پیشنهادهای Bryan Fury (٢,١٥٩)
( عامیانه - آنلاین ) حسابتو حذف کن = گمشو، بزن به چاک. ریشه: سال 2016 هیلاری کلینتون یه توییت در جواب دونالد ترامپ با محتوای Delete your account ز ...
( عامیانه ) زن جذاب ( معمولا بلوند ) اما خنگ. بیشتر برای زنایی به کار میره که به جای وقت گذاشتن برای رشد هوش و ذکاوتشون روی ظاهرشون خیلی وقت میزارن ...
( عامیانه ) طوری توضیح بده که میخوای برای یه بچه 5 ساله توضیح بدی. کنایه از ساده توضیح دادن یه ایده یا موضوع پیچیده به طوری که یه بچه هم متوجه ش بش ...
( عامیانه ) فکر دوش = ایده ای ناگهانی که توی حموم به ذهن شما میرسه. مثال: I put a waterproof whiteboard in my shower so I can write down my shower ...
( عامیانه ) رسیدها رو به من نشون بده = شواهد رو به من نشون بده یا بهم اثبات کن. ریشه: سال ۲۰۰۲ ویتنی هیوستون خواننده آمریکایی توی مصاحبه ای به ادع ...
( عامیانه ) غم و اندوه پس از اتمام نمایش ( سریال یا برنامه موردعلاقه ) . وقتی یه فصل یا کل سریال تموم میشه و شما دیگه چیزی برای دیدن ندارید و حالتو ...
( عامیانه ) تماشای یه فصل کامل از یه برنامه یا سریال در ۲۴ ساعت. زمانی که یه فصل از یه برنامه یا سریال منتشر میشه شخص کل فصل رو توی ۲۴ ساعت یا کمتر ...
( عامیانه ) تقلب نتفلیکس. تماشا کردن برنامه یا سریال بدون شخصی ( شریک زندگی، دوست، برادر، خانواده ) که مرتبا سریال رو با اون تماشا و دنبال میکنید و ...
( عامیانه ) دوقطبی نتفلیکس. وقتی نمیتونید تصمیم بگیرید که چه فیلمی رو توی نتفلیکس انتخاب و تماشا کنید و از یه فیلم به فیلم دیگه میپرید و فیلم و سری ...
( عامیانه ) For sure = مطمئنا، حتما، قطعا. اصطلاحی که برای ابراز موافقت استفاده میشه. مثال: ?A: You coming out to eat with us B: Fo sho, bro I’l ...
( عامیانه ) والدین. کوتاه شده parents. مترادف: rentals
( عامیانه ) نتفلیکس و آرامش = سکس. فراخوان برای سکس.
( عامیانه ) کوبیدن سر به میز ( از ناامیدی شدید ) . واژه مشابه: facepalm ( گذاشتن کف دست یا زدن کف دست روی صورت از روی ناامیدی ) .
رقص توبغلی/رقص در دامان ( گونه ای از رقص شهوانی که یک مشتری روی مبل میشینیه و رقصنده در فاصله نزدیکش میرقصه ) .
( عامیانه ) پارتی مجردی/جشن مجردی . جشنی که دوست های صمیمی یک مرد قبل از دامادیش و عروسیش براش میگیرن ( با فاصله چند روز تا عروسیش ) . توی این جشن ...
( عامیانه ) عجب/ واو. برای وقتی که تعجب می کنید، غافلگیر میشید و تحت تاثیر قرار میگیرید استفاده میشه ( به معنای مثبت ) . برای تایید هم استفاده میش ...
( عامیانه ) 1. فریاد از روی شگفتی/ رضایت و با انرژی بالا ( فریاد رضایت ) . 2. نابود کردن و محو کردن چیزی.
( عامیانه ) 1. نوشیدن مقداری مشروب از یک گیلاس یا لیوان شات. 2. شلیک با اسلحه به کسی یا چیزی. 3. تلاش یا امتحان کردن چیزی یا کسی. 4. انتقاد کردن ...
( عامیانه ) 1. سخت نگیر. 2. آروم باش/ محتاط باش. 3. خداحافظ و مراقب باش.
زبون بازی/ لاس زدن/جملات مخ زنی بامزه/متلک. جمله یا عبارت سوالی که برای شروع مکالمه ی عشوه آمیز با یک شریک جنسی یا عاطفی استفاده میشه. چند مثال ا ...
هنرمند مخ زنی. حرکتی از سوی مردان که هدف خودشونو موفقیت در اغواگری زنان و به دست آوردن سکس میدونن ( چرایی به وجود اومدن این موضوع به این خاطره که نق ...
تدوینگر. مترادف: Monteur Editor
1. تلفن ۲۴ ساعته . 2. ارتباط تلفنی مستقیم و فوری برای استفاده در یک بحران ( به ویژه بین سران دولت ) .
( عامیانه ) آدم کثیف/ پست.
مشروب فروشی/فروشگاه مشروب.
تعمید دهنده، کسی که اشخاص رو غسل تعمید میده. مثال:
روش سقراطی. توضیح گوگل بارد: روش سقراطی یک روش فلسفی است که برای کمک به افراد در درک بهتر عقاید خود استفاده می شود. این روش با پرسیدن سوالات آغاز م ...
اسپاسم عضلانی، انقباض عضلانی دردناک و غیرارادی، پیچ خوردگی. مثال: Maggie felt a muscle spasm in her back
وسیله ای دستی که از سوزن های کوچکی برای ایجاد سوراخ های ریزی در پوست استفاده می کنه. این سوراخ ها باعث تحریک پوست می شن و تولید کلاژن رو افزایش میدن. ...
بیگودی مو. یه استوانه کوچک برای پیچوندن و فر کردن موها. مثال: His set of 80 hair rollers, hair picks and combs and 11 cans and bottles of hair pro ...
نشان پیروزی. با انگشت اشاره و میانی نمایشش میدن که به شکل یه V درمیاد که از اول Victory به معنی پیروزی گرفته میشه. مثال: Make the V sign with your ...
آشناپنداری . توهم اینکه چیزی رو می بینید یا تجربه میکنید و فکر میکنید قبلا تجربه ش کردید درحالیکه برای اولین باره در حال تجربه ش هستید. Dejavu کلمه ...
( عامیانه - توهین آمیز ) عمو تام ( اشاره به خدمتکار سیاه پوست در رمان کلبه عمو تام ) . به سیاه پوستی میگن که مطیع خدمت به سفیدپوستانه. مثال: He w ...
مزرعه ی زندان = چیزی مثل اردوگاه کار اجباری. یک فضای باز که زندانی ها توی اون کار اجباری میکنن. مثل کشاورزی، چوب بری، استخراج معدن و. . . . مثال: ...
کار اجباری، کار جزایی. کاری که توسط افراد زندانی و بازداشت شده انجام میشه ( کار یدی ) . مثال: Penal labour is a term for various kinds of forced l ...
( عامیانه ) 1. زن، شوهر، شریک عشقی، معشوق. 2. اکثریت کاری. مثال: the better half of this job is complete The work retreat is meant to be for cou ...
( عامیانه ) آبجو، شامپاین. مثال: I don’t care for all that berpwater. Give me some whiskey
( عامیانه ) مزایا. همچنین به صورت bennies هم نوشته میشه. مثال: The salary is good, but the benies are almost nonexistent I know it's not my drea ...
( عامیانه ) اسم مستعار و خیابانی Benzedrine = داروی آمفتامین ( یه نوع روانگردان ) . کاربرد اصلی: برای درمان اختلال نقص توجه و بیش فعالی ( ADHD - - ...
( عامیانه ) 1. دماغ، بینی. 2. عالی، شگفت انگیز ( اسکاتلند ) . مثال: Damn, she's got a big beezer
( عامیانه ) احمق، کودن. مثال: some beetlebrain left a can of paint in the hall
1. سوسک. 2. ( عامیانه ) اتومبیل فولکس واگن قورباغه ای. مثال: a black beetle My aunt's sister has had that same blue '74 Super Beetle for as long ...
( عامیانه ) 1. چشمان اغوا کننده، چشمانی که حاکی از دعوت جنسیه! 2. چشمان هرزه، غصب آلود ، چشم هایی با حالت کنایه آمیز. مثال: You know I can't resis ...
( عامیانه ) خواب خوش، خواب لازم ( برای تمرکز و سلامتی ) . مثال: Can you guys be quiet down there? I'm trying to get my beauty sleep Not now, I ne ...
( عامیانه ) 1. عالی. 2. فرم کوتاه شده ی beauty به معنی زیبا. مثال: The concept is really a beaut, but how are we going to execute it This is a b ...
( عامیانه ) سر درنمیارم، نمیفهمم، نمیدونم. مثال: A: How long has this milk been in the fridge B: Beats me. Check the expiration date When's Ali's ...
( عامیانه ) 1. گمشو، بزن به چاک، هری، گاز بگیر دودتو ببینم، دست از سرم بردار، تنهام بزار، برو بیرون. 2. به سرعت یه مکان رو ترک کردن ( فلنگو بستن ) ...
( عامیانه - رپ ) تولید و تقلید صداهای دستگاه درام با لب و دهن. ایجاد صدا و ضربات آهنگین با لب و دهن. کسی که این کار رو انجام میده bitboxer نامیده ...
( عامیانه ) کریه، ناخوشایند، نامطلوب. مثال: This rainy weather is so beasty—I'm sick of it You are like, so like, beasty
( عامیانه ) یکه عالمه، یه دنیا، خدا میلیون. یه عدد با کمیت بسیار بزرگ و غیرمشخص. مثال: Ernie gave me a bazillion good reasons why he shouldn’t do ...