر احدالطرفین روا نداری، . . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج ...
اَحداث زمانه: پیشامدهای روزگار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۳ ) .
احداث چرخ: پیشامدهای فلک. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲٠ ) .
احتوا: گردآوردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵ ) .
احتمال کردن: تحمل نمودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۹ ) .
احترام نگاهداشتن: رعایت حرمت کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۵ ) .
احترام کردن: حرمت نهادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۸٠ ) .
احتراز کردن: خویشتن را از چیزی نگاه داشتن. ( ( و نامرادی حال مردم را مرضی که از عدوای آن چاره احتراز باید کرد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول ...
احباء وفا: دوستان با وفا. ( ( . . . با همه اخوان صفا و احباء وفا رفته، ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۹۴ ) .
احاسن کلمات: سخنان نیکو. ( ( و در احاسن کلمات حکیمان یافتم که درویشی، پیری جوانان است و بیماری تندرستان. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ ...
اجناس وحوش: جمع جنس، نژاد های حیوانات وحشی ( ( . . . اجناس وحوش و طیور از فضای هوا و عرصه هامون در معاطفِ دامن او چریده، . . . ) ) ( مرزبان نامه، ...
اجمال: خوبی کردن. ( ( وتا می توانی با دوست و دشمن راه احسان و اجماع می سپر که هم در دوستی بیفزاید و هم از دشمنی بکاهد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد رو ...
گشن وگشنی: در زبان ترکی به مرد و جنس نر انسان "کئشی" گفته می شود. کئشی در زبان ترکی به معنی شوهر هم آمده است. به نظر می رسد کئشی تغییر یافته ی گئشنی ...
گشنی: در زبان ترکی به مرد و جنس نر انسان "کئشی" گفته می شود. کئشی در زبان ترکی به معنی شوهر هم آمده است. به نظر می رسد کئشی تغییر یافته ی گشن و گشنی ...
اجماع کردن: اتفاق بر کاری کردن. ( ( . . دیو و پری و آدمی، در مجمعی مجتمع شدند و به مواثیقِ عهود بر آن اجماع کردند. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد رو ...
اجماع امم: اتفاق امتها بر کاری. ( ( ملک زاده گفت: دستور از استماع این سخن که اجماع امم و اتفاق علمای عالم بر آن است، . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد ...
اجماعات: اتفاق کردن ها بر امری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷۷. )
اجل محتوم: مهلت ناگزیر، مرگ. ( ( و اگر بیمار را اجل محتوم دریابد، طبیب معلول و معاتب نباشد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲ ...
اجحاف شمردن: سختی و ستم محسوب داشتن. ( ( . . و حکم او بر خود اجحاف نشمری، و از اطاعت او استنکاف ننمایی. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چ ...
اجتناب نمودن: پرهیز کردن، به یک سو شدن. ( ( . . در روح نفسانی سعادت دو جهانی جوید و از اسباب شقاوت اجتناب نماید. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج ...
اجالت فکر: گردانیدن، جولان دادن. ( ( و به اجالت فکرِِ صایب اندیشه از الت این غائله چون کند. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳ ...
اجازت دادن: روا داشتن، دستوری دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۶۴. )
اثیروش: اتر مانند. ( ( یا چون صاحب ثروتی که در موسم زمستان هوای تابخانه را از تاثیر شعله آتشِ اثیروش به فصل دی، مزاج باحور دهد. ) ) ( مرزبان نامه ...
اثر نمودن: کارگر افتادن موثر شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۵. )
اِثارت: برانگیختن، شوراندن " و اثارت فتنه های بزرگ از آن امارت روی نماید. " ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۶۱. )
اتمام مهمات: پایان دادن کارهای مهم. " سوم آنکه اتمام مهمات او بر عوارض حاجات خود مقدم دارد" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱٠. )
اتفاق آسمانی: قضای روزگار. "مرا چشم دل باید گشود و نیک در روی این کار نگریست، تا ببینم که چنین اتفاقی آسمانی چون افتاد" ( مرزبان نامه، محمد روشن ج ...