پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٢٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه انگلیسی part با واژه ی پاره فارسی به معنی قسمت و بریده از هر چیزی همریشه می باشد . در زبان آذری به پاره پاره و تکه تکه شدن و ترکیدن "پارتاماخ "گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه انگلیسی part با واژه ی پاره فارسی به معنی قسمت و بریده از هر چیزی همریشه می باشد . در زبان آذری به پاره پاره و تکه تکه شدن و ترکیدن "پارتاماخ "گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سبز بودن سر: استعاره تمثیلی است از بهروزی و نیک بختی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

پشیمان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پشیمان" می نویسد : ( ( پشیمان در پهلوی پشمان pašēmān می تواند بود که پژمان در پارسی ریختی دیگر از این واژه باشد . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سبز: در پهلوی سپز sapz بوده است . ( ( سرش سبز باد و تنش ارجمند ؛ منِش بر گذشته زچرخ بلند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1 ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بوی" می نویسد : ( ( بوی یکی از پنج بنیاد و گوهر نهفته در هستی آدمی است و در اوستایی و پهلوی در معنی نیروی دریابنده و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

رنگ و بوی: : در معنی زیبایی و آراستگی برون می تواند بود . ( ( ابا پیل گردونکش و رنگ و بوی ز خاور به ایران نهادند روی ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لابه :: در پهلوی لاپگ lāpag بوده است . ( ( بدان مرد باهوش و با رای و شرم ؛ بگفتند , با لابه , بسیار گرم ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چیره در پهلوی چیرگ čērag بوده است و ریختی است پساوندی از " چیر". ( ( بجستند ز ن انجمن هر دُوان ؛ یکی پاکدل مرد چیره زبان ) ) ( نامه ی باستان ، جل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی فقیر از فاقره گرفته شده است و ( فاقرة ) هم از ماده ( فقرة ) ( بر وزن ضربة ) و جمع آن فقار به معنی مهره هاى پشت است ، بنابراین ( فاقره ) به حاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آوج: دکتر کزازی واژه آوج را با واژه ی آوگان هم معنی دانسته و در این مورد می نویسد : ( ( آوگان ریختی است پساوندی از " آوه" و می تواند بود که در معنی و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آوگان : دکتر کزازی در مورد واژه ی " آوگان " می نویسد : ( ( آوگان ریختی است پساوندی از " آوه" و می تواند بود که در معنی وابسته به دودمان " آوه" باشد . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیرو: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شیرو" می نویسد : ( ( شیرو نامی است که از دو پاره ی شیر / و ( =پساوند ) ساخته شده است و در معنی پهلوانی است که در دل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاوگان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کاوگان" می نویسد : ( ( کاوگان ریختی است پساوندی از " کاوه " و به معنی دودمان کاوه ؛ این ریخت در معنی با ریخت پساو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قارن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " قارن" می نویسد : ( ( قارن : ریخت تازی شدۀ کارِن است که یکی از هفت دودمان بزرگ در روزگار اشکانی و ساسانی بوده است و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

چاچی : بازخوانده به چاچ است ، شهری در " فرارود " که کمان های آن آوازه داشته است، این شهر امروز تاشکند نامیده می شود . ( ( کمان های چاچی و تیر خدنگ ...

پیشنهاد
٢

خیمه های پلنگ : خانُچه هایی بوده است که با پوست پلنگ در درون سراپرده و خرگاه بزرگ می ساخته اند . ( ( سرا پرده از دیبه رنگ رنگ بدو اندرون خیمه های ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هندی: در پهلوی هندیگ hindīg بوده است . ( ( تو شستی به شمشیر هندی زمین به آرام بنشین و رامش گزین ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قره سودا: عشق بی سرانجام، عشقی که در آن عاشق و معشوق به هم نمی رسند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

کامل یک واژه ی عربی است برابر پارسی و پهلوی آن ospur می باشد که از ریشه فعل ospurdan گرفته شده. واژه ospur در زبان های غربی به سوپر تبدیل شده و در هم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

سوپر در اصل به معنی کامل، تمام، عالی، می باشد این واژه با واژه های اُسپور Ospur ( پهلوى: کامل ، تمام ، صاحب کمال - در پهلوى اُسپوردن Ospurdan : کامل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه باند که در پزشکی و در بیمارستان که وسیله بستن روی زخم و باند پیچی استفاده می شود از همین واژه یbond گرفته شده است.

پیشنهاد
١

در زبان ترکی به بیماری همه گیر" آزار" گفته می شود. البته در تلفظ با آزار فارسی کمی فرق دارد. احتمالا به معنی بلا و آفت، رنج و گرفتاری هم معنی می دهد" ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پتر یا پیتر در زبان لاتین pater به معنی پدر می باشدمی باشد. پتر کبیر یعنی پدر بزرگ.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پتر یا پیتر در زبان لاتین pater به معنی پدر می باشدمی باشد .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

منوچهر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " منوچهر" می نویسد : ( ( منوچهر نامی است که از دو پاره ساخته شده است : منو / چهر . این نام در پهلوی منوش چهر manūšč ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

سارا: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سارا " می نویسد : ( ( سارا که اگر در پهلوی به کار رفته بود ساراگ sārāg می توانست بود ، به معنی ناب و سره است و ریختی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خنده: در پهلوی خندگ xandag بوده است . ( ( جهان بخش را لب پر از خنده شد تو گفتی مگر ایرجش زنده شد‏ ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پشنگ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پشنگ" می نویسد : ( ( پشنگ نام پدر منوچهر است و شوی دختر ماه آفرید ، نواده ی ایرج . " پشنگ ریخت پهلوی نام است که در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کنیزک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کنیزک" می نویسد : ( ( کنیزک : در پهلوی کنیزگ kanīzag بوده است که ریختی است پساوندی از کنیگ kanīg به معنی دختر ) ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

آژدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آژدن " می نویسد : ( ( آژدن به معنی خستن است و سوزن فرو بردن و سوزن زدن . گونه ای از دیبای زربفت و سوزن ْ دوخت " وشی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاهپور: دکتر کزازی در مورد واژه ی "شاهپور " می نویسد : ( ( شاهپور در پهلوی شاهپوهر šāhpuhr یا شاهپوسر šāhpusr می توانسته است بود . ) ) ( ( فریدون س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " زنار " می نویسد : ( ( زنار به معنی کمربند است و از یونانی zōnarion برآمده است . چنان می نماید که " بستن کمر به زنّا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهی" می نویسد : ( ( بهی به معنی " به" است . ریخت پهلوی آن می باید وهیه wehīh بوده باشد . " بهی " ، در بنیاد ، به معن ...

پیشنهاد
١

سپید شدن دیدگان : کنایه ای ایماست از کوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آبنوس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبنوس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

درفش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " درفش" می نویسد : ( ( درفش با همین ریخت ، در پهلوی به کار می رفته است . چنان می نماید که ریختی از آن درخش باشد : " د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخته: ( ( تخته در پهلوی در ریخت تختگtaxtag بکار می رفته است. ) ) ( ( ز تابوت زر تخته برداشتند که گفتار او خوار پنداشتند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

آذین: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آذین " می نویسد : ( ( چنان می نماید که آذین ریختی از "آیین" باشد هنوز این ریخت در "آیین بستن" در کاربرد و معنی "آذین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیازی : دکتر کزازی در مورد واژه ی " نیازی " می نویسد : ( ( نیازی که در پهلوی نیازیگ niyāzīg می توانسته است بود ، به معنی دلبند و گرامی و جانان است و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

چادر :چاترčatur . ستاک واژه همان است که در ریخت شاد ، در شادروان " دیده می شود . ( ( یکی خنجر از موزه بیرون کشید سراپای او چادر خون کشید ) ) ( نا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دکتر کزازی در مورد واژه ی " دانه" می نویسد : ( ( دانه در پهلوی در ریخت دانگ dānag بکار می رفته است. ) )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

موزه: دکتر کزازی در مورد واژه ی "موزه " می نویسد : ( ( موزه در معنی کفش و پایْ ابزار ، در پهلوی در ریخت موزگ mōzag بکار می رفته است. ) ) ( ( یکی خن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسنده در ریخت اسم فاعل است که بر پایه ی "بس" ساخته شده است و از این دید، همتای "دیرنده" است اگر بخواهیم ریخت پهلوی آن را باز سازیم وسندک wasandag خوا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سیر" می نویسد : ( ( سیر در پهلوی سگر sage بوده است ، آنچنانکه " دیر " دگر dagr و " شیر " شگر šage ) ) ( ( مرا تخت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

موبمو:تعبیری است که در مورد بحث از جزئیات وفحص بلیغ بکار می رود . " مو به مو و ذره ذره مکر نفس می شناسیدند چون گل از کرفس" ( شرح مثنوی شریف، فروزان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اَنْگَلْیون: دکتر فروزان فر در مورد "اَنْگَلْیون " می نویسد : ( ( اَنْگَلْیون در اصل یونانی است و ریشه ی آن با انجیل یکی است و به معنی مژده و بشارت ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حُْکمِ مُرْ: حکم تلخ و مخالف میل ، مجازاً قاطع و کردنی " گفت ای شه گوش و دستم را ببر بینی ام بشکاف و لب در حکم مر" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدی ...

پیشنهاد
١

گره بر آب بستن: بکنایت ، کاری ممتنع و سخت کردن. " او وزیری داشت گبر و عشوه ده کو بر آب از مکر بر بستی گره" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزما ...