پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٤٣٧)

بازدید
٨,٣٤٤
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُؤید. یاری شده مثال: God willing, may you be successful and assisted ان شاءالله موفق و موید باشید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختفا مثال: Later, the descendants of the Imams crossed those mountains on foot while they were in concealment, hungry, unclothed, and fleeing [from ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراری مثال: Later, the descendants of the Imams crossed those mountains on foot while they were in concealment, hungry, unclothed, and fleeing [from ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برهنه مثال: Later, the descendants of the Imams crossed those mountains on foot while they were in concealment, hungry, unclothed, and fleeing [from ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تراوش کردن مثال: And as long as they’re alive, their presence permeates. و تا زمانی که آنها {شهدا} زنده اند وجودشان تراوش می کند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( پرنده ) سینه سرخ n. type of songbird, any of several species of thrushes with reddish or orange breasts ( native to Europe and North America )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سرقت. دزدی. دستبرد 2. ( حقوقی ) سرقت مقرون به ازار 3. {محاوره ای} کلاه برداری مثال: they were arrested for the robbery. انها بجهت دزدی و سرقت باز ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خیزان 2. برامده. برجسته. بلند 3. فزاینده. رو به افزایش. رو به رشد 4. شورش. طغیان. قیام مسلحانه 5. طلوع

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. موج 2. صدای موج 3. موج زدن 4. موج دار کردن. موج انداختن مثال: noun : he blew ripples in his coffee verb : a breeze rippled the lake

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پاره کردن. جر دادن 2. کندن. بیرون کشیدن 3. پاره شدن. جر خوردن 4. هجوم بردن 5. پارگی. جر خوردگی. چاک مثال: verb : he ripped the posters down. او ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داستانپردازی مثال: Of course, we can do this with books, films, TV serials, paintings, sculptures, and fictionalizing. البته ما می توانیم این کار را ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سختگیری. جدیت. حدت و شدت 2. دقت. موشکافی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. سختی. سفتی 2. ( مکانیک ) صلابت 3. ثبات 4. سخت گیری 5. خشکی. انعطاف ناپذیری 6. دقت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. درست. درستکار. صالح. شریف 2. پارسا. پرهیزکار. متقی 3. به حق. منصفانه. عادلانه. شرافتمندانه 4. موجه مثال: righteous living. زندگی درست و شرافتمندا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. استهزا، تمسخر 2. مسخره کردن. استهزاء کردن مثال: noun : he was subjected to ridicule او در معرض تمسخر و استهزاء بود. verb : his theory was ridic ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دنده ، 2. گوشت دنده 3. رگبرگ 4. ( معماری ) رگه قوسی. تویزه 5. ( بافتنی ) کشباف 6. سر به سر ( کسی ) گذاشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. disease characterized by inflammation of the joints

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگداشت. نکوداشت مثال: One is about the martyrs themselves, and the other is about your plans for commemorating the martyrs. یکی درباره خود شهدا و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ششلول ، هفت تیر . تپانچه n. pistol with a revolving cylinder that holds several cartridges

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دوباره بهم پیوستن 2. از نو متحد کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تجدید دیدار 2. الحاق مجدد. تجدید پیوند n. act of uniting again

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیروی انتظامی مثال: Another notable feature is the presence of individuals in the Islamic Revolutionary Guard Corps, the Army, the Law Enforcement Fo ...

پیشنهاد
٠

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مثال: Another notable feature is the presence of individuals in the Islamic Revolutionary Guard Corps, the Army, the Law ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. عقوبت. عقاب. مکافات. عذاب 2. جزا. کیفر. سزا 3. تلافی. جبران مترادف: PUNISHMENT

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آموزش مجدد دادن 2. از نو اموزش دادن 3. اموزش مجدد دیدن. از نو اموزش دیدن v. train again

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. ( همان راه را ) برگشتن 2. رد گیری کردن. دنبال کردن 3. در ذهن مرور کردن. از خاطر گذراندن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مقابله یا مبادله به مثل 2. نلافی. انتقام 3. قصاص مترادف: REVENGE

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. منتج. ناشی شده 2. نتیجه 3. ( فیزیک ) برایند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مودب ، با ادب ، 2. مودبانه. محترمانه. حاکی از احترام

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( خدمت نظام وظیفه ) متمرد 2. مقاومت کننده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضد انقلاب مثال: A sweet, interesting point about the sacrifices of the martyrs of Mazandaran Province is that these martyrs are scattered throughout ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گسترده. فراگیر مثال: Truly, one of the regions in the country that stands out in terms of self - sacrifice and wide - ranging contributions to the Re ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شباهت مترادف: SIMILARITY مثال: My resemblance to my brother is a real problem. شباهت من به برادرم یک مشکل واقعی است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شهرت ، آوازه 2. اعتبار. وجهه. نام نیک 3. آبرو. حیثیت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پشیمان شدن. افسوس خوردن 2. توبه کردن 3. توبه کار شدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گسل مثال: They activate religious fault - lines within the Islamic world. آنها گسلهای مذهبی درون جهان اسلام را فعال می کنند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایگانی مثال: MI5 maintains a large registry of files ام آی ۵ ( اداره امنیت داخلی بریتانیا ) بایگانی بزرگی از پرونده ها را نگهداری می کند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شماره پلاک ماشین مثال: I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number. من خوشحالم که او حضور ذهن در یادداشت کردن ش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ثبت 2. نام نویسی . ثبت نام n. act of registering مثال: now your registration is completed. الان ثبت نام شما کامل شده.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت در پشت مثال: We could have stood back - to - back or hand in hand, benefitted from each other's resources, helped one another, and formed one “un ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( تولد و فوت ) مامور ثبت احوال 2. ( ازدواج و طلاق ) دفتر دار. محضر دار 3. ( دانشگاه ) مدیر امور اموزشی. رئیس اداره اموزش 4. ( در بیمارستان های بری ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ثبت نام شده 2. ثبت شده. به ثبت رسیده 3. ( نامه و غیره ) سفارشی مثال: You are already registered. شما قبلا ثبت نام شده اید. Registered post پست ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگ مثال: Nearly two billion Muslims live in the world, but this collection cannot be called an “Ummah” because they aren’t coordinated. نزدیک د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاهش یافته. تقلیل یافته. فرو کاسته Adj. lessened مثال: Reduced prices. قیمتهای کاهش یافته

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

همه جانبه مثال: The Prophet’s lesson is a complete, comprehensive, all - encompassing lesson that is relevant to all aspects of life. درس پیغمبر یک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دوباره انجام دادن ، کاری را از اول کردن 2. تعمیر کردن 3. ( دکور. رنگ و غیره ) عوض کردن. تغییر دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی همتا. بی نظیر مثال: Well, the Prophet's birthday is obviously the day of the rise of this sun, the day of unveiling of this matchless jewel of thi ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adj. having a somewhat red coloring

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adj. capable of being recycled

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سلامت بخشی 2. بهبودی. استراحت 3. ( هزینه و غیره ) باز پس گیری. جبران n. process of regaining health after an illness or injury