پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٦١
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. نامعلوم. نامشخص. نامعین ۲. گنگ. مبهم. نامفهوم. ناروشن مثال: the motive for this killing is unclear انگیزه برای این قتل نامعلوم و نامشخص است.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پلاکارد. شعار نوشته. شعار مثال: She was standing next to the wall with a placard in his hand. او با پلاکارد و شعارنوشته ای در دست کنار دیوار ایستاده ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تندروی. افراط گرایی. رادیکالیسم مثال: This was a region known for its political radicalism این منطقه ای بود که به خاطر تندروی و افراطگرایی سیاسی معرو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. واقعا. عملا. باالفعل. ۲. در حقیقت. در واقع ۳. راستی راستی. حقیقتا مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از همه مشهور تر. از همه شناخته تر مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered Earth آندرسن از همه مشهورتر پاسخ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تداوم. استمرار. پیوستگی مثال: There has been a lot of Continuity over the last thousand years. تداوم و پیوستگی زیادی سرتاسر هزار سال گذشته وجود داشت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هم شیر. خواهر و برادر مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همسری هستند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چند زنه. ( مربوط به ) چند زنی. چند همسری مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همس ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. خرسند. خوشحال ۲. راضی ۳. رضایتمندانه مثال: frankly, I was pleased to leave. اگر راستش را بخواهی من خوشحال و راضی بودم که بروم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. صاف و پوست کنده. رک و راست. بی رودروایستی ۲. اگر راستش را بخواهی. . . مثال: frankly, I was pleased to leave اگر راستش را بخواهی من خوشحال بودم که ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. مجهز کردن. تجهیز کردن ۲. آماده کردن مثال: all bedrooms are equipped with a color TV. همه اتاق خوابها به یک تلوزیون رنگی مجهز شده اند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. عکاسی ۲. فیلمبرداری مثال: Not long after, she left her job to study photography in Michigan. نه چندان مدت طولانی بعد از آن، او شغل اش را برای خوا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استعداد ریاضی مثال: Nearly 40 percent of young people in the US have low Numeracy. تقریبا ۴۰ درصد مردان جوان در آمریکا استعداد ریاضی کمی دارند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. شناور. دستخوش امواج ۲. دستخوش حوادث. سرگردان ۳. خارج از کنترل مثال: I felt anxious and adrift .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. رئیس ( دانشگاه ) ۲. سرپرست. مدیر ۳. پیش کسوت ۴. سر کشیش مثال: They hired one black dean. انها یک رئیس دانشگاه سیاه پوست استخدام کردند. He used t ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیهان. عالم. جهان مثال: This is a unique look at the cosmos and the universe around us این یک نگاه بی نظیر به کیهان و دنیای اطراف ما است.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. کیهانی ۲. جهانی ۳. ( مربوط به ) کیهان یا عالم ۴. بسیار عظیم

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ضربه ای. ناشی از ضایعه ۲. ( تجربه ) تلخ. تکان دهنده. فراموش نشدنی مثال: But it is also a confusing and traumatic exit from the family.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. باد موسمی ۲. موسم بارندگی ۳. بارندگی سنگین مثال: Because I want to buy a plastic sheet before the monsoon arrive. چون من می خواهم قبل از اینکه مو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( هندسه ) صفحه ۲. سطح صاف. سطح مستوی ۳. سطح. حد. مرحله ۴. ( هندسه ) مسطح. مسطحه. مستوی ۵. صاف. هموار. تراز ۶. هواپیما ۷. ( تجاری ) رنده. ۸. رنده ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

توهم. خیال. تصور. ساخته و پرداخته ذهن مثال: Surely, now you know you are not a figment of your own imagination. مسلما شما الان می دانید که ساخته و پ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. فس فس کردن. معطل کردن. ۲. این پا و آن پا کردن ۳. پرسه زدن. پلکیدن ۴. با مرگ دست و پنجه نرم کردن ۵. باقی ماندن. طول کشیدن مثال: But the question I ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استراتوسفر ( یکی از لایه های جو زمین ) مثال: But the question I asked is, “is it possible to linger in the stratosphere?” اما سوالی که من پرسیدم این ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. بهداشتی ۲. تمیز مثال: hygienic conditions.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. تنظیم کردن. میزان کردن. تعدیل کردن ۲. تغییر دادن ۳. ( موسیقی ) تغییر مقام دادن. از پرده یا مایه ای به پرده و مایه دیگر رفتن مثال: we all modulate ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. بیهودگی. بی فایدگی. پوچی. بی معنایی ۲. کار عبث. کار بی حاصل. مایه تضییع وقت مثال: the futility of all desires of the will پوچی و بیهودگی همه ی آرز ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. غرور. تکبر. خودپسندی. نخوت ۲. استعاره ی دور از ذهن مثال: she had none of the conceit often associated with beautiful women. او هیچ غرور و تکبری ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. بد اخم. بد عنق. بد اخلاق ۲. ناخوشایند. نامطلوب ۳. ( هوا ) نامساعد. بد مثال: a disagreeable thought یک فکر ناخوشایند و نامطلوب

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماده آلوده کننده. آلاینده مثال: The quantity of chemical pollutants has increased exponentially. مقدار آلاینده های شیمیایی بطور تصاعدی افزایش یافته ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موعد. موعد مقرر. سر رسید. مهلت. ضرب الاجل مثال: I finished my senior thesis four months before the deadline. من رساله سال آخر دانشجویی ام را چهار ما ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ورودیه. وردی ۲. حق عضویت مثال: You should first pay your entry fee. شما باید اول ورودیه تان را پرداخت کنید.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( در خطاب ) عزیزم! مثال: Oh! deary! Don’t cry. اوه! عزیزم! گریه نکن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تار عنکبوت مثال: That grew only on top of the spider webs that covered the cave entrance. که فقط بر روی تارهای عنکبوتی که ورودی غارها را می پوشاند ر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کم. نه به اندازه کافی مثال: we were insufficiently attentive. ما به اندازه کافی مراقب نبودیم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

غواصی با لوله تنفسی مثال: I went on a snorkeling trip off the coast of the Bahamas. من به سفر غواصی با لوله تنفسی در کنار ساحل باهاما رفتم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

۱. اطلاع. گزارش ۲. اطلاعیه. اخطاریه مثال: There were so many notification on my phone. اطلاعیه ها و گزارشهای زیادی بر روی گوشی من بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بسیار زیاد. بی اندازه مثال: It is something that I find immensely interesting. آن چیزی است که من بی اندازه {آن را} جالب دیدم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. نابرابری. عدم تساوی ۲. اختلاف ۳. بی عدالتی ۴. ناهمواری مثال: I teach students about inequality and race in education. من به دانش آموزان درباره نا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. یکسره. بدون توقف ۲. بی وقفه. مدام. یک ریز مثال: I talked non - stop about war all day. من تمام روز بی وقفه و مدام درباره جنگ صحبت کردم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غرابت . دوری. دوگانگی مثال: Our sense of otherness grows, and we lose empathy. احساس غرابت و دوگانگی ما رشد می کند و ما همدلی را از دست می دهیم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

توسعه شهری. شهرسازی. شهری شدگی مثال: he saw nature being destroyed by urbanization او دید که طبیعت بوسیله توسعه شهری شروع به نابود شدن کرده بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خلاقیت. ابتکار. نوآوری مثال: Our creativity to use them خلاقیت و ابتکار ِ ما در استفاده کردن از آنها

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد

۱. فراری ۲. پناهنده مثال: But this is a place that a lot of North Korean defectors use as an escape route. اما این جایی است که بسیاری از پناهندگان و ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکوت محض. خاموشی مطلق مثال: there was a dead silence in the room. سکوت محض در اتاق بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

۱. تحقق نیافته. عملی نشده. به حقیقت نپیوسته ۲. ناراضی. ناخشنود. ناخرسند مثال: For some reason, I still felt a little bit unfulfilled .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( پزشکی ) تشخیص دادن ۲. پی بردن. فهمیدن. متوجه شدن مثال: That's why it is important that your condition is diagnosed as early as possible آن هست ع ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مثال: I found out that I was an OK wrestler. من متوجه شدم که کشتی گیر خوبی بودم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. قتل عام. کشتار ۲. شکست جانانه ۳. قتل عام کردن. کشتار کردن ۴. شکست جانانه دادن به. تار و مار کردن مثال: I had heard warnings of massacres من هشداره ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بالقوه. احتمالا مثال: The fear that automation might displace workers and potentially lead to lots of unemployment ترس از اینکه ماشینی کردن امکان دا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. تنوع. گوناگونی ۲. اختلاف. تفاوت مثال: I thought that the diversity staff was not something I had to worry about. من فکر کردم که تنوع کارکنان چیزی ...