پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٢٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شّرْحه شّرْحه: پاره پاره ( ( سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق. ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نفیر: دکتر فروزانفر در مورد " نفیر" می نویسد : ( ( نفیر فریاد و زاری به آواز بلند و دادخواهی و تضرع و به همین معنی است در تعبیر: نفیر نامه "که محمد ع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه توش tūš، tōš، taviš همخانواده با توانستن، توانیدن ( تانستن، تانیدن ) به معنای توان، زور ، نیرو ، گویش دیگر لغت سنسکریت tavas तवस् به معنای stren ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنابر نظر بارتلومه و مکنزی واژه زامیاد به معنای فرشته نگهبان زمین گویش دیگر yazat zam به معنای ایزد زمین است. منبع : http://parsicwords. mihanblog. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به نظر می رسد واژه wood انگلیسی به معنی چوب و هیزم با واژه ی عود فارسی به معنی عام چوب و نوعی چوب که موقع سوختن بوی خوش از آن متصاعد می گردد سنجیدنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

واژه علت به معنای سبب گویش دیگر واژه پهلویک هلت hlt به معنای دلیل است که همریشه با خلت xlt’ در پارسی میانه و خرد xratu در اوستایی است. بدینسان روشن م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لغت one تغییر یافته ی واحد است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

لغت اگر ( هـ=یک/کر=کنش ) گویش دیگر hakaram در پارسی کهن به معنای یکباره ساخته شده از هـَ به معنای یک - هم - همان و کرت که در اوستایی به شکل ha - kərə ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لغت شیتیل ( شیت=پول - ثروت/یل=پسوند نسبت ) یا شیتیلی یا شیتیله به معنای پول مژدگانی مزد ( شیرینی که قمارباز به قمارگردان میپردازد ) ساخته شده از لغت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

لغت قبض یا گبز همریشه با واژه gava در اوستایی و ɣab در لزگی به معنای دست که در سنسکریت به شکل गभस्ति gabhasti ثبت شده در اصل به معنای دست hand ( در د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

لغت قبض یا گبز همریشه با واژه gava در اوستایی و ɣab در لزگی به معنای دست که در سنسکریت به شکل गभस्ति gabhasti ثبت شده در اصل به معنای دست hand ( در د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لغت انار که آنرا در اشکون افغانستان آمار āmar میخوانند گویش دیگر لغت سنسکریت آمر आम्र Amra به معنای انبه است. بدل شدن امار به انار مانند بدل شدن نردب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

واژه ی آلما ( سیب ترکی ) از واژه ی amarnā گرفته شده . زیرا از واژه ایرانی amarnā واژگان امرود به معنای گلابی و امالا ( آلما ) به معنای سیب ( در تورکی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

لغت کباب که در گرجستانی به شکل gab - obaدر معنای پختن جوشاندن ثبت شده از لغت کارتولی Kartvelian ( قفقازی کهن ) gab یا gb به معنای پختن ستانده شده که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی تب از لغت هندواروپایی tap که معنای آن سوزاندن داغ کردن است گرفته شده است . این واژه با واژه های طبخ ، تابه و طباخ همریشه می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی طبخ در اصل به شکل تبخ بوده و از دو قسمت تشکیل شده : ( تف - تپ - تب:گرم/ و پسوند اک - اخ ) که از لغت هندواروپایی tap که معنای آن سوزاندن داغ کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

طباخ اسم فاعل واژه ی طبخ است . طبخ در اصل به شکل تبخ بوده و از دو قسمت است : ( تف - تپ - تب:گرم/ و پسوند اک - اخ ) که از لغت هندواروپایی tap که معنای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه ی انگلیسی same با واژه ی فارسی مثل هم ریشه هستند . زیرا هردو از سمل ( سم=هم/پسوند ال ) در عربی کهن به دست آمده اند . این واژه ی عربی هم از لغت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

hang : لغت hang انگلیسی با واژه ی چنگ ، چنگال و چنگک فارسی هم ریشه هستند . واژه ی چنگ در اصل به معنی میخ آویزان است که امروزه این میخ در قصابی ها کار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

شرزه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شرزه" می نویسد : ( ( شرزه ، می انگارم که ریختی است بر آمده از واژه ی "شیر " که در پارسی چونان ویژگی این دد به کار ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

شکنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی "شکنج " می نویسد : ( ( شکنج در معنی چین و شکن و پیچ و تاب است و به مجاز ، در معنی رنج و آزار به کار رفته است ، ریخت پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

افسردن در پهلوی در ریخت اپسرتن apsurtan و اپسَرتن apsartan بکار می رفته است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 337. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

گلشن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گلشن" می نویسد : ( ( گلشن به معنی گلزار است و پاره ی دوم آن شن ریختی کوتاه شده از شان می تواند بود که خود ریختی از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جادوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جادوی" می نویسد : ( ( جادوی در پهلوی در ریخت یاتوگیگ yātugīg بکار می رفته است ) )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

سرما: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرما" می نویسد : ( ( سرما در پهلوی سرماگ sarmāg بوده است . مایه ی شگفتی است که چگونه ریخت اسمیِ " سرما " از واژه ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

فردیس :این واژه با پالیز ، پادریز و پردیس از یک ریشه هستند . دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

paradise : دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز " نیز به کار رفته است ، به معنی بوستان و گلزار است ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

پالیز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز " نیز به کار رفته است ، به معنی بوستان و گلزار است . ای ...

پیشنهاد
٥

بر دندان کسی حلال کردن :غذایی به کسی بخشیدن ( ( چو بر دندان ما کردی حلالش چه دندان مزد شد با زلف و خالش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...

پیشنهاد
٥

آهستگی پیشه کردن :تأمل کردن ( ( بیش رو آهستگیی پیشه کن گر کنی اندیشه به اندیشه کن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 435 . )

پیشنهاد
٥

بوقلمونی کردن :رنگ به رنگ شدن ( ( کاین نمط از چرخ فزونی کند با قلمم بوقلمونی کند ) ) برگردان بیت :یعنی مرتبه ی نوشته های من بالاتر از چرخ است و بد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک چشم زد :در یک لحظه ، چشم زد : طرفه العین ( ( من که به یک چشم زد از کان غیب صد گهر نغز برآرم ز جیب ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

انگور خام :غوره ( ( بر جگر پخته انجیر فام سرکه فروشند چو انگور خام ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 430 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مستی زبان :مست زبانی ، سخنی که در حالت مستی گفته می شود . ( ( نام کرم ساخته مستی زبان اسم وفا بندگی رایگان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تماشا :تفریح و سرگرمی ( ( حمل ریاضت به تماشا کنند نسبت اندیشه به سودا کنند ) ) معنی بیت : ریاضت را حمل به تماشا می کنند . یعنی ریاضت را تماشا تعبیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به دان تر:به داننده تر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 429 . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دندان تر:درنده تر ، قویتر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دولدور در زبان ترکی یعنی" پرکن "از ریشه ی" دولدورماخ " به معنی پر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دار در زبان ترکی به معنی تنگ است و آغز هم به معنی دهان و دار آغزی یعنی" دارنده دهان تنگ" چیزی شبیه "دار بوغاز" به معنی گلوگاه تنگ یا صعب العبور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

دوه یا دَوْهdōve در زبان ترکی به معنی شتر است این واژه در اصل دیوّه بوده به معنی دیو مانند یا چیزی که به دیو شبیه است. در زبان ترکی به دیو دؤو گفته م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوچی در زبان ترکی یعنی شتربان یا صاحب شتر است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

bee : در قدیم مور به معنای حشره بوده این کلمه در انگلیسی بی ( bee ) ) به معنای زنبور و در ترکی بیره به معنای کَک تغییر معنی پیدا کرده است و درفارسی ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

لغت color با لغت تورکی قره به معنای سیاه، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست، سیاه شدگی همریشه است که در هندواروپایی به شکل kher - s ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

واژه ی چرک با واژه ی قره ترکی و چرنیчерный černyj روسی همریشه می باشد . زیرا لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست سیاه شدگی است که در هندواروپایی به شکل kher - s به معنای black dark ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ی کندو از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...