guardian

/ˈɡɑːrdiən//ˈɡɑːdɪən/

معنی: پشتیبان، قیم، محافظ، نگهبان
معانی دیگر: سرپرست، ولی، مباشر، متولی، کفیل، نگهدار، ولی اولیاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who guards or protects.
مترادف: defender, protector, shield, watchdog
مشابه: chaperon, custodian, escort, keeper, parent, patron, preserver, protection, steward, watcher, watchman

- The Coast Guard are the guardians of these waters.
[ترجمه گوگل] گارد ساحلی نگهبان این آب هاست
[ترجمه ترگمان] گارد ساحلی نگهبانان این آب ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a legally appointed individual responsible for the care, management, and protection of the person and property of a minor.
مشابه: fiduciary, parent

- The grandmother is the child's guardian.
[ترجمه گوگل] مادربزرگ سرپرست کودک است
[ترجمه ترگمان] مادر بزرگ قیم بچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: guardianship (n.)
• : تعریف: preserving or protecting.
مترادف: protective, tutelary, vigilant, watchful
مشابه: alert, attentive, careful, defensive, heedful, mindful, observant, preservative

- You seem to have a guardian angel watching out for you.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که شما یک فرشته نگهبان دارید که مراقب شماست
[ترجمه ترگمان] انگار یه فرشته نگهبان داری که مراقب تو باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. guardian ad litem
قیم شخص بی صلاحیت (در دادگاه)

2. my guardian angel
فرشته ی رهنمای من

3. my guardian angel
فرشته ی محافظ من

4. a fiduciary guardian of a minor child
قیم قابل اعتماد طفل صغیر

5. hossein is the guardian of the two orphan kids
حسین قیم دو طفل یتیم است.

6. His aunt is his legal guardian .
[ترجمه گوگل]عمه او قیم قانونی اوست
[ترجمه ترگمان] خاله اون قیم قانونی - ش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has become the self - appointed guardian of the nation's conscience.
[ترجمه گوگل]او خود منصوب نگهبان وجدان ملت شده است
[ترجمه ترگمان]اون تبدیل به محافظ وجدان مردم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The newspaper has become the self-appointed guardian of public morals.
[ترجمه گوگل]روزنامه خود منصوب نگهبان اخلاق عمومی شده است
[ترجمه ترگمان]این روزنامه به سرپرست self اخلاق عمومی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Children under 17 require an accompanying parent or guardian to see this film.
[ترجمه گوگل]کودکان زیر 17 سال برای دیدن این فیلم به همراهی والدین یا قیم نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۷ سال به والدین یا سرپرست خود نیاز دارند تا این فیلم را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The US sees itself as the guardian of democracy.
[ترجمه گوگل]آمریکا خود را نگهبان دموکراسی می داند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده خود را حافظ دموکراسی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The legal guardian must act on behalf of the child.
[ترجمه گوگل]ولی قانونی باید از طرف کودک اقدام کند
[ترجمه ترگمان]قیم قانونی باید از طرف بچه عمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our roles as child and guardian had now been reversed.
[ترجمه گوگل]نقش ما به عنوان کودک و قیم اکنون معکوس شده بود
[ترجمه ترگمان]نقش ما به عنوان بچه و قیم عوض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Guardian carried the front-page headline "Drugs Firms Shamed".
[ترجمه گوگل]روزنامه گاردین تیتر صفحه اول خود را با عنوان "شرکت های مواد مخدر شرمنده" منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]روزنامه گاردین، تی تر صفحه اول \"شرکت های مواد مخدر\" را باخود حمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She described him as a typical Guardian reader.
[ترجمه گوگل]او او را به عنوان یک خواننده معمولی گاردین توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او او را به عنوان یک خواننده نمونه گاردین توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشتیبان (اسم)
abutment, backup, supporter, protector, guardian, patron, backer, prop, buttress, savior

قیم (اسم)
protector, guardian, big brother, executor

محافظ (اسم)
guardian, watchman, guard, bodyguard, preserver, surveillant

نگهبان (اسم)
guardian, warden, ward, keeper, watchman, guard, curator, sentinel, conservator, custodian, lifeguard, sentry, guardsman, watchdog

تخصصی

[حقوق] قیم، ولی، سرپرست، نگهبان

انگلیسی به انگلیسی

• guard; protector; overseer; keeper, custodian
a guardian is someone who has been legally appointed to look after a child.
a guardian is also someone who is considered a protector or defender of things; a literary use.

پیشنهاد کاربران

حافظ
Guardian councilشورای نگهبان
سرپرست
where is your guardian
u didn't raise in orphanage we adopted u and we are your lawful guardian
قیم - نگهبان

بپرس