پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٦٠٢)

بازدید
٢,٢٤٨
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ نمایی. تجلیل، تکریم. بزرگداشت مثال: And magnify Him with a magnification [worthy of Him] و او را با بزرگداشتی که سزاوار اوست به بزرگی یاد کن. { ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کجی، عوج. نادرستی مثال: All praise belongs to Allah who has sent down the Book to His servant and did not let any crookedness be in it. همه ستایش ها ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به مخاطره انداختن مثال: You are liable to imperil your life تو مستعد هستی زندگی خود را به مخاطره بیاندازی. �فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. {از هم} جدا کردن. تفکیک کردن. فرق قائل شدن بین ۲. {خود را} کنار کشیدن. دوری جستن از مثال: When you have dissociated yourselves from them وقتی شما ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهری. نمایان مثال: So do not dispute concerning them, except for a seeming dispute پس در مورد آنها بحث و جدل نکن، مگر برای یک بحث ظاهری و نمایان �فَ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسراف. تبذیر. ریخت و پاش. ولخرجی مثال: And whose conduct is [mere] profligacy. و رفتار آنها یک اسراف و تبذیر محض است. �وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {کسی یا چیزی} مثال: Will you then take him and his offspring for friends in My stead آیا شما سپس او و فرزندانش را به جای من برای دوستی اتخاذ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اهل جر و بحث. اهل مشاجره. جدلی مثال: But man is the most disputatious of creatures. اما انسان اهل مشاجره ترین {و جدلی ترین} موجودات است. � وَکَانَ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطور فریبنده، بطور مغالطه امیز. بطور گمراه کننده مثال: مثال: But those who are faithless dispute fallaciously to refute thereby the truth, اما کافر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. رد کردن. باطل کردن. نادرستی {چیزی را} ثابت کردن ۲. تکذیب کردن. مردود شمردن ۳. انکار کردن مثال: But those who are faithless dispute fallaciously to ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

محل تلاقی. نقطه تلاقی. تلاقی مثال: I will go on [journeying] until I have reached the confluence of the two seas من به سفر ادامه خواهم داد تا اینکه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستی. صداقت. درستکاری مثال: Moses said to him, may I follow you for the purpose that you teach me some of the probity you have been taught? موسی به ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{شیمی} پتاسیم مثال: Fruits have many vitamins and minerals including vitamin C, Vitamin E, and Potassium میوه ها ویتامین ها و مواد معدنی زیادی شامل و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذوالقرنین {نام شخصیتی در قرآن که در آیه 83 سوره کهف به آن اشاره شده است که خداوند به او قدرت فراوانی عطا کرد که به جنگ با یاجوج و ماجوج می رود. در ای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاجوج و ماجوج مثال: Indeed Gog and Magog are causing disaster in this land. براستی یاجوج و ماجوج در این سرزمین باعث مصیبت و بدبختی هستند. �إِنَّ یَ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. حصار. دیوار {برای دفاع یا حفاظت} ۳. حافظ. محافظ. سپر. نگهبان مثال: And I will make a bulwark between you and them و من میان شما و آنها دیوار ی خو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فردوس مثال: They will have the gardens of Firdaws for abode آنهایی باغهایی از فردوس برای سکنی گزیدن خواهند داشت. �کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. دوباره پر کردن ۲. دوباره تهیه کردن ۳. جایگزین کردن مثال: Though We replenish it with another like it. هر چند ما آن را با یکی دیگر شبیه آن جایگزین ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی نوا مثال: Yet never have I, my lord, been unblessed in my supplications to you پروردگارا، تابحال هرگز در تقاضاهایم از تو بینوا نبوده ام. �وَلَمْ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خویشاوند {مرد} مثال: Indeed I fear my kinsmen, after me براستی من از خوشاوندان مرد بعد از خود بیم دارم. �وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به صورت. سیمایی، چهره ای، رخساری مثال: The twins had exactly the same facial features. دو قلوها دقیقا ترکیب چهره ای مشابهی داشتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم اسم. هم نام مثال: Never before have We made anyone his namesake ما پیش از ان هیچ کس را هم نام او قرار ندادیم. �لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نافرمان. سرکش. یکدنده. خودسر مثال: And good to his parents, not self - willed or disobedient. و نسبت به والدینش نیکو بود و خودسر یا نافرمان نبود. � ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

منزوی کردن. جدا کردن، گوشه انزوا اختیار کردن. از نظر پنهان کردن مثال: Thus did she seclude herself from them بدین سان او خود را از نظر آنها پنهان نمو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی عفت، الوده دامن، بی عفاف مثال: No human being has ever touched me, nor have I been unchaste? هیچ بشری تا کنون با من تماس نداشته است و هرگز بی عفت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تبار. دودمان. خاندان ۲. {کتاب و غیره} شماره سطرها. تعداد سطور مثال: O sister of Aaron[‘s lineage]! ای خواهر ِ خاندان هارون

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شریک جرم. همدست مثال: And you will become Satan’s accomplice. و شما همدست و شریک جرم شیطان خواهید شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. شهرت. اسم. ۲. حسن شهرت. نام نیک ۳. اعتبار ۴. مرغوبیت. کیفیت خوب مثال: And We gave them out of Our mercy, and conferred on them a worthy and lofty ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضرت ادریس نبی ( ع ) مثال: And mention in the Book Idris. و در این کتاب از ادریس یاد کن. �وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. {خود را} بالا کشیدن از ۲. تقلا کردن. تلاش کردن. تو سر و کله هم زدن ۳. به هم ریختن. قاطی کردن ۴. {تخم مرغ} زدن و پختن ۵. {مکالمه تلفنی و غیره} به ر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. زشت. کریه. شنیع ۲. هولناک. دردناک. تلخ مثال: You have certainly advanced something hideous! شما قطعا چیزی زشت اقامه کرده اید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مشاهده کردن. دیدن ( از راه دور ) مثال: Can you descry any one of them? می توانی هیچ کدام از آنها را مشاهده کنی؟ �هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. بالا کشیدن ۲. بستن ۳. گره زدن. قلاب کردن ۴. مجانی سوار شدن. اتو استاپ زدن. اتو کردن ۵. تکان . هل 6. خفت. گره . اشکال. مشکل مثال: Remove the hitch ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. عذاب ۲. ازمایش سخت. آزمون سخت. محک تجربه مثال: And We tried you with various ordeals. و ما شما را با آزمونهایِ سختِ گوناگونی می آزماییم. �وَفَت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. محو کردن. زدودن ۲. از میان بردن. نابود کردن مثال: Or He will obliterate you with a punishment. یا او شما را با عذابی نابود خواهد کرد. �فَیُسْحِ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. سبقت گرفتن از. گرفتن ۲. غافلگیر کردن ۳. مستولی شدن بر مثال: He pulled out to overtake a truck. او کنار کشید تا از کامیون سبقت بگیرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی. متغیر. براشفته. خشمگین مثال: Thereupon Moses returned to his people, indignant and grieved بی درنگ موسی برآشفته و محزون به سوی قوم خود بازگش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

۱. شکاف. ۲. اختلاف. نفاق مثال: You have caused a rift among the children of Israel تو سبب شکاف و اختلاف در بین بنی اسرائیل شده ای. �فَرَّقْتَ بَیْن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. گوش دادن. توجه کردن. اعتنا کردن ۲. دقت. توجه. اعتنا مثال: And did not heed my word [of advice] و شما به نصیحت من گوش ندادید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناهمواری، تغییر پذیری، ناهمسانی مثال: You will not see any crookedness of unevenness in it. تو در آن هیچ اعوجاج و ناهمواری نخواهی دید. �لَا تَرَىٰ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تحقیر. انتقاد. بدگویی. مذمت مثال: Will fear neither injustice nor disparagement. ما نه از بی عدالتی و نه تحقیر و مذمت نمی ترسیم. �فَلَا یَخَافُ ظُ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسئولیت. وظیفه. بار مثال: Each man among them bears [the onus for] his part in the sin هر مردی از میان آنها بار ِ سهم گناه خود را تحمل می کند. �لِک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زنا. زنای محصن. زنای محصنه مثال: As for those who accuse their wives [of adultery] در مورد آنهایی که همسرانشان را به زنای محصنه متهم می کنند. �وَال ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

زناکار زن. زنی که زنا می دهد. مثال: As for the fornicatress and the fornicator. و اما زن زناکار و مرد زناکار �الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

زانی. زناکار. مثال: As for the fornicatress and the fornicator. و اما زن زناکار و مرد زناکار �الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوره مثال: this is a surah which We have sent down این سوره ای است که ما آن نازل کردیم. �سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی هدف. سرگردان مثال: Did you suppose that We created you aimlessly? آیا گمان کرده اید که ما شما را بی هدف و سرگردان آفریدیم؟ �أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصرار. پافشاری. چانه. ۲. تلقین، اشاره. وسوسه مثال: I seek Your protection from the prompting of devils من به حمایت تو پناه می برم از تلقین {و وسوسه} ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مشتاق. علاقه مند. پر شور. با حرارت. دو آتشه ۲. استوار. خلل ناپذیر مثال: It is they who are zealous in [performing] good works, آنها کسانی هستند ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصه عامیانه مثال: And We turned them into folk - tales. و ما آنها را به قصه های عامیانه تبدیل کردیم. �وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ�