پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,١٤٥)

بازدید
٤,١٢٨
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بطور ضمنی بیان کردن . تلویحا گفتن 2. دلالت داشتن بر. اشاره داشتن بر 3. مستلزم چیزی بودن. متضمن چیزی بودن مثال: are you implying he is mad? آیا ش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ناتوانی. عجز 2. ناتوانی جنسی در مرد. مترادف: n. weakness مثال: your impotence must be treated. ناتوانی جنسی شما باید درمان بشه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

افراطی . زیاد از حد. خارج از اعتدال مترادف: EXCESSIVE مثال: an immoderate lovesick. یک بیمار عشق ( دلباخته ) افراطی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. غیر اخلاقی. خلاف اخلاق 2. زشت. قبیح. نامشروع 3. هرزه. فاسد. بی بند و بار مترادف: UNETHICAL

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اخلاق ستیزی 2. هرزگی. فساد. بی بند و باری مترادف: WICKEDNESS

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. نا شکیبا، بی صبر، بی حوصله 2. بی تاب ، کم طاقت. بی طاقت 3. بی صبرانه. ناشی از بی حوصلگی مثال: Melissa grew impatient. ملیسا بی صبر و بی حوصله شد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مقلد. تقلید گر 2. تقلیدی ، مشابه 3. بدل. بدلی. مصنوعی 4. ( هنر ) تجسمی مثال: imitative crime. جرمِ مشابه I found the film empty and imitative. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

بسیار بزرگ. عظیم مثال: He says, ‘I have squandered immense wealth’. او می گوید ثروتی عظیم را هدر دادم. �یقول اهلکت مالا لبدا�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهاجرت کردن ( بکشور دیگر ) ، درون کوچیدن v. come to a country in order to take up permanent residence, settle in a new country

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهاجرت n. act of coming to a country in order to take up permanent residence مثال: The immigration officer furtively came towards us. افسر مهاجرت یو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

موذیانه مثال: One of the affairs of the Muslims that we must be concerned about includes these temptations, insidious tactics, and the enemy's soft m ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. روشنایی. روشنی. نور 2. ( بصورت جمع ) چراغانی. آذین بندی 3. درخشانی. مقدار نور 4. توضیح 5. تذهیب 6. تنویر ( افکار ) روشنگری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( کاربرد ) صور خیال . تصویر پردازی 2. تصورات 3. تمثال. مجسمه. تندیس. 4. عکس ها n. visual images مثال: you must control your imageries. شما باید ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تصور کردنی ، قابل تصور، تصور شدنی مترادف: THINKABLE

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیالی. موهوم. غیر واقعی مترادف: UNREAL مثال: You must stop your imaginary thoughts. تو باید افکار موهوم و غیرواقعی ات را متوقف کنی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پست. فرومایه 2. شرم اور. ننگین. خفت بار 3. بی شرمانه مترادف: DISHONOURABLE

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. غیرقانونی ، بر خلاف قانون 2. نامشروع. غیر مجاز adjective مترادف: UNLAWFUL

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. عدم مشروعیت 2. عدم حقانیت 3. قانون شکنی. رفتار خلاف قانون 4. عمل غیر قانونی n. unlawfulness مثال: you are accused to illegality. تو متهم به قان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( کتاب و غیره ) مهذب. تهذیب دار 2. روشن. روشن شده. نور داده شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنگر. روشن کننده مترادف: INFORMATIVE مثال: Illuminating ideas. افکار روشنگر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفتار، ادم درنده خو یا خائن n. carnivorous nocturnal animal which resembles a dog native to Africa ( also hyaena ) مثال: The savanna is also the ho ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خط پیوند n. short dash, short line used to connect or separate words or syllables ( - ) مثال: should I put a hyphen between the words? آیا باید بین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بت پرست 2. ستایشگر. پرستش گر. دلباخته n. idol worshiper مثال: all the villagers are idolaters. همه مردم روستا بت پرست هستند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقهی مثال: Those days when I was in the Islamic seminary, I don’t remember any woman reaching the level of ijtihad [jurisprudential reasoning based o ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گل ادریس ، گل ادریسی. گل اورتانزیا n. type of flowering shrub ( native to temperate regions of Asia and America )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیر اتش نشانی n. upright pipe with one or more nozzles which takes water from a water main; water faucet مثال: I can’t open the hydrant. من نمیتونم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادب. نزاکت مثال: They have been able to preserve the historical, authentic traditions of the nation with their dignity, modesty, and decorum. آنها { ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خنده دار. بامزه 2. فکاهی ، 3. شوخ. شوخ طبع. بذله گو مترادف: AMUSING مثال: A humorous story. یک داستان خنده دار و بامزه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شوخی. مزاح. بذله 2. شوخ طبعی 3. مزاج. خلط 4. حوصله 5. به دلخواه کسی رفتار کردن. مطابق میل کسی رفتار کردن. کسی را لوس کردن n. quality of being amu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پرت کردن. پرتاب کردن 2. با داد و هوار چیزی را گفتن 3. پرتاب مترادف: THROW مثال: Hurl the stone towards the wall. سنگ رو به طرف دیوار پرتاب کن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عربده کش. در حال عربده کشیدن 2. فاحش 3. چشمگیر. درست و حسابی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به یک معنی مثال: In a sense, women were the cause of the victory of the Revolution. به یک معنی زنها سبب پیروزی انقلاب بودند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اجاق برقی 2. صفحه داغ ( اجاق برقی ) n. portable device on which food can be warmed ( heated by a gas burner or electricity ) مثال: do you want t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوری بهشتی n. beautiful young virgin lady who takes care of Muslim men in paradise ( Islamic belief ) ; attractive and voluptuous woman مثال: she wa ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاحبخانه مترادف: HOMEOWNER مثال: Do you know the householder? صاحبخانه را می شناسی؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار ( زن ) n. one who is in charge of running a house or other establishment مثال: call the housekeeper. خدمتکار رو صدا بزن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مهمان نواز، 2. با مهمان نوازی. حاکی از مهمان نوازی 3. مساعد. مطلوب. خوب مثال: She is a hospitable host. او یک میزبان مهمان نواز است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروگان مترادف: CAPTIVE مثال: We must rescue the hostages. ما باید گروگان ها را نجات بدهیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سزاوار تر مثال: Someone asked the Prophet, "Who is it preferable for me to be good to them?" شخصی از پیامبر پرسید: چه کسی برای من سزاوارتر است که به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

سُم n. horny growth covering the feet of certain animals ( horse, cow, etc. ) v. walk, go on foot; dance ( Slang ) مثال: look! the horse’s hoof is ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کلاه بارانی. کلاه متصل به لباس 2. ( هواکش. دودکش و غیره ) سرپوش. کلاهک 3. ( اتومبیل ) کاپوت 4. کروک 5. روکش. حفاظ 6. نقاب n. covering worn over t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

1. صدای بوق اتومبیل 2. قات قات غاز 2. بوق زدن 3. ( غاز ) قات قات کردن v. cause the horn of a car to sound, beep the horn of a car n. sound of a car ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

هورا n. cheer, shout of excitement or encouragement v. cheer, yell in excitement, encourage with loud shouts

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

جارو برقی n. ( British ) vacuum cleaner ( trademark ) v. ( British ) vacuum, clean with a vacuum cleaner ( trademark ) مثال: this hoover is so old. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منفی نگری مثال: Today, I see some people, following the policies I previously mentioned — namely the policies of capitalists, colonialists, and the i ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعمارگر مثال: Today, I see some people, following the policies I previously mentioned — namely the policies of capitalists, colonialists, and the i ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adj. longing for home or family, sad or depressed because one misses one's family غربت زده. گرفتار درد غربت. دچار غم غربت. غریب. دلتنگ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عسل 2. ( خطاب ) عزیزم، عزیز 3. ادم نازنین. ماه 4. چیز معرکه. محشر n. sweet sticky substance produced by honeybees; darling, sweetheart ( term of ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ماه عسل ، 2. دوران خوش 3. ماه عسل را گذراندن v. go on a honeymoon, vacation together after a wedding ( about a newly married couple ) n. vacatio ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

adj. having many hills; steep, elevated مثال: a hilly road. یک جاده پر از پستی و بلندی