پیشنهادهای آرمان بدیعی (٥,٥٩١)
مزاحمت سایبری. ایذا و اذیت سایبری مثال: This kind of cyber - harassment keeps women from accessing the internet. این نوع مزاحمتهای سایبری زنها را از ...
۱. موفق شدن. رونق گرفتن. رونق داشتن ۲. کار ( کسی ) گرفتن. کار و بار ( کسی ) سکه شدن. پولدار شدن مثال: It talks about how nations all over the world w ...
۱. فراوان. بسیار. زیاد. مفصل. وافر. معتنابه ۲. ( نویسنده ) پر کار مثال: Last week, we had a copious rain here. هفتة گذشته باران فراوانی اینجا داشتیم ...
۱. نتیجه. پیامد. عواقب. ۲. زمان ِ پس از. دوره ی پس از مثال: I watched in horror heartbreaking footage of the head nurse, Malak, in the aftermath bomb ...
به عنوان صفت قبل از اسم قرار می گیرد به معنی �شهید� مثال: the martyred leader رهبرِ شهید the martyred hero قهرمانِ شهید مثال در قالب یک جمله کامل: Ma ...
مثال: May God's greetings and peace be upon the martyred leader, [Sayyid Hassan] Nasrallah; the martyred hero, [Ismail] Haniyeh; and the honorable co ...
غم انگیز. تاسف بار مثال: I watched in horror heartbreaking footage of the head nurse, Malak, in the aftermath bombing. من با ترس به فیلم ( کوتاه ) غ ...
۱. اندازه. طول ( بر حسب فوت ) ۲. فیلم ( کوتاه ) . بریده فیلم مثال: I watched in horror heartbreaking footage of the head nurse, Malak, in the afterma ...
۱. نمادی. نمادین. سمبولیک ۲. نشانه مثال: it was only a one - day symbolic strike آن فقط یک اعتصاب یک روزه ی نمادین بود.
۱. انتصاب ۲. انتخاب. گزینش ۳. نام گذاری ۴. نام. عنوان. لقب ۵. تعیین مثال: a leader's designation of his own successor یک انتصاب فرمانده به {عنوان} ج ...
۱. عنوان. سر فصل ۲. ( زیر عکس. تصویر. نمودار و غیره ) شرح ۳. ( زیر عکس. تصویر، نمودار و غیره ) با شرح نوشتن مثال: he designed a series of posters wit ...
مثال: Al - Aqsa Flood and the year - long Resistance of Gaza and Lebanon have brought the usurping regime to a point where its main concern is to pro ...
( فروشگاه ) صندوق مثال: she counted the money in the cash register. او پولهایی که در صندوق ( فروشگاه ) بود شمرد.
مثال: We have a report from Red Cross. ما یک گزارش از {سازمان} صلیب سرخ داریم.
۱. بازتاب. انعکاس ۲. عمل غیر ارادی. واکنش غیر ارادی. عکس العمل طبیعی ۳. ( بصورت جمع ) سرعت عمل. واکنش سریع ۴. غیر ارادی ۵. انعکاسی. بازتابی مثال: a r ...
۱. با هم ۲. به هم ۳. در هم ۴. دور هم ۵. کنار هم. پشت به پشت هم ۶. هم زمان. یک باره ۷. بی وقفه. به دنبال هم مثال: All these three things, then, have ...
۱. چپاندن ۲. پر کردن ۳. با عجله برای امتحان آماده شدن. حفظ کردن ۴. با عجله برای امتحان آماده کردن مثال: The stations were all crammed together at the ...
صدای رعد مثال: are you afraid of thunderclap and lightning? آیا از صدای رعد و صاعقه می ترسید؟
۱. تالاپی افتادن. تالاپی خوردن به. تالاپ تالاپ زدن. تالاپ تالاپ امدن. تالاپ تالاپ خوردن به ۲. ( صدای ) تالاپ. تالاپی مثال: she put the box down with ...
۱. رد. عدم پذیرش. وازنش ۲. طرد ۳. ( عضو پیوندی ) دفع مثال: the Union decided last night to recommend rejection of the offer سازمان ملل شب گذشته تصمیم ...
مثال: You, the resilient people of Lebanon and Palestine, who are courageous fighters and patient, appreciative people, know that these martyrdoms an ...
۱. تپش. زنش ۲. ضربه. ضربان ۳. ارتعاش. لرزش مثال: we could feel the pulsation of the ship's engines ما می توانستیم لرزشهای موتورهای کشتی را احساس کن ...
۱. زدن. تپیدن. ضربان داشتن ۲. مرتعش شدن. لرزیدن ۳. تکان خوردن. بالا و پایین رفتن مثال: blood vessels throb and pulsate رگهای خون زق زق می کنند و می ت ...
۱. محدود ۲. کنترل شده. تحت نظارت ۳. منحصر ۴. کم. ناچیز. جرئی ۵. محقر ۶. محرمانه. سری ۷. ( منطقه ) ممنوع. ممنوعه مثال: restricted resources منابع مح ...
مثال: This malicious regime is rootless, fallacious, and unstable, and it has only managed to stand on its feet with difficulty with US support. این ...
مثال: This malicious regime is rootless, fallacious, and unstable, and it has only managed to stand on its feet with difficulty with US support. این ...
مثال: The [Zionist] regime is like "an evil tree, uprooted from the ground, " which according to God's true words, "lacks any stability" این رژیم ص ...
( از پستان ) شیر دادن مثال: You don't breast - feed the child frequently enough. شما خیلی اوقات به بچه شیر کافی {از پستان} نمی دهید.
پی در پی. متوالی. پشت سر هم مثال: two consecutive years of drought. دو سال متوالی و پشت سر هم خشکسالی
۱. موفق. کامروا ۲. مرفه. ثروتمند ۳. پر رونق مثال: a prosperous designer یک طراح موفق
مثال: The [Zionist] regime's brutal, reckless behavior toward the [Resistance] fighters stems from its self - serving desire for such a situation. ر ...
۱. گشتن. پرسه زدن ۲. گشت. پرسه مثال: I roamed freely من آزادانه پرسه زدم.
۱. آزادانه ۲. بدون مانع. بدون محدودیت ۳. به راحتی. به سادگی ۴. با رضا و رغبت. با طیب خاطر ۵. مجانی. رایگان ۶. سخاوتمندانه. با دست و دلبازی. با گشاده ...
۱. ( جاده ) زیرگذر ۲. گذرگاه زیرزمینی. زیرگذر ( عابرپیاده ) مثال: he walked through the underpass
۱. نمایندگی ( کسی را ) به عهده گرفتن. سمت نمایندگی ( کسی را ) داشتن. به نیابت ( کسی ) عمل کردن. جانشین ( کسی ) بودن مثال: the post - holder is requir ...
۱. بقا ۲. بازمانده مثال: they depend on fish for survival. آنها برای بقا به ماهی وابسته اند. the animal's chances of survival were pretty low. شا ...
مثال: It is our duty and the responsibility of all Muslims to repay our debt to the wounded, bloodied Lebanon. این وظیفه ما و مسئولیت همه مسلمانها ا ...
۱. رفیع. عالی. والا ۲. بلند مرتبه. صاحب مقام ۳. مشعوف. سرمست. سرخوش. شادمان مثال: Exalted music موسیقی رفیع و عالی
۱. ستایش کردن. تحسین کردن. تمجید کردن ۲. بالا بردن. ارتقاء مقام دادن. به مقامات بالا رساندن مثال: the party will continue to exalt their hero حزب به ...
۱. تار ۲. تیره ۳. کم نور. تاریک ۴. ( نور ) ضعیف. کم ۵. ( چشم ) تار. کم سو. ضعیف ۶. مبهم ۷. کم هوش. خنگ / ۱. تار کردن ۲. تار شدن ۳. تیره کردن. ۴. تیره ...
زن جلف. لوند. بی حیا مثال: just trust me, he will not think you are a hussy. فقط به من اعتماد کن. او فکر نمی کند که تو یک زن جلف هستی.
پرمخاطره. خطرناک مثال: A risky operation. یک عمل جراحی خطرناک
۱. قوی هیکل. هیکل دار. خوش بنیه ۲. تسمه کشی مثال: a strapping lad یک پسر بچه قوی هیکل
شگفت زده کردن. مبهوت کردن. بهت زده کردن. گیج کردن مثال: she was astounded by the news او بواسطه اخبار مبهوت و شگفت زده شده بود.
۱. گیج کردن. منگ کردن ۲. بهت زده کردن. شگفت زده کردن. مات و مبهوت کردن ۳. گیجی ۴. بهت. حیرت مثال: a glancing blow dazed Gary یک ضربه مورب گری را گیج ...
مثال: Grieving hearts find solace in the remembrance of God and in seeking His help. دلهای داغدار � آرامش� را در یاد خدا و در طلب کمک و نصرت او بدست ...
داغدار مثال: Grieving hearts find solace in the remembrance of God and in seeking His help. دلهای �داغدار� آرامش را در یاد خدا و در طلب کمک و نصرت ا ...
مثال: It tightens the noose around the neck of the bloodthirsty wolf and will ultimately lead to the elimination of its disgraceful existence from t ...
۱. طعنه آمیز. کنایه دار ۲. مبهم. دو پهلو مثال: backhanded words سخنان طعنه آمیز سخنان مهبم و دو پهلو
۱. پاک نشدنی. محو نشدنی. زایل نشدنی ۲. فراموش نشدنی مثال: indelible stains لکه های پاک نشدنی