پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٥٠)

بازدید
٦,٨١٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. محرومیت ، 2. بدبختی. سختی. مشقت مثال: DEPRIVATION

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منشور n. piece of transparent glass or crystal with triangular bases ( used to separate light into the colors of the spectrum ) ;

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. شاهزاده ، شاهپور. پرنس 2. امیر 3. ( مجازی ) سر دسته. سردمدار. گل سر سبد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عمده. اصلی. اساسی 2. درجه یک. عالی. خوب 3. ( نمونه ) بارز 4. ( ریاضیات ) اول// 1. بهار 2. بهار زندگی. عنفوان جوانی 3. دوران. دوران شکوفایی 4. ( ری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. نخستین. اولیه. ابتدایی 2. عمده. اصلی. اساسی 3. ( مربوط به ) دوره ابتدایی. ابتدایی مثال: our primary role. نقش عمده و اصلی ما the primary cause. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خار . تیغ 2. سوزش. خارش. احساس سوزن سوزن شدن 1. سوختن. سوزن سوزن شدن. 2. سوزاندن. سوزن سوزن کردن. به خارش انداختن مثال: noun : the cactus is cover ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پیش گیرانه. پیش گیر 2. احتیاطی 3. داروی پیش گیر 4. مانع. عامل پیشگیرانه مثال: adjective : preventive maintenance. یک حفظ و نگهداری احتیاطی preve ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. جلوگیری. بازداری. ممانعت. منع 2. پیشگیرى مترادف: aversion

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. باز داشتن. جلوگیری کردن. مانع شدن. نگذاشتن 2. پیش گیری کردن مترادف: STOP مثال: They prevent him to come in. آنها مانع ورود او شدند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قشنگ 2. خوب 3. زیاد 4. ( به طعنه ) حسابی. پاک// 1. نسبتا. تا اندازه ای. تا حدودی adjective : مثال: a pretty child یک بچه قشنگ adverb : مثال: a p ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پرمدعا، متظاهر 2. متظاهرانه. ظاهر فریب 3. ( سبک. زبان و غیره ) متکلف. مغلق. پر از لاف و گزاف

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آبرو. حیثیت 2. شهرت. اعتبار. وجهه 3. نفوذ 4. شهرت اور. برای کسب شهرت مترادف: STATUS

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حفظ شده. نگهداری شده. سالم مانده 2. به یاد مانده. در خاطر مانده. مطرح 3. ( شکارگاه ) قدغن. ممنوع

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

حضور ذهن. هوشیاری مثال: I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number. من خوشحالم که او حضور ذهن و هوشیاری در یاد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1. حضور 2. وجود، 3. موجود4. شخصیت 5. ( نظامی ) نیرو. نیروها مثال: presence of a train was indicated electrically. وجود یک قطار {بصورت} الکتریکی نشان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مضر. زیان اور. زیانمند 2. ( حقوقی ) منافی مترادف: DETRIMENTAL

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پیش بینی کردن 2. پیشگویی کردن مترادف: FORECAST مثال: We predict a tornado. ما یک گردباد را پیش بینی می کنیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. عجله. تعجیل. شتابزدگی 2. ( شیمی ) رسوب گیری 3. ( شیمی ) رسوب. ته نشست 4. بارندگی. نزولات اسمانی 5. مقدار بارندگی. مقدار نزولات اسمانی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پزشک عمومی مثال: Although she was a general practitioner, but many people trust her. گرچه او یک پزشک عمومی بود اما بسیاری از مردم به او اعتماد داشتن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پزشک . طبیب 2. حقوقدان. وکیل 3. متخصص. استاد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مرغ وخروس ، طیور 2. ( گوشت ) مرغ n. domestic fowl

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سفالگری ، کوزه گری ، 2. ظروف سفالی 3. کارگاه کوزه گری. کارگاه سفالگری

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دیوانه. جن زده 2. صاحبِ. دارای. برخوردار از

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورودی مترادف: DOORWAY مثال: The hotel had a beautiful portal. هتل یک ورودی زیبایی داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قابل حمل. دستی 2. قابل انتقال ، 3. دستگاه قابل حمل مترادف: TRANSPORTABLE

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حلیم. حریره 2. ( عامیانه ) زندان. حبس n. soft hot cereal made of oats or wheat مثال: Would you like some porridge? کمی حلیم {حریره} میل دارید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. species of dolphin, type of marine mammal

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشخاش ، کوکنار n. plant that produces bright flowers, plant from which opium is made

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به فکر فرو رفتن 2. غور کردن. تعمق کردن. درباره چیزی فکر کردن مترادف: THINK ABOUT مثال: I was pondering about his story. من درباره داستان او به ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. انار، 2. درخت انار n. type of red fruit that has a tough skin and many seeds

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آیین چند خدایی n. belief in more than one god مثال: polytheism is common in India. آیین چند خدایی در هندوستان رایج است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چند همسری ، 2. چند زنی. تعدد زوجات n. practice of maintaining several spouses simultaneously ( esp. several wives )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شعر. شاعری 2. فضای شاعرانه. حالت شاعرانه 3. احداث شاعرانه. حدیث شاعرانه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاره کردن. از بین بردن مثال: Today, the fundamental, important task for our cultural and propagational institutions, our Ministry of Culture and Guid ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( دستور زبان ) صورت جمع ، جمع 2. جمعی 3. متکثر. چندگانه مثال: “men” is a plural form of man

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مژده. بشارت. نوید مثال: Imam Khomeini said “I give the Iranian nation, who possess such awareness, vigilance, strong spirit, and unparalleled courage ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( درخت ) آلو. آلوچه. گوجه 2. دلخواه. روبه راه. خوب مثال: a plum job {در زبان محاوره} یک شغل دلخواه a plum tree. یک درخت آلو

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نرم ، انعطاف پذیر 2. سازش پذیر. تاثیر پذیر. رام مترادف: flexible

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبداده. ابکاری شده Adj. covered مثال: A plated cup یک جام آبکاری شده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پارچه پیچازی ، 2. ( در اسکاتلند ) شال 3. پیچازی. چهارخانه. شطرنجی n. colorful fabric with a pattern of squares and crossbars

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیرینه. ریشه دار مثال: They mustn’t succumb to the demands of those who have an ingrained enmity toward the Iranian nation and the Islamic Republic a ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. شیری 2. پر از شیر، شیر دار 3. کدر مثال: Milky way Galaxy کهکشان راه شیری

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. act of drawing milk from the udder of a cow or another animal شیر دوشی . دوشیدن شیر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

توجه داشتن. در نظر داشتن مثال: Those who make decisions in cultural matters, economics, inflation, production, currency, cultural issues, on hijab, a ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ملاحظه کردن. در نظر گرفتن مثال: Those who make decisions in cultural matters, economics, inflation, production, currency, cultural issues, on hijab, ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مسافت پیموده بر حسب مایل 2. میزان سوخت بر حسب مایل 3. فایده. استفاده n. number of miles covered in a certain amount of time

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

n. intermediary social rank between the rich and the poor

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دگردیسی 2. دگرگونی. تغییر بنیادی 3. مسخ 4. استحاله مترادف: TRANSFORMATION

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. محض. صرف. تنها. فقط 2. کم. کوچک. ناچیز 3. دریاچه. برکه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تهدیدامیز 2. پر مخاطره 3. ترسناک 4. پر دردسر مترادف: THREATENING