پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٧٩)

بازدید
٥,٤٠٢
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاضی . داور مثال: I requested the presence of an adjudicator من درخواست حضور یک قاضی و داور را کردم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. برقی. الکتریکی 2. با برق مثال: presence of a train was indicated electrically حضور یک قطار {بصورت} الکتریکی نشان داده شده بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. متوحش. وحشت زده 2. متنفر. منزجر 3. وحشتناک. مهیب مثال: appalled at the poverty of the homeless people وحشت زده از فقر و تنگدستی مردم بی خانمان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. غیر اتحاده ای 2. خارج از اتحادیه های کارگری مثال: The issue of the non - union workers is a real hot potato that we must deal with مسئلة کارگرانی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ( بصورت جمع ) تظاهرکنندگان 2. کمک فروشنده ( متصدی نشان دادن طراز کار کالا ) 3. دستیار آزمایشگاه مثال: More than fifty thousand demonstrators have ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. بیابان. برهوت 2. طبیعت وحشی 3. پهنه. گستره مثال: manna is a food which God miraculously gave to the Israelites in the wilderness �مَن� غذایی است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بطور معجزه آسایی 2. به طور اعجاب آوری مثال: manna is a food which God miraculously gave to the Israelites in the wilderness �مَن� غذایی است که خد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. مه رقیق. غبار 2. تیرگی ذهن. گیجی. ابهام

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلیب. صلیب مسیح مثال: a photograph of a crucifix floating in an amber haze. عکسی از یک صلیب عیسی شناور در هاله ای از کهربا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رای. حکم 2. نظر. عقیده مثال: a verdict of lawful killing یک حکم درباره قتلِ مجاز the jury returned a unanimous verdict هیئت منصفه یک رای متفق و و ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رنگ ارغوانی 2. ارغوانی 3. ( چهره ) سرخ. قرمز 4. ( سبک ) متکلف

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشبو. معطر مثال: Many of a number of plants or shrubs belonging to the mint family and having scented purple flowers تعداد زیادی از گیاهان و بوته ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درختچه. بوته مثال: Many of a number of plants or shrubs belonging to the mint family and having scented purple flowers تعداد زیادی از گیاهان یا بوته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سینه. پستان 2. آغوش 3. قلب. دل 4. پهنه 5. صمیمی. نزدیک مثال: she held the infant to her bosom او طفل را در آغوشش کشید.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. روشن ساختن. توضیح دادن. نشان دادن 2. ( کتاب ) مصور کردن 3. مثال آوردن مثال: Mick Jagger used a guitar and amplifier to illustrate the way he compo ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عیب. نقص. نقطه ضعف مثال: he has highlighted shortcomings in the plan. او عیب و نقص ها را در برنامه برجسته کرده است. او نقاط ضعف را در برنامه برجسته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. اثبات کردن 2. گواه بر ( چیزی ) بودن 3. تصدیق کردن. گواهی دادن. تایید کردن 4. سوگند دادن 5. ( با سوگند ) اظهار داشتن مثال: I can attest to his hone ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. وحشتناک. افتضاح. مزخرف 2. نفرت انگیز. مهوع 3. هولناک. مخوف. فجیع 3. رنگ پریده. ناخوش. مریض 5. غمگین. ناراحت 6. فاحش. جدی. بزرگ مثال: she horrified ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. نعنا 2. آب نبات نعنایی / 1. ضراب خانه 2. ( پول ) یک عالمه. یک خروار 3. تمیز. نو. دست نخورده 2. ضرب کردن. ( سکه ) زدن 5. از خود درآوردن. ساختن مثال ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بوکسور سبک وزن 2. ادم بی اهمیت. آدم بی عرضه 3. ( بوکسور ) سبک وزن 4. سبک. کم وزن 5. غیر جدی. بی اهمیت مثال: New، lightweight coins will be minted ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ سیاسی مثال: politically illiterate از لحاظِ سیاسی بی سواد و ( نادان )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. طبقه کارگر 2. کارگری. از طبقه کارگر مثال: they were ignorant of working - class life آنها از زندگی طبقه کارگر بی خبر و غافل بودند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. داربست. چفته. شبکه 2. داربست بستن مثال: Anchor the bush to a trellis. بوته ها را به یک داربست ببند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گودال ماسه بازی ( بچه ها ) مثال: she improvised a sandpit او فورا یک سندپیت ( محوطه ای محصور و کوچک که از ماسه پر شده برای بازی کودکان ) تهیه و تعبی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حرفهای خاله زنکی. غیبت. دری وری. شر و ور. اراجیف 2. شایعه. شایعات 3. گپ 4. آدم خاله زنک. وراج. شایعه پراکن / غیبت کردن. حرفهای خاله زنکی زدن. وراج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کار عظیم. شاهکار. کار 2. ( مجازی ) معجزه. اعجاز مثال: an incredible feat of engineering یک شاهکار عالی از {علم} مهندسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. شانه بالا انداختن 2. ( شانه ) بالا انداختن 3. بی اعتنایی نشان دادن. کم اهمیت جلوه دادن مثال: an indifferent shrug یک شانه بالا انداختنِ ( حاکی ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شاهانه. عالی 2. مجلل. باشکوه 3. ( لباس ) فاخر مثال: a sumptuous buffet یک بوفه شاهانه و مجلل و باشکوه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شکری. شیرین 2. شیرین مثال: don't snack on sugary foods روی غذاهای شیرین، هله هوله نخور .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( بچه ) نحس. نق نقو. 2. شکوه آمیز. گلایه آمیز مثال: a fretful infant یک نوزاد نق نقو

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابوت سنگی منقوش مثال: the inscription on the sarcophagus یک نوشته بر روی تابوت سنگی منقوش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وز وز مثال: an insistent buzzing یک وز وز ِمدام و یکریز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بازجویی 2. سین. جیم 3. سوالی. پرسشگرانه. کنجکاوانه 4. جستجوگر. کنجکاو مثال: Tony's insistent questioning بازجویی و سین جیمِ مدامِ تونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رضای خاطر. رضامندی. رغبت. میل. تمایل مثال: the president indicated his willingness to use force رئیس جمهور تمایل خود را برای استفاده از زور خاطرنشان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بطور منفی. با دید منفی. از جنبه منفی 2. بطور ناخوشایندی. بطور نامطلوبی مثال: positive ions are attracted to the negatively charged terminal یونهای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یون مثال: positive ions are attracted to the negatively charged terminal یونهای مثبت، بسویِ ترمینالِ بطورِ منفی شارژ شده، جذب شده اند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نرم چوب. چوب نرم 2. درخت نرم چوب مثال: softwood is prone to rotting چوب نرم مستعد و آماده ی پوسیدن است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. مدار 2. دور 3. محیط 4. گشت. گردش 5. میدان ( ورزشی ) 6. مسابقات دوره ای مثال: they build tiny circuits atom by atom آنها توسط ذرات، مدارهای اتم را ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بیمار عشق. دلباخته. گرفتار غم فراق 3. عاشقانه مثال: an immoderate lovesick. یک دلباخته ی افراطی و زیاد از حد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ار لحاظ محیط زیستی. به محیط زیست مثال: we need to be more environmentally aware ما نیاز داریم که آگاهی بیشتری به محیط زیست داشته باشیم. ما نیاز دار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارام. راحت. آسوده مثال: the hotel has a relaxed atmosphere این هتل فضای راحت و آرامی دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکم. داور مثال: the arbitrator shall appoint a date for the meeting داور/حکم یک تاریخ برای ملاقات تعیین خواهد کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. یک بار مصرف 2. ( گفته ) اتفاقی. تصادفی 3. دور انداختن مثال: don’t throw away a decent offer in pursuit of pie in the sky یک پیشنهاد مناسب را {برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانادایی مثال: modern Canadian authors نویسندگان جدید و متاخر کانادایی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیکل. بدن. جثه مثال: his athletic physique هیکل و جثه ی ورزشی و خوش بنیه او

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. شنی. ماسه ای 2. پوشیده از شن 3. ( رنگ ) حنایی مثال: a sandy beach یک ساحل دریای ماسه ای و شنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. تجزیه. تلاشی. فروپاشی 2. بی نظمی. اختلال 3. آشوب. ناآرامی مثال: they grumbled about the disruption آنها بخاطر این بی نظمی و اختلال گله و شکایت کر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. عکس. تصویر 2. شرح. توصیف مثال: an authentic depiction of the situation یک عکس معتبر و موثق از این موقعیت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( قله کوه، تپه و غیره ) پوشیده از ابر. ابرپوش مثال: one can imagine the cloud - capped castle کسی که می تواند قلعه پوشیده از ابر را تصور کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تازگی. طراوت. سرحالی 2. خوردنی و آشامیدنی مثال: refreshments will be available خوردنی و آشامیدنی ها در دسترس خواهد بود.