پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٢٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

میانه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " میانه" می نویسد : ( ( میانه در پهلوی در ریخت میانگ mayānag بکار می رفته است . ) ) ( ( ز خاک و ز آتش میانه گزید ؛ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

ساده : واژه ساده فارسی با واژه های Simple در انگلیسی، Sencilla در اسپانیایی، Semplice ایتالیایی، saral هندی ، لاتین simple سنجدنی است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مروزی و رازی: دکتر فروزان فر در مورد " مروزی و رازی" می نویسد : ( ( دو چیز دور از هم و مخالف ظاهراً به مناسبت آنکه مرو در مشرق ایران و ری در مغرب واق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

استیزه رو : ستیزه رو : لجوج ، مُبْرِم در مخالفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

جولقی: جولق که در اصل به شکل جوالّیق بوده یک ترکیب ترکی است که از جوال یا چُوال که معادل امروز آن در زبان فارسی گونی است . ( جوال یا چوال چیزی شبیه گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شِگُفْت:تلفظ دیگر است از شِگِفت ( به کسر اول و دوم ) به معنی نادر و عجیب . ( ( می نمود آن مرغ را هر گون شگُفْت تا که باشد اندر آید او بگفت ) ) ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هرگون:هر نوع و هر جنس ، ترکیبی است از " هر " که لفظی است مفید استغراق و " گون " به معنی رنگ و نوع و جنس که معمولا " گونه " استعمال می شود ولی در ترکی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

حَجام:مخفف حجّام است به پارسی "گرّا"می گفته اند و آن کسی است که با آلتی شبیه به شاخ گاو از شیشه ای باقاعده ی پهن و فراخ و نوکی باریک نخست میان دو کتف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

جُفا:به ضمّ اول مخفف جُفاء ، خاشاکی که سیل بکرانه افکند ، کفی که از سیل برخاک باز ماند ، آب آورد ، باطل و نادرست. ( ( بهر آنست این ریاضت وین جَفا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خون کردن:خون ریختن ، کشتن ، و بدین مناسبت قاتل را خونی می گویند . ( ( شاه آن خون از پی شهوت نکرد تو رها کن بدگمانی و نبرد ) ) ( شرح مثنوی شریف، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفتن خون:بکنایت ، پایمال شدن و بهدر رفتن ، در آثار مولانا این تعبیر همواره بصورت منفی " خون نخسبد استعمای شده است . ( ( آنک کشتستم پی مادون من می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خارچین:خارچین مجازا کسی که موضع درد و علت را بشناسد و بر معالجه آن قادر باشد. اطبا محل درد را به وسیله لمس و فشار دست تشخیص میدهند. ( ( آن حکیم خار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

فاش:اصل عربی فاش، فاشی است ولی چون لفظ منقوص مانند قاضی و داعی در حال رفع و جرّ اعلال می شود و یاء آن می افتد و بدین صورت درمی آید: قاضٍ، داعٍ - ظاهر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

غُلول:دزدی و خیانت ، بی غلول : مجازاً ، بی کم و کاست . ( ( گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو دفعم مده ای بوالفضول ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غُلول:دزدی و خیانت ، بی غلول : مجازاً ، بی کم و کاست . ( ( گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو دفعم مده ای بوالفضول ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دَفْع دادن : واپس زدن ، از سر واکردن ، بهانه آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گُنْج : اسم مصدر از گنجیدن به معنی قرار گرفتن چیزی در چیز دیگر بی کمی و کاستی ، حدّ و وسعت ظرف نسبت به ظروف. ( ( در تصور ذات او را گنج کو تا در آید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

غریب:دور از وطن ، دور از فهم و ادراک ، شگفت و کمیاب. ( ( خود غریبی در جهان چون شمس نیست شمس جان باقئی کش امس نیست ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تور:یکی از سه پسر فریدون دکتر کزازی در مورد واژه ی " تور" می نویسد : ( ( تور با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته و در اوستایی توره بوده است . " تور ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دلیری در پهلوی با ریخت دلریه dilērīh بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیزی در پهلوی در ریخت تزیه tēzīh بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

گریزش در پهلوی در ریخت ورزشن wirezišn بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سلم: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سلم" می نویسد : ( ( سلم در پهلوی سرم sarm ، از سَئرِمه در اوستایی به یادگار مانده است . در متن ، " سلم " به نا درست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مین در زبان ترکی به معنی هزار می باشد . در زبان ترکی به عداد هزار مین گفته می شود که معنی آن عمده، با اهمیت، اصلی، کامل، تمام، مهم می باشد . عدد هزار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

در فرهنگ انگلیسی آریانپور آمده است magus : 1 - مجوس ، مغ ، موبد 2 - جادوگر ، ساحر 3 - یکی از ستاره شناسان خاور زمین که هنگام تولد عیسی بدیدار او به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در فرهنگ انگلیسی آریانپور آمده است magus : 1 - مجوس ، مغ ، موبد 2 - جادوگر ، ساحر 3 - یکی از ستاره شناسان خاور زمین که هنگام تولد عیسی بدیدار او به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیاده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پیاده " می نویسد : ( ( پیاده در زبان پهلوی پیادگ payādag بوده است و ریختی برآمده از " پای " یا " پی" : به معنی آنکه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مشت: دکتر کزازی در مورد واژه ی " مشت" می نویسد : ( ( مشت در پهلوی در همین ریخت. نیز با ریخت مست must بکار می رفته است : " مشت " ، از دید زبانشناسی تا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

دروازه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دروازه" می نویسد : ( ( دروازه در معنی در بزرگ و فراخ است . می انگارم که شاید این واژه ریختی است پساوندی که درپاس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

پرخاش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پرخاش" می نویسد : ( ( پرخاش که در ریخت " فرخاش " نیز کاربرد یافته است ، در معنی نبرد و پیکار به کار رفته است . " پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

کارْزار : دکتر کزازی در مورد واژه ی " کارْزار " می نویسد : ( ( کارزار در پهلوی کارْچار kārčār، از کار به معنی جنگ / زار ( = پساوند جای ) ساخته شده اس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گمانی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گمانی" می نویسد : ( ( گمانی ریختی است پساوندی از " گمان " و در معنی با آن یکسان ، ریختی دیگر پساوندی از آن و هم مع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زاری:حالت کسی که مشرف بر هلاک است . مجازاّ ، ناله ای حزین که از فرط اندوه و سختی مرض خیزد . ( ( عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مریض به کسی گفته می شود که اعراض ( علائم بیماری ) در او پدید آید که به آن علامات نیز گفته می شود . این علامات عبارتند از : سر درد و تنگ نفس، تب ، اخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

علامات:حالاتی است که بر اثر حدوث مرض در بدن بیمار پدید می آید . مانند سر درد و تنگ نفس که بر اثر تب و سرما خوردگی حاصل می شود و آنها را اعراض هم می گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کناران:اطراف بدن ، جمع کنار به معنی طرف و گوشه ، عمل کنار گرفتن، نظیر چراغان ، انگشتران ( ( دست بگشاد و کنارانش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

رد باب:رانده و مردود درگاه حق ، ملعون ( ( بد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرات رد باب ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بحری:کسی که راه های دریا را می شناسد ، ملاح ، کسی که سفر دریا بسیار کند . کسی که سلوک باطن کند و طریق سیر باطن را بشناسد در تعبیرات مولانا. ( ( هر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سحر مطلق:سحری که کارگر و مؤثر بدون هیچ شرطی و قیدی ، مجازاً کاری غریب و فوق عادت . ( ( در علاجش سحر مطلق را ببین در مزاجش قدرت حق را ببین ) ) ( ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

: دکتر فروزانفر در مورد " سرکنگبین" می نویسد : ( ( سرکنگبین که معرب آن سکنجبین است شربتی است که معمولاً از شکر و سرکه می پزند و به قوام می آورند و گا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقد حال: دکتر فروزانفر در مورد " نقد حال" می نویسد : ( ( نقد حال سخن یا قصه یا هر چیز که مناسب حال گوینده یا شنونده باشد، نظیر حسب الحال ، حسب حال، آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

ممتاز:جدا و منفصل بتن یا بوصف ( ( آینت دانی چرا غماز نیست زانک زنگار از رخش ممتاز نیست ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی زبان شدن:بکنایت خاموش شدن . ( ( هر که او از هم زبانی شد جدا بی زبان شد گرچه دارد صد نوا ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هم زبان:دو کس که به یک زبان سخن گویند ، مجازا ً ، دو کس که مقصود یکدیگر را بفهمند. ( ( هر که او از هم زبانی شد جدا بی زبان شد گرچه دارد صد نوا ) ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دیر شدن روز:بکنایه ، دل سیری و ملال ( ( هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی روزی:بی نصیب و محروم از قسمت ، مجازاً ، مفلس و محتاج ( ( هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پرده دریدن: دکتر فروزانفر در مورد " پرده دریدن" می نویسد : ( رسوا کردن و راز کسی را بر ملا افکندن ، پرده در ترکیب بیت زیر مرادف حجاب است در زبان عربی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوشحال: دکتر فروزانفر در مورد "خوشحال " می نویسد : ( ( خوشحال و شادمان و نیکبخت، مجازاً کسی که حالات و واردات درونی او عالی است. و محتمل است که بدحال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدحال: دکتر فروزانفر در مورد "بدحال " می نویسد : ( ( بدحال بیمار و تبه روز و غمگین، مجازاً بدخوی ، و کسی که حالا قلبی او نازل است نیز تواند بود. ) ) ...