پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٢٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی کمچه از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی کفچه از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی کفیز از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

واژه ی قپان که در اصل کپان بوده است از ریشه ی لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن، شامل بودن به دست آمده است . این واژه با واژه های کپیز یا کفیز ، ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

زندیک یا زندیق از لغت زند zand به معنای افسون، جادو به دست آمده است. که با واژه ی انگلیسی وِزارد ( wizard ) به معنی جادو گر همریشه است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

لغت زند به معنای شرح، تفسیر، گویش دیگر زنت zant از دانستن، زانستن می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لغت ایرانی مک mak به معنای زیر آب بردن غسل دادن است که از آن مکیدن ( آب نوشیدن ) و واژگان مکت ( مک ات ) به معنای غوطه ور ساختن، غسل شستشو ، تعمید داد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه عربیزه طعم به معنای مزه ( همتای المذاق در عرب ) در زبان پیشاآلتایی به شکل تئم tama به معنای چشیدن to taste ثبت شده که نشان میدهد لغت عربی طعام ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه رس ras که در ترکیب "میوه رسیده" به کار میرود در اصل به معنای آب ، آبدار، آبمیوه، شهد، شیره، خوشمزه ، خوشبو است که در سنسکریت به شکلरस rasa به مع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرما : گرما از لغت ایرانی گر gor به معنی آتش ( گر گرفتن=آتش گرفتن ) ساخته شده واژه ی"گر " نیز از از ریشه هندواروپایی gwher به معنای سوزاندن ساخته شد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

زِهْ:واژه ی ستایش و آفرین دکتر کزازی در مورد واژه ی " زِهْ" می نویسد : ( ( زِهْ، نیز " زهازه " واژه ی ستایش و آفرین است . می انگارم که " زه " در بنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

گُشن : دکتر کزازی در مورد واژه ی "گُشن " می نویسد : ( ( گُشن که در پارسی در ریخت " گَشَن " نیز به کار رفته است ، با همین ریخت در پهلوی کاربرد داشته ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشگاه:پیشگاه در معنی یرترین جای در سرای و " صدر " است ، در برابر " پایْ ماچان " یا ذیل که فرو ترین است . ( ( به روز نخستین یکی بزمگاه بسازد ؛ شما ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زبون گرفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "زبون گرفتن " می نویسد : ( ( زبون گرفتن در معنی در تنگنا نهادن و درمانده ساختن به کار می رود و از آن ، " زبونگی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کدام: ( ( کدام در پهلوی در ریخت کتام katām و کتارkatār بکار می رفته است. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کِهین : ( ( کِهین در پهلوی در ریخت کسست kesist بکار می رفته است ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهین: ( ( مهین در پهلوی در ریخت مهست mehist بکار می رفته است . ) ) ( ( زبان راستی را بیاراسته خرد خیره کرده ابر خواسته ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦١

over : معادل اَبر در فارسی دکتر کزازی در مورد واژه ی " اَبَر " می نویسد : ( ( اَبَر در پهلوی اپر apar ، ریخت کهنتر " بر " است . این واژه را که در ایر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

شما: ( ( شما در پهلوی در ریخت اشما ašmā بکار می رفته است ) ) ( ( ز بهر شما از پدر خواستم سخنهای بایسته آراستم ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سنبه: میله ی فلزی که برای سوراخ کردن و پاک کردن داخل لوله استفاده می شود دکتر کزازی در مورد واژه ی " سُفتن" می نویسد : ( ( سُفتن در پهلوی در همین ری ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سُفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سُفتن" می نویسد : ( ( سُفتن در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است . و بن اکنون آن سُمب sumb بوده است که در پارسی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جهان بین:جهان بین در بیت زیر کنایه ی ایما از چشم است و در پی آن ، استعاره ی آشکار از فرزند دلبند ( ( پس آنگه سه روشن جهان بین خویش سپارم بدیشان بر ...

پیشنهاد
٤

دست دیگری را در دست گرفتن:کنایه ی فعلی ایماست از پیمان دوستی و پیوند با او بستن . ( ( ببینم کشان دل پر از داد هست به زنهارشان دست گیرم به دست ) ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بایست: ( ( بایست در پهلوی در ریخت اپایست apāyist بکار می رفته است. ) ) ( ( مرا خوارتر چون سه فرزند خویش نبینم به هنگام بایست پیش ) ) ( نامه ی با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ( - در پهلوی در ریخت پوشیتگ pōšītag بکار می رفته است. ) ) ( ( گراینده هر سه به پیوند من به سه روی پوشیده فرزند من ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گراینده: ( ( گراینده در پهلوی در ریخت گرایندگ grāyandag بکار می رفته است ) ) ( ( گراینده هر سه به پیوند من به سه روی پوشیده فرزند من ) ) ( نامه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزموده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آزموده" می نویسد : ( ( آزموده در پهلوی در ریخت آزموتگ azmūtag بکار می رفته است. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اندیشه: ( ( اندیشه در پهلوی در ریخت هندشگ handēšhag بکار می رفته است ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 332. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

انبوه : انبوه در پهلوی همبوه hambūh می توانسته است بود .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تاره: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تاره" می نویسد : ( ( تاره ، در پهلوی تارگ tarag بوده است ، همچون " تاری " و تاریک " ، ریختی پساوندی از" تار" است . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

گنده: [ گ َ دَ / دِ ] ( ص ) گندیده و عفن دکتر کزازی در مورد واژه ی " " می نویسد : ( ( گنده در پهلوی گندگ gandag است ) ) ( ( پیامش چو بشنید شاه یمن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پژمردن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پژمردن " می نویسد : ( ( پژمردن ریختی پیشاوندی از " مردن " است و پژ در آن پیشاوند . این پیشاوند را در " پژواک " نیز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژگان کوچک و کودک ( در اوستایی kutaka بوده ) و کُر ( =پسر در گویشهای ایران غربی ) و کُرک ( در ارمنستان ) و کولان ( =پسر در وزیرستان ) همریشه هستند ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه قباد Qubāδگویش دیگر واژه ایرانی کوات kavāta به معنای جوان یا نیرومند young vigorous از ریشه kau به معنای کوچک small ساخته شده است. واژگان کوچک و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه ی نوکر با واژه پهلویک چاکر cakar به معنای خدمتکار با واژه لوری - کوردی چوکره co - ke - rah به معنای پسرک و واژه هندیchokra - छोकरा به معنای پسر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

واژه پهلویک چاکر cakar به معنای خدمتکار با واژه لوری - کوردی چوکره co - ke - rah به معنای پسرک و واژه هندیchokra - छोकरा به معنای پسر ( پادو ) boy ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

لغت مادی ( قوم ماد ) فرانک ( فرنه=شکوه/کا=پسوند دارندگی ) به معنای شکوهمندکه در آرامی و عبری پرانک ثبت شده از واژه اوستایی هرنکا ( h ) varnaka ستانده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لغت اوستایی کار به معنای مردمان سپاه people army است که در واژه کاروان kāravān* ( حرکت گروهی از مردمان ) و سرکار ( رئیس مردمان ) و کس وکار ( کس و کسا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه طرح شکل دیگر واژه ایرانی تهر به معنای مدل نمونه شما scheme الگو است که امروزه در گویشهای مرکز و غرب ایران به کار میرود، مثلن میگویند "این دو چیز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

آنطور که لغت شناسان لاتین میگویند واژه body به معنای بدن که در پیشا - آلمانی به شکل budagan ثبت شده از ریشه آریایی bʰewd ستانده شده که معنای آن بیدار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

لغت عربیزه فلز filiz گویش دیگر واژه آریایی پلز یا پلنز به معنای درخشنده نورافشان تابنده براق است که از ریشه هندواروپایی ( s ) plēnd به معنای درخشنده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی انگلیسی meet با واژه ی مهمان فارسی هم ریشه می باشد . زیرا لغت امروزی مهمان در فارسی و واژه ی انگلیسی meet از لغت اوستایی و به شکل قدیمی تر هند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی آجر در اصل به شکل آگر egar بوده به معنی دیوار آجری که لغت سومری است آگر egar از دو بخش تشکیل شده بخش اول آن e ( ائ ) می باشد که با واژه ی ترکی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه ی یخ از واژه ی آریایی yeg گرفته شده است . حرف خ که در زبانهای ایرانی همتای دیگری برای ک - گ است . لذا در واژه آریایی yeg نیز حرف خ جانشین گ شده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

واژه ی تاریخ یک واژه ی آریایی است که از دو بخش به معنی تار که با واژه time انگلیسی به معنی زمان هم ریشه است . و بخش دوم ( ایک - ایخ - ایگ ) که پسوند ...