registered

/ˈredʒəstərd//ˈredʒɪstəd/

معنی: قابل اسناد، سفارشی، منسجل
معانی دیگر: نام نویسی شده، ثبت نام شده، ضبط شده، نوشته شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: inserted as a record in a book or register.

(2) تعریف: having official qualifications.

- a registered nurse
[ترجمه گوگل] یک پرستار ثبت نام شده
[ترجمه ترگمان] یک پرستار در حال ثبت نام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: officially recorded or certified by a government agency.

- a registered letter
[ترجمه زهرا] یک نامه نوشته شده
|
[ترجمه گوگل] یک نامه سفارشی
[ترجمه ترگمان] یک نامه ثبت شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of animals, having an official pedigree.

جمله های نمونه

1. registered mail
پست سفارشی

2. a registered voter
رای دهنده ی نام نویسی شده

3. they registered his son's birth
تولد پسرش را ثبت کردند.

4. his bearing registered intense fear
از ظاهرش ترس شدیدی می بارید.

5. i have already registered for this class
من قبلا برای این کلاس نام نویسی کرده ام.

6. she is not registered in our hotel
در هتل ما نام نویسی نکرده است.

7. to send by registered mail
با پست سفارشی فرستادن

8. Protests have been made/registered by many people who would be affected by the proposed changes.
[ترجمه گوگل]اعتراضات توسط بسیاری از افرادی که تحت تأثیر تغییرات پیشنهادی قرار می گیرند، انجام شده/ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افرادی که تحت تاثیر تغییرات پیشنهادی قرار می گیرند، توسط بسیاری از مردم ثبت و ثبت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulation.
[ترجمه گوگل]کشتی ها در خارج از کشور ثبت شدند تا مقررات استخدام و ایمنی را دور بزنند
[ترجمه ترگمان]کشتی های خارجی برای گریز از کار و مقررات ایمنی در خارج از کشور ثبت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He registered the birth of his child.
[ترجمه گوگل]تولد فرزندش را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]او تولد کودک خود را ثبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He registered at his local university.
[ترجمه گوگل]او در دانشگاه محل خود ثبت نام کرد
[ترجمه ترگمان]او در دانشگاه محلی خود ثبت نام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is the domain name already registered or still available?
[ترجمه گوگل]آیا نام دامنه قبلاً ثبت شده است یا هنوز موجود است؟
[ترجمه ترگمان]آیا نام دامنه قبلا ثبت شده است یا هنوز در دسترس است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Certain life events have to be registered by law. The most obvious examples are births, marriages and deaths.
[ترجمه گوگل]برخی از رویدادهای زندگی باید توسط قانون ثبت شوند بارزترین نمونه ها تولد، ازدواج و مرگ است
[ترجمه ترگمان]برخی از رویداده ای زندگی باید براساس قانون ثبت شوند مشهورترین نمونه ها تولد، ازدواج و مرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They registered a strong protest with the United Nations.
[ترجمه گوگل]آنها اعتراض شدیدی را در سازمان ملل ثبت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اعتراض شدید به سازمان ملل را ثبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is officially registered disabled.
[ترجمه گوگل]او به طور رسمی معلول ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]او رسما معلول شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اسناد (صفت)
ascribable, attributable, registered

سفارشی (صفت)
bespoke, bespoken, registered, custom-built, custom-made

منسجل (صفت)
registered

انگلیسی به انگلیسی

• enrolled, entered into the records, recorded; certified, licensed

پیشنهاد کاربران

register: حرفه ای
سابقه دار
( قانونی ) ثبت شده،
رسمی
All registered brokers or dealers that use computers in the conduct of their business are subject to the requirements of this rule
حرفه ای
Ex: Registered health professionals
متخصصان بهداشتی حرفه ای
بیمه شده

بپرس