پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
شّرْحه شّرْحه: پاره پاره ( ( سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق. ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 ...
نفیر: دکتر فروزانفر در مورد " نفیر" می نویسد : ( ( نفیر فریاد و زاری به آواز بلند و دادخواهی و تضرع و به همین معنی است در تعبیر: نفیر نامه "که محمد ع ...
واژه توش tūš، tōš، taviš همخانواده با توانستن، توانیدن ( تانستن، تانیدن ) به معنای توان، زور ، نیرو ، گویش دیگر لغت سنسکریت tavas तवस् به معنای stren ...
بنابر نظر بارتلومه و مکنزی واژه زامیاد به معنای فرشته نگهبان زمین گویش دیگر yazat zam به معنای ایزد زمین است. منبع : http://parsicwords. mihanblog. ...
به نظر می رسد واژه wood انگلیسی به معنی چوب و هیزم با واژه ی عود فارسی به معنی عام چوب و نوعی چوب که موقع سوختن بوی خوش از آن متصاعد می گردد سنجیدنی ...
واژه علت به معنای سبب گویش دیگر واژه پهلویک هلت hlt به معنای دلیل است که همریشه با خلت xlt’ در پارسی میانه و خرد xratu در اوستایی است. بدینسان روشن م ...
لغت one تغییر یافته ی واحد است .
لغت اگر ( هـ=یک/کر=کنش ) گویش دیگر hakaram در پارسی کهن به معنای یکباره ساخته شده از هـَ به معنای یک - هم - همان و کرت که در اوستایی به شکل ha - kərə ...
لغت شیتیل ( شیت=پول - ثروت/یل=پسوند نسبت ) یا شیتیلی یا شیتیله به معنای پول مژدگانی مزد ( شیرینی که قمارباز به قمارگردان میپردازد ) ساخته شده از لغت ...
لغت قبض یا گبز همریشه با واژه gava در اوستایی و ɣab در لزگی به معنای دست که در سنسکریت به شکل गभस्ति gabhasti ثبت شده در اصل به معنای دست hand ( در د ...
لغت قبض یا گبز همریشه با واژه gava در اوستایی و ɣab در لزگی به معنای دست که در سنسکریت به شکل गभस्ति gabhasti ثبت شده در اصل به معنای دست hand ( در د ...
لغت انار که آنرا در اشکون افغانستان آمار āmar میخوانند گویش دیگر لغت سنسکریت آمر आम्र Amra به معنای انبه است. بدل شدن امار به انار مانند بدل شدن نردب ...
واژه ی آلما ( سیب ترکی ) از واژه ی amarnā گرفته شده . زیرا از واژه ایرانی amarnā واژگان امرود به معنای گلابی و امالا ( آلما ) به معنای سیب ( در تورکی ...
لغت کباب که در گرجستانی به شکل gab - obaدر معنای پختن جوشاندن ثبت شده از لغت کارتولی Kartvelian ( قفقازی کهن ) gab یا gb به معنای پختن ستانده شده که ...
واژه ی تب از لغت هندواروپایی tap که معنای آن سوزاندن داغ کردن است گرفته شده است . این واژه با واژه های طبخ ، تابه و طباخ همریشه می باشد
واژه ی طبخ در اصل به شکل تبخ بوده و از دو قسمت تشکیل شده : ( تف - تپ - تب:گرم/ و پسوند اک - اخ ) که از لغت هندواروپایی tap که معنای آن سوزاندن داغ کر ...
طباخ اسم فاعل واژه ی طبخ است . طبخ در اصل به شکل تبخ بوده و از دو قسمت است : ( تف - تپ - تب:گرم/ و پسوند اک - اخ ) که از لغت هندواروپایی tap که معنای ...
واژه ی انگلیسی same با واژه ی فارسی مثل هم ریشه هستند . زیرا هردو از سمل ( سم=هم/پسوند ال ) در عربی کهن به دست آمده اند . این واژه ی عربی هم از لغت ...
hang : لغت hang انگلیسی با واژه ی چنگ ، چنگال و چنگک فارسی هم ریشه هستند . واژه ی چنگ در اصل به معنی میخ آویزان است که امروزه این میخ در قصابی ها کار ...
شرزه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شرزه" می نویسد : ( ( شرزه ، می انگارم که ریختی است بر آمده از واژه ی "شیر " که در پارسی چونان ویژگی این دد به کار ب ...
شکنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی "شکنج " می نویسد : ( ( شکنج در معنی چین و شکن و پیچ و تاب است و به مجاز ، در معنی رنج و آزار به کار رفته است ، ریخت پ ...
افسردن در پهلوی در ریخت اپسرتن apsurtan و اپسَرتن apsartan بکار می رفته است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 337. )
گلشن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گلشن" می نویسد : ( ( گلشن به معنی گلزار است و پاره ی دوم آن شن ریختی کوتاه شده از شان می تواند بود که خود ریختی از ...
جادوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جادوی" می نویسد : ( ( جادوی در پهلوی در ریخت یاتوگیگ yātugīg بکار می رفته است ) )
سرما: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرما" می نویسد : ( ( سرما در پهلوی سرماگ sarmāg بوده است . مایه ی شگفتی است که چگونه ریخت اسمیِ " سرما " از واژه ی ...
فردیس :این واژه با پالیز ، پادریز و پردیس از یک ریشه هستند . دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز ...
paradise : دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز " نیز به کار رفته است ، به معنی بوستان و گلزار است ...
پالیز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز " نیز به کار رفته است ، به معنی بوستان و گلزار است . ای ...
بر دندان کسی حلال کردن :غذایی به کسی بخشیدن ( ( چو بر دندان ما کردی حلالش چه دندان مزد شد با زلف و خالش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...
آهستگی پیشه کردن :تأمل کردن ( ( بیش رو آهستگیی پیشه کن گر کنی اندیشه به اندیشه کن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 435 . )
بوقلمونی کردن :رنگ به رنگ شدن ( ( کاین نمط از چرخ فزونی کند با قلمم بوقلمونی کند ) ) برگردان بیت :یعنی مرتبه ی نوشته های من بالاتر از چرخ است و بد ...
یک چشم زد :در یک لحظه ، چشم زد : طرفه العین ( ( من که به یک چشم زد از کان غیب صد گهر نغز برآرم ز جیب ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجان ...
انگور خام :غوره ( ( بر جگر پخته انجیر فام سرکه فروشند چو انگور خام ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 430 . )
مستی زبان :مست زبانی ، سخنی که در حالت مستی گفته می شود . ( ( نام کرم ساخته مستی زبان اسم وفا بندگی رایگان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...
تماشا :تفریح و سرگرمی ( ( حمل ریاضت به تماشا کنند نسبت اندیشه به سودا کنند ) ) معنی بیت : ریاضت را حمل به تماشا می کنند . یعنی ریاضت را تماشا تعبیر ...
مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...
مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...
به دان تر:به داننده تر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 429 . ...
به دندان تر:درنده تر ، قویتر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )
طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )
دولدور در زبان ترکی یعنی" پرکن "از ریشه ی" دولدورماخ " به معنی پر کردن
دار در زبان ترکی به معنی تنگ است و آغز هم به معنی دهان و دار آغزی یعنی" دارنده دهان تنگ" چیزی شبیه "دار بوغاز" به معنی گلوگاه تنگ یا صعب العبور
دوه یا دَوْهdōve در زبان ترکی به معنی شتر است این واژه در اصل دیوّه بوده به معنی دیو مانند یا چیزی که به دیو شبیه است. در زبان ترکی به دیو دؤو گفته م ...
دوچی در زبان ترکی یعنی شتربان یا صاحب شتر است.
bee : در قدیم مور به معنای حشره بوده این کلمه در انگلیسی بی ( bee ) ) به معنای زنبور و در ترکی بیره به معنای کَک تغییر معنی پیدا کرده است و درفارسی ن ...
لغت color با لغت تورکی قره به معنای سیاه، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست، سیاه شدگی همریشه است که در هندواروپایی به شکل kher - s ...
واژه ی چرک با واژه ی قره ترکی و چرنیчерный černyj روسی همریشه می باشد . زیرا لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای ...
لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست سیاه شدگی است که در هندواروپایی به شکل kher - s به معنای black dark ...
واژه ی کندو از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...